Mittwoch, 1. Juni 2011

دیداری از اسرائیل و فلسطین، زادگاه ادیان توحیدی





http://www.kayhanpublishing.uk.com/Pages/archive/weekly/sale1390/1357/haroon-mahdavi-1357.pdf







دیداری از اسرائیل و فلسطین، زادگاه ادیان توحیدی

چند هفته قبل از اینکه موافقت نامه مابین جنبش های فلسطینی حماس و فتح در قاهره امضأ شود دوستم آقای ویلهلم دیتل Wilhelm Dietl پیشنهادی غیر منتظره و در عین حال خیلی جالب به من و همسرم کرد که مربوط می شد به بازدید از خاک فلسطین، شامل سفر به کشور اسرائیل و مناطقی که ملت فلسطین در آن سکنی دارند و متعلق به آنان است، از جمله رام الله Ramallah ، نابلوس Nablus و یریشو Jericho و بقیه نقاط تاریخی این آب و خاک.
پر محتوی بودن این مسافرت باعث شد که بدون درنگ این پیشنهاد مورد استقبال ما قرار گرفت.
همانطور که برنامه ریزی شده بود عازم اسرائیل شدیم و پس از رسیدن به فرودگاه تل آویو Tel Aviv بلافاصله به مقصد شهر یریشو که یکی از شهرهای پر اهمیت فلسطینیها است حرکت کردیم. به روایتی شهر یریشو با قدمت ۱٣۰۰۰ سال، امروز بعنوان قدیمی ترین و با قرار گرفتن حدود ٢۷۰ متر پائین تر از سطح دریا یکی از عمیقترین شهرهای دنیا بحساب می آید.
آقای دیتل، یک ژورنالیست بنام آلمانی، برنامه ریزی و مدیریت این مسافرت را بهمراهی همسرشان شخصاً عهده دار بودند.
در فرودگاه شهر مونیخ بنا به روال همیشگی می بایستی تحویل چمدان و مقدمات پرواز انجام می گرفت.
در این موقع بود که مواجه شدیم با کنترل شدید از طرف مأمورین شرکت هواپیمائی EL AL .
این کنترل ها از طرف مأمورین امنیتی اسرائیلی صورت می گرفت. البته قبلاً کم و بیش از این که کنترل زیادی انجام خواهد گرفت مطلع بودیم ولی نه به این شدت که خارج از تصور و انتظار ما بود. حدود بیش از دو ساعت این نحوه کنترل که در چندین مرحله و بطرق مختلف صورت گرفت طول کشید. محلی را که برای این کار اختصاص داده بودند قسمتی جدا از بقیه سالنهای فرودگاه بود. از همه جالبتر این بود که تا موقعی که هواپیما بر روی باند فرودگاه حرکت می کرد یعنی تا آخرین لحظه قبل از پرواز یک زره پوش مسلح آن را اسکورت می کرد تا مانع از هرگونه حمله تروریستی و یا گروگانگیری شود.
این شدت عمل و احساس مسئولیت نسبت به حفظ جان مسافرین به مقصد اسرائیل یقیناً ارتباط داشت با ترور ورزشکاران قهرمان اسرائیلی که بدست تروریست های فلسطینی درطی برگزاری جشن المپیک سال ۱۹۷٢ در شهر مونیخ صورت گرفت.
پس از نشستن هواپیما در فرودگاه بن گوریون Ben Gurion شهر تل آویو مستقیماً بطرف شهر یریشو که اولین محل اقامت ما بود رهسپار شدیم.
حدود ۱۰۰متر قبل از رسیدن به هتل اینترکنتیننتال Hotel Intercontinental میبایست از دروازه امنیتی سربازان فلسطینی گذر کنیم. بعد از اینکه مطمئن شدند که از آلمان آمده ایم و از مهمانان هتل هستیم اجازه عبور دادند.
