Dienstag, 29. Januar 2008

ده بهمن روز حمایت از دانشجویان در بند ، تا آزادی همه ی دربندیان

روی عکس کلیک کنید و ببینید



باور ما این است...



ده بهمن را به سان همه ی روز های سخت گذشته در کنار هم خواهیم بود.
ده بهمن را با همدلی هم خاطره ای خواهیم ساخت در یادها ماندنی.
ده بهمن را روزی خواهیم ساخت٬ حجت دیگری از طراوت بهاری سبز در زمستانی سرد.
ده بهمن را نمادی خواهیم ساخت از هم اندیشی گسترده ی همه ی وبلاگ نویسان ایرانی در حمایت از آزادی همه ی دانشجویان در بند.
آری! باور ما این است...
ده بهمن برای انجام حرکتی بشر دوستانه و رهایی دوستانمان از زندان گرد هم آمده ایم و تا پایان راه با هم می مانیم.
ده بهمن برای انجام فعالیتی صلح جویانه و به دور از هر گرایش حزبی٬ فارغ از ایدئولوژی های متفاوت و تنها برای آزادی جوانان ایرانی گرد هم آمده ایم و تا پایان راه با هم می مانیم.
ده بهمن برای انجام وظیفه ی انسانی مان٬ فارغ از قومیت و گوناگونی اندیشه٬ برای احقاق حقوق هم کلاسی هایمان گرد هم آمده ایم و تا پایان راه با هم می مانیم.
ده بهمن سال ۱۳۸۶ خورشیدی٬ با تغییر سراسری نام وبلاگ هایمان به "همبستگی با دانشجویان در بند" یا "دانشجویان در بند را آزاد کنید" زنده خواهیم کرد٬ نام و یاد همه ی آنان را٬ نام و یاد احمد را٬ مجید را٬ احسان را٬ بیتا را و مرتضی را و... و نام و یاد همه را...
ده بهمن به امید آزادی شان و برای رهایی شان در کنار هم می مانیم و نشان می دهیم٬ هر کجا که باشیم٬ در همه ی روز های سخت تا آزادی همه ی دانشجویان در بند که همگی از نخبگان علمی و اخلاقی ایران هستند٬ هر چه در توان داریم به کار می بندیم و از پای
نخواهیم نشست

Montag, 28. Januar 2008

یورش وحشیانه نیروهای گارد ویژه به کوی دانشگاه تهران

یورش وحشیانه نیروهای گارد ویژه به کوی دانشگاه تهران


بنابه گزارشات رسیده غروب امروز یکشنبه 7 بهمن دانشجویان دانشگاه تهران دست به اعتراضات گسترده زدند. آنها در اعتراض به شرایط حاکم بر دانشگاه معترض بودند. در ساعت 21:00 گارد ویژه به دانشجویان اعتراض کننده حمله ور شد و درگیری بین دانشجویان و گارد به شدت ادامه دارد. تعداد زیادی از نیروهای گارد ویژه وارد گوی دانشگاه شدند و به دانشجویان وحشیانه حمله نمودند. در اثر این حمله دهها دانشجو زخمی و تعداد زیادی دستگیر شدند.
در حملۀ به ساختمانهای 20،21،22،23 توسط نیروهای گارد ویژه آسیب جدی دیده است. درگیریها همچنان ادامه دارد و کوی دانشگاه توسط نیروهای سرکوبگر به اشغال در آمده است.
فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران، حمله به دانشجویان دانشگاه تهران را محکوم می کند، و از تمامی سازمانهای حقوق بشری خواستار دخالت برای پایان دادن به سرکوب وحشیانه دانشجویان است. فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران 07 بهمن ماه 1386 برابر با 27 ژانویه

Sonntag, 27. Januar 2008

تجمع اعتراض آمیز دانشجویان ساکن کوی دانشگاه تهران


وضعيت اسفبار زنان در ايران


وضعيت اسفبار زنان در ايران

در حدود يك هفته پيش اولين گرم خانه براي زنان معتاد بي سرپناه در جنوب شهر تهران آغاز بكار كرده است مسئولين مي گويند كه در حال حاضر حدود 60000 زن ايراني بمواد مخدر معتادند شمار مردان معتاد 2مليون نفر اعلام شده است كه البته برخي از كارشناسان معتقدند شمار واقعي معتادان شايد از اين هم بيشتر باشد .گزارشات حاكيست كه بخش زيادي از اين زنان معتاد را بي سر پناهان تشكيل مي دهند .مددكاران اجتماعي مي گويند راه اندازي اين گرم خانه در تهران مي تواند براي اين زنان مفيد واقع شود . اولين Shelter يا گرم خانه ويژه زنان معتاد بي خانمان را سازمان غير دولتي ”تولدي دوباره ” با حمايت سازمان بهزيستي در تهران براه انداخته است .آنگونه كه عباس ديلمي از مسئولان جمعيت خيريه تولدي دوباره گفته است زنان معتاد وبي سر پناهي كه به اين گرم خانه مراجعه مي كنند وسايل و امكانات زندگي در آختيارشان قرار مي گيرد ,سازمان غير دولتي تولدي دوباره در سال 1382تأسيس شده و فعاليت آن در جهت كمك به معتادان براي كاهش اعتياد به مواد مخدر و آماده كردن آنها براي بازگشت به جامعه است .انجمن تولدي دوباره بگفته دكتر مصطفي اقليما رئيس انجمن مددكاري اجتماعي ايران پيش از اين نيز گرم خانه هايي را با كمك سازمان بهزيستي در نقاط ديگر ايران راه اندازي كرده است. دكتر اقليما : ”بيشتر بودجه كمكي كه مردم مي دهند اينجا را باز كرده اند چون كمك هاي دستگاه دولتي رويش نمي شود زياد حساب كرد .”گنجايش اولين گرم خانه كه ويژه زنان معتاد بي سر پناه در تهران براي 30نفر در نظر گرفته شده است گر چه در مورد تعداد زتان معتادي كه سرپناه ندارند و شب را در كنار خيابان مي گذرانند بگفته كارشناسان همانند ديگر آسيب هاي اجتماعي آمار رسمي در دست نيست

