Sonntag, 13. Februar 2011

Solidaritätsveranstaltung für Jafar Panahi im Arri Kino

هوشنگ کردستانی - آغاز جنگ قدرت میان «امام زمانی» ها و روحانیون

آغاز جنگ قدرت میان «امام زمانی» ها و روحانیون

به همان نسبت که از نفوذ و اعتبار سردمداران «اصلاح طلب» نظام در میان مردم کاسته شده و در بهره گیری از موج خیزش مردم به سود خود ناکام تر می گردند، مبارزه کسب قدرتی هم که میان آنها و جناح وابسته به رهبری وجود داشت کاهش می یابد.
اکنون مدتی است که جنگ قدرت تغییر جهت داده و بدرون جناحی که اهرمهای قدرت را در دست دارد کشیده شده است.
نشانه های این جنگ قدرت را از چندی پیش می شد احساس نمود. از آن زمان که احمدی نژاد و نزدیکان او، موضوع «امام زمان» را که بیش از هزارودویست سال است آخوندهای شیعه مطرح کرده و نان آنرا می خورند، روزآمد نموده و در پی آنند که به شکلی خود را وابسته و شاید هم در آینده نماینده «امام زمان» معرفی نمایند.
این جنگ قدرت به ویژه هنگامی که رئیس جمهور اسلامی خود را نه برگزیده رهبر که برگزیده «امام زمان» نامید بیش از گذشته خود را نشان داد.
اکنون که سردمداران جناح مخالف دولت از جمله هاشمی رفسنجانی در موضع ضعف قرار گرفته اند و می کوشند با تملق گویی به رهبر خود را وفادار به ولی فقیه نشان دهند و به گفته علی خامنه ای «فتنه» فروکش کرده است، باید شاهد درگیری های گرچه آرام اما رو به گسترش باند احمدی نژاد معروف به «امام زمانی» ها با آخوندهای وابسته به رهبر بود.
«امام زمانی» ها با مطرح کردن چاه جمکران امیدوارند بتوانند از احساسات مذهبی توده های بینوای فقرزده و ساده دل سوءاستفاده کنند، به همین منظور در کنار چاه اقدام به احداث هتل و مهمانسرا کرده، مردم را تشویق می نمایند به سر چاه رفته و برای «امام زمان» نامه بنویسند. آنها با عوام فریبی به دروغ وانمود می کنند که امام عرب زبان نامه های به زبانها و گویش های مختلف از جمله فارسی و ترکی و لری و بلوچی و فارسی و گیلکی و کردی و ترکمنی آنان را می خواند و در صورت لزوم به آن پاسخ می دهد و برای عوام فریبی بیشتر در کنار سفره هایشان جایی هم برای حضرت امام شیرخواره ای که اکنون بیش از ۱٢۰۰ سال عمر دارد در نظر می گیرند.
قابل پیش بینی بود که پس از سرکوب جناح یا در حقیقت شبکه وابسته به هاشمی رفسنجانی معروف به «پدرخوانده» اصلاح طلبان، جنگ نهایی و سرنوشت ساز درون حاکمیت اسلامی، میان روحانیانی که بیش از سی سال است اهرمهای قدرت را در دست دارند و «امام زمانی» هایی که تشنه بدست گرفتن کامل قدرت و ثروت اندوزی و چپاولگری هستند اجتناب ناپذیر باشد.
برکناری ناگهانی منوچهر متکی وزیر خارجه اسلامی را که گفته می شد وابسته به رهبر است، آنهم به آن شکل زننده در شرایطی که بعنوان وزیر خارجه با مقام های نیجریه سرگرم گفت و گو بود، می توان پیش درآمدی در این جنگ قدرت دانست. به گفته یکی از هواداران خط «امام زمانی» ها در تلویزیون بی بی سی، احمدی نژاد با این اقدام خواست به رهبر بگوید که من نه تابع قدرت بلکه شریک قدرت تو هستم. سکوت رهبر نظام را در این تغییر چگونه می توان تفسیر کرد؟ آینده نشان خواهد داد.
بیش از ۱٢۰۰ سال است که آخوندهای شیعه گفته و هنوز هم می گویند «امام زمان» هنگامی ظهور خواهد کرد که عالم را فساد، تباهی و بیعدالتی فرا گرفته باشد. آنها ظهور حضرت را برای رهایی بشریت به ویژه شیعیان از دست حاکمان فاسد، جانی و خودکامه می دانند. حال این پرسش پیش می آید که آیا «امام زمانی» ها واقعاً به این نتیجه رسیده اند که با سیاست های ضدبشری خود مردم آزاده ایران را به آنچنان روز سیاهی نشانده اند که مطمئن هستند، امام باید ظهور کند و مردم را رهایی بخشد؟ و یا آنکه این هم ترفند دیگری است برای فریب دادن مردم نیازمند و ساده دل و امید بخشیدن به اینکه اگر چند صباحی بیشتر وضعیت اسفناک و هستی سوز کنونی را تحمل کنند حضرت برای نجات آنها ظهور خواهد کرد!
شاید قصدشان این است که وانمود کنند تمام بدبختی از آخوندهاست که به نام خدا، قدرت را غصب کرده اند و ما نمایندگان امام زمان هستیم و می خواهیم با کنار گذاردن آنها شما را از بدبختی رهایی بخشیم. هرچند برای مردم ایران روشن است که رهبران اصلی این گروه باصطلاح امام زمانی افرادی چون جنتی ومصباح یزدی و...هستند.