هتلی که محل اقامت ما در ٣ روز اول بود یکی از بهترین هتل های فلسطینی بود که از نظر استاندارد بین المللی با هتل های درجه یک اروپائی قابل رقابت بود. در همین شهر چند هتل دیگر نیز در این رده وجود داشت. یکی از این هتل ها بنام یریشو رسور ویلِج Jericho Resort Village با مشارکت آلمانی ها ساخته شده بود که بعد از اتمام توسط آقای رومان هرزوگ Roman Herzog رئیس جمهور وقت آلمان افتتاح شد. لازم به توضیح می باشد که پس از افتتاح دفتر ارتباطی دولت آلمان در شهر یریشو در سال ۱۹۹۴ بود که بیش از پیش پای توریست به این منطقه باز شد.
در شمال غربی شهر یریشو که منطقه ای کوهستانی است محل بسیار تاریخی و مقدسی قرار دارد که مربوط می شود به زمانی که حضرت مسیح در آن مکان بمدت ۴۰ روز روزه گرفته بود. با بودن تله کابین، بازدید توریست ها از آن محل که در بالای کوه قرار گرفته راحت تر و سریع تر انجام پذیر است.
شهر بعدی که مورد بازدید قرار گرفت، رام الله بود که در حقیقت می توان آن را پایتخت موقت فلسطین و یا جنبش فتح نامید و مقر آقای محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین و کابینه اش می باشد.
در این شهر اخیراً هتلی بنا شده بنام موون پیک Mövenpick Hotel که بسیار مُدرن و در سطح بسیار بالا اداره می شود و سالن ورودی آن با عکس بزرگ محمود عباس مزین شده است.
متأسفانه عظمت این هتل ها و همینطور مقبره رهبر فقید جنبش فلسطین یاسر عرفات با مقایسه بقیه نقاطی که توده مردم فلسطین با آن روزانه سر و کار دارند از زمین تا آسمان فرق می کرد. حا ل می خواست شهر یریشو باشد و یا اینکه شهر رام الله.
آپارتمان هائی که در شهر رام الله جهت سکونت فلسطینیان ساخته شده بود ظاهری آبرومند داشت و همچون اکثر ساختمان های اسرائیل با سنگ هائی برنگ سفید نماسازی شده بود. ولی بافت شهری و محل کسب و کار و میادین و خیابان ها و نحوۀ عرضه کردن اجناس و نوع آن خیلی عقب افتاده به نظر می رسید.
به طور مثال میدانی که مرکز ثقل رام الله و از پر جمعیت ترین نقاط شهر بود شش خیابان کم عرض به آن منتهی می شد. از بالای ساختمان های دور آن میدان پلاکات های بزرگ مربوط به رهبران جنبش فتح از جمله یاسر عرفات آویزان بودند که خیلی از آنها به صورت زننده ای از هم گسیخته بود که خود حاکی از بی علاقگی و بی توجهی سکنه آنجا می شود. در موقعی که دنبال محل مقبرۀ یاسر عرفات در خیابان های رام الله می گشتیم، حتی در فاصله ٢۰متری آن مردم محلی آنجا نمی توانستند نشانی درست بدهند ویا اگر هم می دادند اشتباه بود. این خود دال بر بی تفاوتی آنان نسبت به رهبران خود یا شخص یاسر عرفات می توانست باشد.
از صبح تا شب از طریق بلندگو که در همین میدان نصب شده است مدام به صورت خیلی بلند آهنگ های عربی همراه با شعار های سیاسی و ملی پخش می شد. عده ای هم این برنامه تبلیغاتی سیاسی را با به اهتزاز در آوردن پرچم های فلسطینی رونق می بخشیدند. وقتی از مرکز شهر بطرف دروازه خروجی که تحت نظارت سربازان فلسطینی و سپس اسرائیلی قرار داشت گذر می کردیم متأسفانه برخورد کردیم با جاده های خراب و پر از زباله که حاکی از ضعف تشکیلات شهری بود. آنطور که مشاهده می شد ساکنین شهر هم در این زمینه هیچ علاقه ای به همیاری در این کار نداشتند.