يک ناراضی سياسی ديگر تحت شکنجه به قتل رسيد




يک ناراضی سياسی ديگر تحت شکنجه به قتل رسيد


فعالان حقوق بشر در ايران


بنا بر مستندات و گزارشات تکميلي دريافتي اين مجموعه : در تاريخ 14/10/86 نيروهاي امنيتي در نيمه شب با يورش به منزل "احمد جواهري" از فعالين مدني ، وي را به همراه يک فعال سياسي "فرزاد قبادي" برادر همسرش که از اعضاي حزب حيات آزاد کردستان و در زمان مذکور متواري بوده است ، بدون درگيري مسلحانه بازداشت و به همراه خود به اداره اطلاعات کرمانشاه منتقل مينمايند . سپس در ساعت 8 صبح همان روز با مراجعه مجدد "فاطمه جواهري" دانشجوي پزشکي دانشگاه کرمانشاه و فرزند احمد جواهري را بازداشت و به همراه "چيا جواهري" کودک 2 ساله خانواده به بازداشتگاه اطلاعات کرمانشاه منتقل مينمايند و همچنين "رابعه قبادي " خواهر فرزاد قبادي را نيز در خارج از منزل بازداشت مينمايند.
در تاريخ 15/10/86 فرزاد قبادي در اداره اطلاعات کرمانشاه تحت شکنجه و عليرغم اينکه در زمان بازداشت داراي وضعيت جسمي مناسبي بوده است به قتل ميرسد ، بر روي بدن نامبرده عليرغم شکستگي سر و دست ، محل اصابت چندين گلوله نيز مشهود بوده است . پس از قتل اين فعال سياسي و در جهت ايجاد رعب و وحشت و جلوگيري از بازتابها و انتشار خبر مذکور ، در تاريخ 16/10/86 نيروهاي امنيتي اقدام به بازداشت "عطا قبادي" داماد بزرگ خانواده مي نمايد . در تاريخ 19/10/86 نيروهاي امنيتي اقدام به بازداشت "فاروغ قبادي" برادر فرزاد قبادي مي کنند. و در نيمه شب همان روز نيز عطا قبادي برادر بزرگتر مقتول (فرزاد قبادي) را بازداشت مينمايند
در زمان شکنجه اين افراد در اداره اطلاعات ، نيروهاي امنيتي جسد فرزاد قبادي را براي هرچه بيشتر هراسناک نمودن اين افراد به روئيت آنان ميرسانند . همينطور از ديگر افرادي که مجبور به روئيت جسد شکنجه شده فرزاد قبادي شدند ميتوان به فاطمه جواهري و رابعه قبادي اشاره نمود که بالاخص رابعه قبادي خواهر وي در حال حاضر به شدت دچار بيماري رواني گشته است و تمرکز و حافظه خود را از دست داده است. گزارش گرديده است که خواهر فرزاد مدعي بوده است که برادرش را در مقابل چشمانش تيرباران نموده اند.
در زمان حمله نيروهاي امنيتي به منزل احمد جواهري ، نوجوان 12 ساله اين خانواده "کاوه جواهري" نيز بخاطر وحشت و هراس از خانه فرار نموده و تاکنون هيچ اطلاعي از سرنوشت وي در دست نميباشد .
در تاريخ 1/11/86 وزارت اطلاعات اقدام به دستگيري فعال حقوق بشر خالد قبادي که به تازگي پس از تحمل 8 ماه زندان آزاد گرديده بود نمود و در آخرين اقدام ، نيروهاي اطلاعاتي روز گذشته 6/11/86 به منزل دايي فرزاد قبادي به نام "خالد عامري" يورش برده و اقدام به دستگيري وي به همراه دختر وي "سروه عامري" دانشجوي علوم سياسي دانشگاه کرمانشاه مينمايند . سپس اين افراد را نيز مجبور به روئيت جسد دفن نشده و شکنجه شده فرزاد قبادي مينمايند و سپس سروه قبادي را به سلول رابعه قبادي منتقل مينمايند که وضعيت شکنجه شده وي و از دست دادن تعادل رواني وي را مشاهده نمايد.
اين اقوام در روستاي شاهيني از توابع شهرستان کامياران اقامت دارند و در حال حاضر نيروهاي امنيتي جو رعب و حشتي شديد را با حضور خود در اين روستا حاکم نموده اند و زندگي عادي و روزمره را در اين روستا از بين برده اند. همچنين وزارت اطلاعات از تحويل جسد فرزاد قبادي به خانوده وي خودداري مينمايد و بدون وجود حکم قضائي کارگاه و فروشگاههاي خالد قبادي و احمد جواهري را با وجود 31 کارگر تعطيل نموده است . احمد جواهري ، رابعه قبادي ، فاطمه جواهري و عطا قبادي در بازداتشگاه اداره اطلاعات کرمانشاه نگهداري ميشوند و نه تنها داراي وضعيت جسمي نامساعد هستند ، بلکه به خاطر جبر به ديدن جسد شکنجه شده فرزاد قبادي در وضعيت نامساعد رواني بسر ميبرند بالاخص خانم رابعه قبادي که مشاعر خود را نيز از دست داده است. کودک 2 ساله اين خانواده بعلت ضرب و شتم و هراس ايجاد شده در وضعيت بد روحي و همچنين تلاشها براي يافتن کودک 12 ساله ديگر اين خانواده نيز تا کنون نتيجه اي در برنداشته است .
اين گزارش در حالي منتشر ميگردد که زمان زيادي از قتل ابراهيم لطف الهي در اداره اطلاعات سنندج نميگذرد و هنوز افکار عمومي کردستان متشنج گزارش گرديده است. اين مجموعه خواهان ياري رسانيدن مدافعان حقوق انساني و رسانه هاي عمومي فارغ از هر مرزبندي براي افشاي اين جنايت ميباشد
.