و غافلند از آنکه مردم نه تنها ماهیت آخوندها بلکه بچه آخوندهای مکلاّ را هم بخوبی تشخیص داده اند و شاهد بوده اند که این طایفه چه جنایت هایی به نام دین و خدا بر مردم روا داشته اند.
اگر جنایت ها، رشوه خواری ها و چپاول ثروت که توسط آخوندها تا پیش از برپایی نظام مشروطه انجام می گرفت با گذشت زمان از دید مردم پنهان مانده بود، اکنون با استقرار جمهوری اسلامی، مردم به ویژه نسل جوان بیش از ٣۰ سال است آنرا با تمام وجودشان لمس می کنند. این مردم را دیگر نمی توان با ترفندهایی از نوع خرافات مذهبی فریب داد.
باید منتظر بود و دید که سرانجام این آخرین کشمکش کسب قدرت که درون جناح معروف به اصولگرا پدید آمده به کجا می انجامد و بسود کدام جناح پایان می یابد.
نشریه وابسته به سپاه پاسداران در یکی از شماره های پیشین خود نسبت به گفته های احمدی نژاد پیرامون موقع و جایگاه مجلس در ساختار نظام ولایت فقیه و برتری قوه اجراییه بر مقننه انتقاد کرده بود.
در پاسخ به سخنان علی لاریجانی که به استناد گفته های روح الله خمینی مجلس را دارای اهمیت و جایگاه مهمی در ساختار نظام اسلامی دانسته بود، احمدی نژاد گفته بود آنچه امام گفته است مربوط به دورانی است که طبق قانون اساسی نخست وزیر که مسئولیت قوه اجراییه داشت منتخب مجلس بو ده و می بایستی از رأی مجلس تبعیت می کرد نه اکنون که قدرت اجرایی در دست رئیس جمهور است که با رأی مردم برگزیده می شود.
نشریه پاسداران به استناد این گفته ها و نیز عدم اطاعت مطلق احمدی نژاد از رهبری اشاره کرده و آنها را نادرست خوانده بود.
چنانچه خبر سیلی خوردن احمدی نژاد در جلسه هیأت دولت از دست یکی از سردارهای پاسدار درست بوده باشد، می توان حدس زد که سران سپاه و بسیج در لحظه های سرنوشت ساز جنگ قدرت به امکان زیاد در کنار رهبرشان قرار گیرند.
استدلال برخی از هموطنان که تصور می نمایند منظور از روزآمد کردن مسئله امام غایب به این خاطر است که علی خامنه ای را امام زمان بنامد به امکان زیاد نمی تواند درست بوده باشد. رویدادهای گذشته بیانگر آنست که طرح مسئله امام زمان نه در جهت حمایت از خامنه ای که در رویارویی و کاستن از قدرت او - اگر نگوییم حذف او- باشد.
شاید به همین دلیل باشد که «امام زمانی»ها به خیال خام خود به فکر کسب محبوبیت میان ایرانیانی افتاده اند که سرشار از عشق به میهن و گذشته های پرافتخار تاریخی آنند.
بازی ها و نمایش های ابلهانه و عوام فریبانه این گروه را – که نمی تواند کسی را بفریبد - باید در این راستا ارزیابی کرد.
طراحان ساده لوح این برنامه ها غافلند از آنکه مردم ایران فراموش نمی کنند که در دوران تسلط غاصبانه و جابرانه استبداد مذهبی بر ایران تنها سه تن از سردمداران اسلامی بودند: میرحسین موسوی، محمد احمدی نژاد و علی لاریجانی که بی شرمانه ادعا کردند که تاریخ ایران از زمان یورش اعراب و سقوط امپراطوری ساسانیان آغاز می گردد. خمینی هم با وجود آنکه ادعا کرد تاریخ گذشته ما را بیگانگان نوشته اند، چنین ادعایی نکرد.
رویداد شوم و سیاه استقرار جمهوری اسلامی گرچه کاستی ها و زیان های جانی، مالی و معنوی بیشماری برای مردم و کشور ما ببار آورد ولی دو پیآمد مهم داشت که بی تردید در آینده ایران تأثیرگذار خواهد بود.
نخست: سلب اعتقاد غالب مرد م نسبت به مذهب و دکاندارانی که دین برایشان نه هدف که وسیله رسیدن به قدرت و کشتار مردم بیگناه و چپاول ثروت است.
دوم، گسترش هر چه بیشتر انگیزه میهن پرستانه که شاید در تاریخ معاصر ایران کم مانند باشد. حضور مردم در لحظه های آغاز سال نو در کنار آرامگاه کوروش کبیر و پای تندیس فردوسی بزرگ، همراه با شعارهای: «نه شرقی، نه غربی، جمهوری ایرانی» و «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»، همه بیانگر گسترش این انگیزه عالی میهن دوستانه است.
فراموش نکنیم که در درون و برون ایران کمتر گردهم آیی یا نشست هایی است که با سرود میهنی «ای ایران» آغاز و پایان نیابد.
این جنگ قدرت به هر شکلی که پایان یابد، باعث کاسته شدن تسلط استبداد مذهبی و ایجاد شرایط بهتر برای مردم در تحقق بخشیدن به خواست های آزادی، حاکمیت مردم و جدایی دین از حکومت خواهد بود.
آینده آبستن رویدادهای پیش بینی نشده است. ایران همچون آتش زیر خاکستریست که هر لحظه می تواند باعث انفجاری کوبنده و دگرگون ساز شود.
به آینده امیدوار باشیم و خود را برای رهایی امروز و سازندگی فردای ایران آماده سازیم.