بطور وسیع تمام دور و بر خیابان ها را آشغال و زباله گرفته بود. بچه های خیلی خُرد سال دست فروش که فقر و مکنت تمام وجودشان را گرفته بود به دنبال ماشین ها روان بودند و با التماس سعی میکردند تا به هر نحوی شده متاع خود را به سرنشینان اتومبیلها بفروشند.
کل این تصاویر و این حرکات و بخصوص چهرۀ بی رمق این بچه ها نشانه ای بود از فقر بی حد و بی توجهی مقامات فلسطینی به همکیشان خود. این حکایت داشت از فقر فرهنگی و مالی نابرابر با دیگر شهرهائی که تحت نظارت دولت اسرائیل بود.
علت عقب افتادگی بافت شهری این اجتماع را می توان کاملاً درک کرد. بخصوص وقتی به نبردهای خونین این چند دهه اخیر رجوع کنیم و بعلل رُخداد این حوادث بپردازیم خواهیم دید که این سرنوشت ناخوشایند پدیده ایست از خودخواهی تعداد معدودی از انسانها که ضرر و زیان آن متوجه توده مردم شده است، حال می خواهند فلسطینی باشند یا اسرائیلی.
آیا دنیای خارج از فلسطین و اسرائیل نباید در این رابطه احساس مسئولیت کند؟ آیا رهبران و بزرگان جنبش فلسطین بخصوص دولت فعلی تا کنون به وظایفشان بخوبی عمل کرده اند؟
آیا برای اسرائیلی ها بخاطر امنیت خودشان هم که شده بهتر نیست همسایگانی مرفه و سالم داشته باشند؟
همین چند سال قبل بود که جلسه ای در پاریس بمنظور جمع آوری پول جهت کمک به مردم فلسطین تشکیل شد که در این گردهمائی به همت خیلی از سازمانهای خیریه بیش از هشت میلیارد دولار جمع آوری شد. به اضافۀ رقم های بسیار بالائی که تا کنون از طرف کشورهای آلمان و دیگر کشورها بحساب دولت فلسطین واریز شده است.
در اینجا برای من این سؤال پیش می آید که آیا دولت فلسطین هم مثل خیلی از دولت های دیگر به فساد مالی کشیده شده و نسبت به مردمش احساس مسئولیت نمی کند.
البته باید این را هم گفت که شرایط اداره جامعه فلسطین و گذران زندگی آنان با خیلی از جوامع دیگر فرق می کند.
با کشیدن دیوار بلند و سیم خاردار به دور اکثر شهرهای فلسطینی و محدود کردن رفت و آمد اهالی شهرها و همچنین احداث شهرک های یهودی نشین روی تپه های مشرف به این شهرها باعث شده که ملت فلسطین احساس کند که دائماً تحت نظر و کنترل قرار دارد.
هر شخصی در موقع ورود و خروج به هر شهر فلسطین نشین از طرف دو گروه نظامی مرزبان فلسطینی و اسرائیلی مورد بازرسی قرار می گیرد و اگر کوچکترین شکی وجود داشته باشد مانع از ورود و یا خروج آن شخص می شوند. این اتفاق در مورد ما یکبار رُخ داد. دلیل آن هم این بود که به آلمانی بودن ما شک کرده بودند، درصورتیکه پاسپورت همه ما آلمانی بود. بهمین خاطر هم سربازان مرزبان اسرائیلی از ادامه حرکت ما بطرف شهر نابلوس جلوگیری کردند و می باید حدود پنجاه کیلومتر راهمان را دور می کردیم و از راه دیگری به آن شهر وارد می شدیم.