جبهه ملی ایران در انتخابات شرکت نمی‌کند


جبهه ملی ایران در انتخابات شرکت نمی‌کند

بنام خداوند جان و خرد

هموطنان عزیز

جبهه ملی ایران بعنوان دیرینﺗﺮین جریان سیاسی ملی همواره بر استقرار حاکمیت ملی و رای آزادانه ملت برای تعیین سرنوشت خود ، احترام و رعایت حقوق بشر و آزادیهای سیاسی اعتقاد داشته و مجلس مبتنی بر انتخابات سالم و آزاد را مهمترین ارگان تبلور اراده مردم برای مشارکت در اداره کشور میداند ولی دریغا که در شرایط فعلی در جمهوری اسلامی تحقق یک انتخابات آزاد و سالم ناممکن و غیر قابل تصور است. حاکمیت با تبعیضات فاحش سیاسی ، نقض آزادیهای مدنی و سیاسی ، نادیده انگاشتن تعهدات بینﺍلمللی مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر همه راهها را بر دگراندیشان و مخالفان خود که اکثریت قاطع ملت ایران هستند بسته است . آزادی احزاب و اجتماعات جز برای معدودی از وابستگان به حکومت وجود ندارد. آزادی مطبوعات بکلی منتفی است و فقط روزنامهﻫﺎی وابسته به صاحبان قدرت و طرفدار حاکمیت امکان انتشار دارند و امکان کاندیدا شدن هیچ شخصیت ملی و دگراندیش نیز وجود ندارد زیرا که شورای نگهبان انتصابی تحت عنوان نظارت استصوابی صلاحیت همه داوطلبان نمایندگی را جز وابستگان به حاکمیت رد می‌کند و بنابراین معنی شرکت در انتخابات یعنی تنها رای دادن به کسانیکه از صافی شورای نگهبان گذشته و مطیع و فرمانبردار حکومتﺍند . گذشته نشان داده است که اگر هم فردی معتقد به مصالح ملی به مجلس راه یابد با نخستین سخن مخالف و یا اقدام در جهت حمایت از مردم بشدت محکوم و مطرود میشود و مجلس جز وسیلهﺍی برای قانونی کردن خواستهﻫﺎی قدرتمداران حاکم نیست. هموطنان عزیز!امروز حاکمیت جمهوری اسلامی از دیدگاه داخلی در شرایطی از نارسائیﻫﺎ و نابسامانیهای مدیریتی ، اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی بسر می‌برد. سیاست سرکوب دانشجویان ، زنان ، کارگران ، فعالان سیاسی ، معلمان و سایر قشرهای مردم هر روز شدت بیشتری یافته و جو خفقانﺁور برای ایجاد رعب در جامعه روز بروز تشدید میشود . با وجود افزایش چشمﮔﻴﺮ درآمد نفت مردم ما کماکان با رکود اقتصادی ، تورم ، بیکاری و فساد مالی در تمامی عرصهﻫﺎ دست به گریبانند از لحاظ نگرش منطقهﺍی منافع حیاتی ما در دریای مازندران و خلیجﻓﺎرس با چالشﻫﺎی جدی روبروست برخورد انفعالی نظام با مسائل مورد بحث سبب گردیده که همسایهﺍی عهدنامهﻫﺎی ۱۹۲۱ و ۱۸۴۰ را به بوته تاریخ بسپارد. دیگری عهدنامه ۱۹۷۵ را زیر ﺳﺆال برد و بالاخره همسایه سوم تفاهمﻧﺎمه ۱۹۷۱ را مردود اعلام نماید. حاکمیت جمهوری اسلامی در سیاست بینﺍلمللی نیز بعلل مختلف میهن ما را در تنگنا و انزوا و تحریم اقتصادی قرار داده است و در چنین اوضاع و احوالی رژیم گرفتار بحرانﻫﺎی گوناگون درصدد است با برپائی انتخابات که به ماهیت غیر دموکراتیک و ناعادلانه آن به اختصار اشاره کردیم برای خود کسب مشروعیت نماید . جبهه ملی ایران شرکت در انتخاباتی را که رای دهنده اختیاری در انتخاب کردن ندارد و انتخاب شونده را نیز جز اطاعت محض اقدامی متصور نیست انتخاباتی مبتنی بر خواستهﻫﺎی مردم نمیداند و در آن شرکت نخواهد کرد.ششم بهمن ماه ۱۳۸۶تهران- هیئت رهبری و هیئت اجرائیه جبهه ملی ایران

قطعنامه‌ی سوم تحریم ایران در شورای امنیت


قطعنامه‌ی سوم تحریم ایران در شورای امنیت

دویچه وله: اعضای دائم شورای امنیت و آلمان پیش‌نویس قطعنامه‌ی خود درباره‌ی برنامه‌ی اتمی ایران را در اختیار دیگر اعضای شورای امنیت قرار دادند. این پیش‌نویس روز دوشنبه در شورای امنیت مورد بررسی قرار می‌گیرد.بنابر توافق وزرای خارجه‌ی گروه ۱+۵ در برلین، پیش‌نویس قطعنامه قرار بود توسط آلمان، فرانسه و بریتانیا تنظیم و به شورای امنیت ارائه گردد. این کار روز جمعه ۲۵ ژانویه صورت گرفت، اما بررسی آن در شورای امنیت تا روز دوشنبه (۲۸ ژانویه) به تعویق افتاد. دیپلمات‌ها دلیل این تعویق را "فنی" و سنگین بودن برنامه‌های شورای امنیت اعلام کردند.در پیش‌نویس قطعنامه‌ی جدید تحریم‌های جدیدتری پیش‌بینی شده است. در متن این پیش‌نویس که خبرگزاری فرانسه نسخه‌ای از آن را بدست آورده، بویژه بر محدودیت مسافرت اشخاصی که در برنامه‌های اتمی ایران مسئولیت دارند و نیز کنترل کشتی‌ها و هواپیماها از و به مقصد ایران اشاره شده است.فراتر از دو قطعنامه‌ی قبلیمجازات‌های پیش‌بینی شده در قطعنامه‌ی جدید آشکارا فراتر از دو قطعنامه‌ای ۱۷۳۷ و ۱۷۴۷ است که اولی در دسامبر ۲۰۰۶ و دومی در ماه مارس ۲۰۰۷ در شورای امنیت علیه ایران تصویب شدند. خطوط اصلی پیش‌نویس جدید روز سه‌شنبه‌ی گذشته در نشست وزیران خارجه‌ی گروه ۱+۵ در برلین مورد توافق قرار گرفت. هدف تدوین‌کنندگان قطعنامه آن است که مانع پیگیری برنامه‌های اتمی با اهداف نظامی توسط ایران گردند. براساس این قطعنامه، تا زمانی که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تایید نکرده که ایران اهداف هسته‌ای صلح‌آمیزی را پیگیری می‌کند باید تحریم‌های بیشتری علیه این کشور اعمال گردد.پیش‌نویس قطعنامه‌ی جدید بار دیگر خواستار توقف فوری غنی‌سازی اورانیوم از سوی ایران شده است و همراه این پیش‌نویس، فهرستی از اسامی افراد مسئول در برنامه‌های اتمی ایران ضمیمه است که اجازه ندارند به کشورهای دیگر مسافرت کنند و یا از خاک کشورهای دیگر برای سفر به کشوری ثالث استفاده نمایند.همانند قطعنامه‌های پیشین، قطعنامه‌ی جدید نیز فروش مواد و فن‌آوری‌های دارای کاربرد دوگانه به ایران را ممنوع کرده است. قطعنامه همچنین از کشورهای عضو سازمان ملل می‌خواهد فعالیت‌های مالی شعبه‌های بانک‌های ایرانی در خارج از کشور، به‌ویژه بانک‌های ملی و صادرات را زیر نظر بگیرند.در پیش‌نویس قطعنامه گفته شده که هواپیماها و کشتی‌های به مقصد ایران و یا از ایران به مقصد خارج، اگر مورد سوءظن قرار گیرند که در حال انتقال مواد ممنوع شده از سوی سازمان ملل متحد به داخل و یا خارج از ایران هستند، باید به‌دقت بازرسی شوند. ماموریت به سولانا و البرادعیدر پیش‌نویس قطعنامه‌ی جدید از خاویر سولانا، دیپلمات ارشد اتحادیه اروپا خواسته شده که به مذاکرات خود با ایران ادامه دهد و نیز از محمد البرادعی، مدیرکل آژانس خواسته می‌شود که تا ۳ ماه دیگر گزارشی از رفتار دولت ایران در برابر خواست‌های شورای امنیت ارائه دهد. در صورت سرپیچی ایران از این خواست‌ها، شورای امنیت اقدام‌های مناسب بعدی علیه آن کشور در نظر خواهد گرفت.