شهر هبرون Hebron که مقبره حضرت ابراهیم و همسرش در آنجا قرار دارد یکی از شهرهای مقدسی است که دیدنش واجب است. ولی خیلی جای تأسف بود که می دیدیم که چگونه مسلمانان و یهودیان حتی برای دیدار و زیارت مقبره جد مشترکشان باید هر کدام از در جداگانه ای وارد شوند. مسلمانان باید از دری تحت نظارت سربازان فلسطین که در جایگاه ضد گلوله مستقر بودند عبور می کردند و یهودیان از در دیگری که مورد حفاظت سربازان اسرائیلی بود. قاعدتاً می باید حرمت این چنین سرزمین مقدسی را نگهداشت. سرزمینی که آثار بسیاری از پیغمبران ساکنین کره زمین را با خود بهمراه دارد و با توجه به اینکه حضرت ابراهیم پیامبر و جد همه مسلمانان و یهودیان و مسیحیان بوده و هست و خواهد بود. همه ما به وی معتقدیم و برایش احترام قائل هستیم. این سؤال پیش می آید چرا باید امروز ما فرزندان ناخلف او بجای اینکه دست به دست هم بدهیم و با پیروی از اهداف او و نواده هایش که حضرت موسی و حضرت مسیح و حضرت محمد می باشند بکوشیم تا بدون ترس و وحشت سهمی در بهزیستی و همزیستی مسالمت آمیز با یکدیگر داشته باشیم، آمده ایم بر خلاف آن راه ستیز در پیش گرفته و زندگی را بر خود و دیگران تلخ کرده ایم.
مقبره حضرت موسی حدود ۱۰ کیلومتر به سمت اورشلیم از شهر یریشو فاصله دارد.
از مسجد الاقصی El Agsa در اورشلیم Jerusalem ، که بروایتی حضرت محمد از آن محل با نشستن به ترکش اسبش بُراق به آسمان برخاسته، ملیونها مسلمان بازدید می کنند. همینطور از کلیسائی که در محل تولد حضرت مسیح در شهر بتلهم Betlehem که ٣٣۰ سال پس از تولد او در آن محل ساخته شده و همه ساله روز عید تولد حضرت مسیح Christmas و روز مبارک عید پاک Eastern هزاران عابد مسیحی و غیر مسیحی به زیارت آن می روند.
در شهر حیفا Haifa ضمناً مقبره بها الله قرار دارد که مورد احترام معتقدانش می باشد.
باید قبول کنیم که این حق قانونی هر انسانی است که در انتخاب هر دینی که بدان او اعتقاد پیدا کرده آزاد باشد تا از طریق توسل به او بتواند در مواقع لزوم خواستهایش را با خدایش در میان بگذارد.
البته نباید هیچ فردی بخودش اجازه دهد که اعتقادات مذهبی و سیاسی اش را بر دیگران تحمیل کند. اگر بر این باور هستیم که یک انسان دمُکرات و معتقد به آزاد اندیشی هستیم باید برای پیروان همه مذاهب احترام قائل شویم و بر عکس حاکمان امروز ایران طرز عمل و برخورد ما با دیگر مذاهب می بایست طوری باشد که سرمشق برای دیگران باشیم.
فلسفه زندگی نگارنده بر پایه «زندگی کن و بگذار زندگی کنند» گذاشته شده. بهمین خاطر هم ۱۸سال پیش انجمن غیر انتفاعی با همین نام به ثبت رسانده ایم که اهداف آن در چارچوب مصوبات حقوق بشر سازمان ملل متحد می باشد.
خاک فلسطین که کشور اسرائیل بر روی آن قرار گرفته از تاریخچه ای پر نشیب و فراز برخوردار است که قدمت آن به چند هزار سال می رسد.
کمتر کشوری توانسته است بخاطر جنبه های مذهبی اش چندین میلیارد از جمعیت روی زمین را متوجه خود کند. همانطور که در تاریخ آمده تمامی این سرزمین بنام فلسطین خوانده می شد. تا اینکه سازمان ملل متحد در تاریخ ٢۹نوامبر ۱۹۴۷ فلسطین را به دو کشور اسرائیل و فلسطین تقسیم کرد که مورد تصویب اکثریت اعضای سازمان ملل قرار گرفت. در آن تاریخ رهبران صهیونیست از آن استقبال و پشتیبانی کردند، ولی در مقابل فلسطینیان و دولتهای مسلمان عرب منطقه با این تصمیم به مخالفت برخاسته و آن را رد کردند. در پی آن بود که درگیری ها و نبردهای خونین مابین این دو طرف آغاز شد و متأسفانه هنوز که هنوز است ادامه دارد و گروهی از فلسطینی ها همچون حماس و جهاد دست از این مبارزه بر نداشته اند.