بنا به ارزیابی دیپلمات‌ها در نیویورک، رایزنی‌ها در خصوص این قطعنامه در شورای امنیت ممکن است مدتی به‌طول انجامد. متن پيش نويس قطعنامه سوم شوراى امنيت عليه ايران منشتر شد مفاد اصلى پيش‌نويس قطعنامه سوم مجازات‌هاى ايران را كه گروه پنج به علاوه يك در نشست برلين درباره آن توافق كردند و قرار است مبناى قطعنامه رسمى شوراى امنيت باشد، منتشر شد. به گزارش خبرگزارى‌هاى فرانسه، رويترز و آسوشيتد‌پرس متن اين پيش‌نويس چنين است: محدوديت‌هاى اختيارى سفر از تمام كشورها مى‌خواهد درباره ورود يا عبور افرادى كه به طور مستقيم يا غيرمستقيم در فعاليت‌هاى حساس هسته‌اى ايران دخالت دارند هوشيار و باشند. اين افراد شامل كسانى مى‌شود كه يا به طور مستقيم در فعاليت‌هاى هسته‌اى حساس ايران مشاركت دارند يا از اين فعاليت‌ها پشتيبانى به عمل مى‌آورند. ممنوعيت‌هاى اجبارى سفر از تمام كشورها مى‌خواهد اقدامات لازم را به عمل آورند تا از ورود يا عبور افرادى كه نام آن‌ها در ضميمه شماره دو اين قطعنامه مشخص شده است جلوگيرى كنند. توقيف دارايى‌ها گسترش موارد قبلى توقيف دارايى‌ها در اين پيش‌نويس درخواست مى‌شود و افراد و نهادهايى را كه در ضميمه‌هاى شماره يك و شماره سه اين قعطنامه مشخص شده است نيز به موارد قبلى توقيف دارايى‌ها اضافه مى‌كند. اعتبارهاى صادراتى از كشورها مى‌خواهدكه در زمينه دادن اعتبارها و تعهدات مالى جديد براى تجارت با ايران از جمله اعطاى اعتبارها، ضمانت نامه ها يا بيمه‌هاى صادراتى مراقب و هوشيار باشند تا از حمايت مالى از فعاليت‌هاى حساس هسته‌اى و تسليحاتى ايران جلوگيرى شود. كنترل نهادهاى مالى از كشورها مى‌خواهد درباره فعاليت‌هاى نهادهاى مالى خود با بانك‌هاى ايرانى به ويژه بانك ملى و بانك صادرات و همچنين شعبه‌ها و نمايندگى‌هاى آن‌ها در خارج نظارت داشته باشند تا از ارتباط احتمالى اين فعاليت‌هاى مالى با فعاليت‌هاى حساس هسته‌اى و تسليحاتى ايران جلوگيرى شود. كنترل حمل ونقل از تمام كشورها مى‌خواهد كه محموله‌هاى بارى از ايران يا به مقصد ايران را چه با هواپيما و چه باكشتى كه از طرف كشتيرانى جمهورى اسلامى ايران يا حمل و نقل هوايى ايران بارگيرى شده است، در فرودگاه‌ها و بنادرشان به دقت بازرسى كنند. خوددارى ايران از توقف غنى‌سازى با نگرانى جدى اعلام مى‌دارد كه ايران غنى‌سازى اورانيوم و فعاليت‌هاى بازفرآورى و پروژ‌هاى آب سنگين را متوقف نكرده است و با آژانس بين المللى انرژى اتمى همكارى كامل به عمل نمى‌آورد. پيشنهاد ديپلماتيك اعلام مى‌دارد كه چين، فرانسه، آلمان، آمريكا، روسيه و انگليس علاقمند به اقدامات بيشتر و پى‌گيرى يك استراتژى فراگير براى حل مسائله هسته‌اى ايران از طريق مذاكره بر مبناى پيشنهادهاى ژوئن سال دو هزار و شش هستند. گزارش اژانس بين المللى انرژى اتمى از مديركل آژانس بين المللى انرژى اتمى مى‌خواهد كه ظرف نود روز گزارشى درباره پايبندى ايران به توقف تمام فعاليتهاى غنى‌سازى و بازفرآورى ارائه دهد

Freitag, 25. Januar 2008

خبرنامه امیرکبیر: انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلی تکنیک تهران) در پی گذشت یک ماه از صدور قرار وثیقه برای سه عضو این انجمن، احسان منصوری، احمد قصابان و مجید توکلی، و عدم آزادی این سه دانشجو بیانیه شماره یک خود را صادر کرد. متن این بیانیه به شرح زیر است:
:

بار دیگر همچون همیشه تاریخ بشری خورشید حقیقت از پس ابرهای تیره و تار بهتان و فریب رخ بنمود و سیاهی دلق های مدعیان دروغین صلاح و تقوا را بر همگان آشکار ساخت. همگان پی بردند که در پس این چهره های ظاهرالصلاح مدعی
دینداری و تقوامداری چه زهدفروشی و آخرت سوزی، و چه ذهن های تاریک اندیش و چه قلب های عاری از انسانیت و به دور از آدمیتی پنهان شده است.
آری، سخن از تبرئه مظلومانه سه یار دربندمان، احسان منصوری، احمد قصابان و مجید توکلی از اتهام انتشار نشریات موهنی است که اکنون نزدیک به ۹ ماه از انتشار و جعلشان می گذرد و به تعداد همین ماه ها سه آذر اهورایی مان را به بهانه کذب
انتشار این نشریات در پس زندان می بینیم. پروژه ای که از ابتدا برای مرعوب کردن جنبش دانشجویی و زمینه سازی برای سرکوب دانشجویان منتقد و بالاخص ریشه کن کردن انجمن اسلامی دانشجویان پلی تکنیک، این قلب تپنده جنبش دانشجویی
ایران، طراحی و اجرا شد. پروژه ای کثیف و به غایت غیراخلاقی که کلید خورد تا اقتدارگرایان تمامیت خواه به بهانه توهین به مقدسات امکان آغاز پروژه انقلاب فرهنگی دوم را بیابند، اما با مقاومت سرفرازانه دانشجویان همه دانشگاه های کشور و نیز
یاران بیگناه دربندمان بدل به علم رسوایی طراحان و مجریان آن گردید تا ما بر این حکم تاریخ و عقل بیش از پیش ایمان بیاوریم که سرانجام زمستان فریب و دروغ زنی می گذرد و لکه ننگ بر دامن اهرمن صفتان و خردگریزان خواهد ماند
همان گونه همگان مطلعند مطالبی موهن ذیل لوگوی جعلی ۴ نشریه دانشجویی نزدیک به انجمن اسلامی در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ماه سال جاری در دانشگاه صنعتی امیرکبیر منتشر شد. علیرغم آن که از لحظه پخش این نشریات، انجمن
اسلامی و مدیران مسئول این ۴ نشریه، نشریات را جعلی دانسته و از مطالب مندرج در آن تبری جستند، اما در پی جوسازی های مسموم و مکرر برخی جریانات وابسته به نیروهای اقتدارگرا ۸ نفر از دانشجویان عضو انجمن اسلامی به اتهام مشارکت
در انتشار این نشریات دستگیر و روانه زندان شدند. پس از گذشت چندین ماه ۵ نفر از دانشجویان با قید وثیقه از زندان آزاد شدند و ۳ نفر از آن ها در بازداشت ماندند.
در شهریورماه دادسرا با صدور کیفرخواست برای این ۳ دانشجو، مقدمات تشکیل دادگاه ایشان را فراهم نمود. بلافاصله پس از آن پرونده برای رسیدگی به شعبه ۶ دادگاه انقلاب، به ریاست قاضی بابایی، ارسال شد و قاضی مربوطه بدون توجه به
محتویات پرونده، مدارک، شواهد و قرائن موجود و همچنین دفاعیات متهمین و وکلای ایشان، توکلی، قصابان و منصوری را به اتهام «توهین به رهبری» و «تبلیغ علیه نظام» از طریق «انتشار ۴ نشریه موهن» به ترتیب به ۳، ۵/۲ و ۲ سال حبس تعزیری
محکوم نمود. این حکم با اعتراض دانشجویان و وکلایشان برای تجدیدنظر به شعبه ۴۴ دادگاه تجدیدنظر ارجاع شد و در حال حاضر این بخش از پرونده در این شعبه در حال رسیدگی است.
دادگاه انقلاب همچنین با اعلام عدم صلاحیت در رسیدگی به اتهام اصلی یعنی توهین به مقدسات، پرونده را به دادگاه عمومی ارجاع داد. ادامه رسیدگی به اتهامات این سه دانشجو از آبان ماه در شعبه ۱۰۴۳ دادگاه عمومی آغاز شد و عاقبت
دادگاه متهمین را از کلیه اتهاماتی که به این نشریات مربوط می شد، تبرئه کرد و «جعلی بودن نشریات را پذیرفت». دادگاه همچنین در خصوص اتهام «نشر اکاذیب» از طریق «ایراد اتهام به بسیج و نیروهای امنیتی در خصوص جعل ۴ نشریه
موهن» متهمین را به ۴ ماه حبس تعزیری محکوم کرد. دانشجویان هفته گذشته نسبت به حکم ۴ ماه حبس، صادره توسط شعبه ۱۰۴۳ دادگاه عمومی، اعتراض کردند. البته جای این سوال مطرح است که تاوان اتهام زنی به این سه دانشجو که
حاصلش تحمل نه ماه زندان در سخت ترین شرایط برای آنان بود را چه کسی می پردازد؟
از آن جا که این دانشجویان از اتهامات اصلی، انتشار نشریات موهن، تبرئه شده بودند و در زمان ابلاغ حکم دادگاه عمومی بیش از دو برابر محکومیتی که این دادگاه برایشان در نظر گرفته بود در بازداشت موقت بودند، قاضی با تبدیل قرار بازداشت آن ها به
قرار وثیقه ۸۰ میلیون تومانی مقدمات آزادی این سه دانشجو را فراهم آورد تا رسیدگی به بخش دیگر پرونده که در شعبه ۴۴ در حال تجدیدنظر است، به پایان برسد. صدور قرار وثیقه در تاریخ ۲۸ آذرماه به دانشجویان و وکلایشان ابلاغ شد و خانواده سه