قدمت شهر تل آویو بیشتر از صد سال نمی شود، ولی با دیدن این شهر می توان پی به پشتکار و حمایت خیلی از یهودیان ساکن کشورهای اروپائی و آمریکا برد. تل آویو چه از نظر شهرسازی و تجهیزات شهری و چه از نظر نظافت می تواند قابل رقابت با شهرهای اروپائی باشد. چه خوب بود که مسلمانان هم از این همه تلاش و همبستگی درس می گرفتند.
دولت اسرائیل از سالها پیش سعی داشته که پایتخت را به اورشلیم منتقل کند و تا حدی هم موفق به این کار شده است. باید قبول کرد که با تمام زیبائی و مدرن بودن شهرهای یهودی نشین اسرائیل اگر جامعه از امنیت و آرامش لازم برخوردار نباشد مثل این خواهد بود که در یک قفس طلائی زندگی کنند.
آرامش و امنیت داشتن عمیقترین واژۀ هستی بخش زندگیست. همه ما میدانیم که برقراری صلح که امنیت و آرامش بهمراه خواهد داشت مستلزم عزم راسخ و شهامت از خودگذشتگی می باشد.
مهمترین موردی که صیانت از عقد صلح را تضمین می کند صداقت در قول و قراری است که گذاشته شده، اگر چه دست آورد این تعهد مابین طرفین قرارداد احتمالاً بصورت تدریجی انجام پذیر باشد. ولی یقیناً با ثبات و قابل قبول و اجراست و ترجیح دارد به وضع موجود. بخصوص در ارتباط با رفع اختلافات ارضی و دیگر اختلافات موجود. راهبرد رسیدن به این موقعیت ارتباط پیدا می کند با تجدید نظر در زمینۀ راه و روشی که تا به امروز پیش گرفته شده است. امروز باید نسبت به فراهم کردن اسباب کار لازم برای تشکیل یک جامعه مستقل و رفع اختلافات دیرینه که پاسخگوی خواست ملت اسرائیل و ملت فلسطین باشد قدم هائی برداشته شود. در مقابل می باید ملت های مسلمان از عرب و فلسطینی گرفته تا حکومت جمهوری اسلامی واقعیت حضور و وجود کشور و ملت اسرائیل را پذیرفته و آن را به رسمیت بشناسند.
ملت و دولت اسرائیل هم باید برخلاف سیاستی که تا کنون پیش گرفته و اعمال کرده صمیمانه پا پیش گذاشته و عملاً به خواست های فلسطینیان که البته باید منصفانه و قابل اجرا باشند تن داده و در متن کارش قرار دهد تا بتواند اعتماد مردم فلسطین را بدست آورد.
اخیراً مابین گروه حماس و تشکیلات خودگردان فلسطین که جنبش فتح باشد به منظور تشکیل دولت وحدت ملی ائتلافی صورت گرفته که در این مورد ظاهراً به توافق رسیده اند.
پیرو پخش این خبر بلافاصله نتانیاهو Netanjahu نخست وزیر اسرائیل اظهاراتی کرد که نسبت به توافق حماس و فتح خیلی جنبه منفی داشت و نشانه ای از بد بینی بیش از حد ایشان بود. نکته ای که آقای نتانیاهو به آن اشاره کرد این بود که چرا باید فتح، یعنی دولت خودگردان فلسطین با دشمنان اسرائیل قرارداد صلح ببندد.