دانشجو در تاریخ ۴ و ۵ دی ماه وثیقه مورد نظر را به دادگاه ارائه کردند. در پی آن و در همان تاریخ قاضی پرونده به صورت کتبی و شفاهی دستور آزادی این سه دانشجو را صادر کرد. اما هم اکنون با گذشت نزدیک به یک ماه از صدور دستور آزادی این
دانشجویان توسط قاضی و پیگیری مستمر خانواده های ایشان، دادیار زندان در رویه ای بر خلاف نص صریح قانون از پذیرش دستور قاضی سر باز می زند و به دلایل واهی از آزاد نمودن دانشجویان خودداری می کند.
اگر تا دیروز اقتدارگرایان با نفوذ در دستگاه های اجرایی و قضایی بر اعمال غیرمنصفانه خود در متهم نمودن دانشجویان و حبس و زنجیر نمودن ایشان ردایی از شرعیت و درد دین، و بر سیاه بازی ها و سیاست بازی های خود لباسی از قانون می پوشاندند،
گذشت یک ماه از صدور دستور آزادی دانشجویان توسط دستگاه قضایی و عدم اجرای این دستور، بار دیگر پرده از این واقعیت برمی دارد که اراده ای قاهر، خارج از روال حقوقی و قانونی، از ابتدا در این موضوع وجود داشته که تنها هدفش معرفی نمودن
دانشجویان بیگناه به عنوان مجرمان اصلی است. پس از سیر پرونده در مجرای حقوقی و فقدان هر گونه مدرک محکمه پسند برای محکوم نمودن دانشجویان و اثبات بیگناهی ایشان، این جریان ناکام از نیل به مقصود و مطلوب خویش این بار به صورت
کاملا فراقانونی اراده خویش را به کار انداخته و در عملی بی سابقه دانشجویان بیگناه را همچنان در محبس نگاه داشته است تا به تمام نهادهای قانونی نیز نشان دهد که صاحب قدرت قاهر و اراده صائب چه کسی است.
طنز زمانه ما این است که در همه حال و در جای جای دنیا اصل بر برائت متهم است، مگر خلافش اثبات شود. اما در خصوص پرونده دانشجویان دانشگاه امیرکبیر از همان ابتدا اصل بر گناهکاری بود و از دانشجویان خواسته می شد بیگناهی خود را
اثبات کنند. خوشبختانه تلاش بی وقفه وکلا و خانواده ها و همچنین ایستادگی و مقاومت ستودنی سه یار دبستانی در زندان و هزاران یار دبستانی دیگر در بیرون از زندان و در دانشگاه های ایران موجب شد بیگناهی دانشجویان به اثبات برسد. این طنز
تلخ آن گاه تلخ تر می شود که پس از اثبات بیگناهی، نه تنها نهادهای مسئول به اعاده حیثیت فرد بیگناه برنمی خیزند که از تداوم حبس و زجر او نیز دست برنمی کشند.
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر به عنوان نهادی که از ابتدای برپایی این غائله در نوک پیکان حملات و اتهام زنی جریانات اقتدارگرا قرار داشت، این حق را برای خود محفوظ می دانست که پس از صدور حکم برائت به یکایک اتهاماتی که در
این مدت افراد و جریانات مختلف بر علیه آن و اعضای انجمن مطرح نمودند، پاسخ گوید و به رسوا نمودن این مدعیان دروغین شریعت بپردازد. اما ترجیح داد حال که در روالی قانونی و حقوقی بیگناهی این انجمن و اعضایش به اثبات رسیده، در فضایی
به درو از جنجال و هیاهو مسائل باقی مانده در این پرونده حل و فصل گردد. انجمن اسلامی امیرکبیر خار در چشم و استخوان در گلو حتی بر تداوم لجن پراکنی برخی عملگان گوش به فرمان جریانات اقتدارگرا پس از صدور حکم تبرئه نیز چشم فروبست و
از بازگویی حقایقی که از «نهفتن آن دیگ سینه می زد جوش» خودداری نمود. علاوه بر این، انجمن اسلامی امیرکبیر از کلیه فعالین و تشکل های دانشجویی سراسر کشور نیز درخواست کرد از ابراز همدردی و حمایت از دانشجویان مظلوم این دانشگاه خودداری نمایند تا این داستان شوم در آرامش کامل به پایان برسد.
اما گذشت یک ماه از صدور حکم برائت و صدور دستور آزادی ۳ آذر اهورایی و در مقابل عدم آزادی این دانشجویان و بعضا تداوم روند اتهام زنی توسط برخی جریانات سیاسی نشانگر وجود و اعمال اراده ای فراقانونی، غیرقضایی و سیاسی در پرونده ای
قضایی است. انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر همان طور که در مدت یک ماه گذشته اجازه نداد از سخن گفتن این انجمن فرد یا جریانی به نفع مقاصد خویش سوء استفاده نماید، اجازه هم نخواهد داد که سکوت آن توسط تمامیت خواهان
مصادره به مطلوب شده و مورد بهره برداری قرار گیرد. انجمن اسلامی پلی تکنیک نگه داری طولانی مدت دانشجویان در زندان را امری بر خلاف کلیه قوانین موجود در ایران می داند و این مسئله را ظلمی مضاعف در حق ۳ دانشجوی بیگناه می داند.
ظلمی که در صورت تداوم به هیچ وجه از سوی جریانات دانشجویی عدالت طلب و آزادیخواه سراسر کشور بدون پاسخ نخواهد ماند.
انجمن اسلامی دانشجویان
دانشگاه صنعتی امیرکبیر
(پلی تکنیک تهران
)