نگارنده در این مورد اصلاً چنین برداشتی ندارد. ائتلاف فتح و حماس در بدو امر می تواند قدمی باشد در جهت صلح و آشتی مابین آنان ولی در آینده خیلی نزدیک چنانچه کمی تحمل داشته باشیم در مورد صلح با اسرائیل هم خیلی مؤثر خواهد بود.
این مأموریت را الزاماً فتح انجام خواهد داد.
فتح و حماس هر دو از این نابسامانی و جنگ و گریز خسته شده و بهمین خاطر هم هر دو قدم جلو گذاشته اند. البته کسانی هستند که از این پیش آمد چندان خوشحال نخواهند بود. در اینجا بصلاح دولت اسرائیل است که مستقیم و غیر مستقیم قدم جلو بگذارد و در عوض آرامش و امنیتی که برای ملت اسرائیل بدست می آورد امتیازاتی برای فتح و حماس قائل شود که این نشانه ای خواهد بود از حسن نیت اسرائیل.
یکشنبه ۱۸ اردیبهشت ماه بود که تلویزیون جام جم جمهوری اسلامی برنامه شبکه خبر غزه Gaza را مستقیماً در ارتباط با توافق آشتی ملی پخش می کرد. در این برنامه آقای احمد مدلل از جنبش جهاد اسلامی و آقای دکتر یحیی رباح هم از مسئولین جنبش فتح شرکت داشتند.
هر دو نفر این آقایان اظهارات آقای نتانیاهو را بعنوان مخالفت دولت اسرائیل با ائتلاف آنان بحساب می آوردند که تا حدی هم از صحبت های آقای نتانیاهو چنین برداشتی می شد. هر دو نفر آنان مصراً تأکید بر این داشتند که باید بر خلاف مخالفت های خیلی ها صد در صد از این ائتلاف و توافقی که در قاهره صورت گرفته است حمایت شود و هر چه زودتر نسبت به تشکیل دولت ملی اقدام گردد.
استنباط نگارنده از این گفتگو بر این بود که حماس دیگر علاقه ای به درگیری نظامی با اسرائیل ندارد. باید قبول کنیم حملاتی که حماس و جهاد و دیگر گروه های افراطی فلسطینی تا کنون از طریق پرتاب موشک به خاک اسرائیل انجام داده اند جُز اینکه عده ای از مردم بی گناه کشته و زخمی شده اند تنیجۀ دیگری نداشته. از آن طرف بلافاصله مواجه شده با عکس العملهای نظامی زمینی و هوائی از طرف اسرائیل. در این درگیری ها تنها نتیجه حاصله، کشتار و ویران شدن مناطق مسکونی مردم بی گناه از دو طرف بوده است. باید گفته شود این نحوه برخورد کاملاً بر خلاف خواست دو ملت و شعارهای مسئولین است.
البته باید در اینجا یادآور شوم که تحولاتی که در آینده از جمله در کشور سوریه رُخ خواهد داد یقیناً در سرنوشت آینده خیلی از کشورهای منطقه که شامل خاورمیانه از جمله اسرائیل و فلسطین و ایران میشود مؤثر خوهد بود.
برای اختتام کلام بد نیست که در اینجا به گفتگوئی که اخیراً فرستنده تلویزیونی صدای آمریکا VOA با آقای جاودانفر از تل آویو که یک پژوهشگر سیاسی هستند اشاره نمایم که خیلی با نظریات نگارنده همخوانی داشت.
ایشان گفتند که اسرائیلی های ایرانی تبار بر این عقیده هستند که هیچ وقت در طول تاریخ بهتر از مردم ایران دوستی نداشته ایم و آرزویشان یک رابطه خیلی خوب مابین ایران و اسرائیل است. علاوه بر آن من شخصاً بر این باور هستم که کمتر ملتی در زمینه سابقۀ تاریخی و فرهنگی به اندازه ملت اسرائیل با ملت ایران تجانس داشته است.


مونیخ – آلمان
٢۱ اردیبهشت ماه ۱٣۹۰
۱۵مِی ٢۰۱۱