تجمع اعتراض آمیز دانشجویان ساکن کوی دانشگاه تهران

خبر اولیه: تجمع اعتراض آمیز دانشجویان ساکن کوی دانشگاه تهران به خیابان و درگیری با پلیس کشیده شد
















خبرنامه امیرکبیر: در پی بی توجهی مسئولین دانشگاه تهران به مطالبات صنفی دانشجویان، ظهر امروز تجمع و راهپیمایی جمعی از دانشجویان در محوطه کوی دانشگاه تهران به خیابان امیرآباد کشیده شد.به گزارش خبرنامه امیرکبیر ظهر امروز در پی پایین بودن کیفیت غذا در حدود ۵۰۰ نفر از دانشجویان به نشانه اعتراض از خوردن غذا امتناع کرده و غذای خود را روی زمین ریختند. دانشجویان سپس در سالن غذاخوری متحصن شدند.پس از بی توجهی مسئولین به این مطالبه صنفی دانشجویان، تحصن دانشجویان به تجمع، راهپیمایی در داخل کوی دانشگاه و سر دادن شعار علیه مسئولین دانشگاه تهران و دولت احمدی نژاد انجامید. دانشجویان با تجمع مقابل درب اصلی کوی و سر دادن شعار خواستار حل مشکلات صنفی که شامل کیفیت پایین غذا، وضعیت بد خوابگاه ها، احضارهای گسترده دانشجویان به کمیته انضباطی و صدور احکام سنگین انضباطی می شد، شدند.به گزارش خبرنامه امیرکبیر مامورین انتظامات کوی دانشگاه درب های کوی را بسته و از خروج دانشجویان جلوگیری کردند. اما جمعیت ۵۰۰ نفره دانشجویان پس از ساعتی از در عبور کردند و وارد خیابان امیرآباد شدند و در خیابان دست به راهپیمایی و سر دادن شعار پرداختند.نیروی انتظامی بلافاصله در محل حاضر شده و درگیری های مختصری نیز با بعضی از دانشجویان معترض رخ داده است. آخرین گزارش های رسیده حاکی از آن است که به تعداد دانشجویان معترضی که در خیابان حضور دارند هر لحظه افزوده می شود و هم اکنون جمعیت دانشجویان به ۱۰۰۰ نفر رسیده است.همچنین خبر می رسد که گارد ویژه به محل اعزام شده است و احتمال درگیری، ضرب و شتم دانشجویان و دستگیری گسترده آن ها توسط نیروی انتظامی می رود. لازم به ذکر است پس از حوادث خردادماه سال ۱۳۸۲ این اولین باری است که اعتراضات دانشجویی به خیابان و به درگیری با نیروی انتظامی می انجامد.خبر تکمیلی: دانشجویان به کوی بازگشتند، شیشه های سلف مرکزی کوی شکسته شدخبرنامه امیرکبیر: گزارش های رسیده از کوی دانشگاه حکایت از آن دارد که پس از تجمع دانشجویان در خیابان امیرآباد و ایجاد درگیری مختصر با نیروی انتظامی، دکتر قمصری، معاون دانشجویی دانشگاه تهران، با حضور در جمع دانشجویان به ایشان قول داد در خصوص کیفیت پایین غذای دانشگاه تحقیق کند.به گزارش خبرنامه امیرکبیر دانشجویان پس از حضور معاون دانشجویی دانشگاه در جمع خود به کوی بازگشتند و تحصن خود را برای ساعتی داخل کوی ادامه دادند. دانشجویان معترض به مشکلات صنفی شیشه های سلف مرکزی کوی را شکستند و پس از مدتی به تحصن خود خاتمه دادند.رادیوفردا: تجمع دانشجویان در مقابل خوابگاه کوی دانشگاه تهران، فرین عاصمیشماری از دانشجویان دانشگاه تهران، روز جمعه در اعتراض به غذای بد، امکانات نامناسب رفاهی دانشگاه و بی پاسخ ماندن مطالبات صنفی خود در خیابان کارگر شمالی، در مقابل کوی دانشگاه تهران تجمع کردند.فرید هاشمی، سخنگوی دانشجویان دموکراسی خواه دانشگاه تهران در گفت و گو با رادیو فردا گفت ساعت ۱۲ و ۳۰ دقیقه امروز به دنبال غذای خیلی بدی که به دانشجویان داده شده، دانشجویان دانشگاه تهران اعتراض خود را آغاز کردند.»وی گفت:« تجمع با حدود صد نفر از دانشجویان در سلف اصلی کوی دانشگاه تهران آغاز می شود. پس از آن مسئولان دانشگاه حضور پیدا می کنند و به دانشجویان توهین می کنند.»آقای هاشمی افزود:« تجمع پس از آن به درگیری کشیده می شود و دانشجویان با مسئولان کوی دانشگاه تهران درگیر می شوند. به همین ترتیب، تا ساعت یک و سی دقیقه بعدازظهر حدود ۵۰۰ دانشجوی معترض در کوی دانشگاه تهران جمع شده بودند. پس از آن مدیریت و معاونت دانشجویی دانشگاه تهران برای آرام کردن دانشجویان به میان آنها می آیند که بیشتر به ماجرا دامن می زنند.»به گفته فرید هاشمی، پس از آن دانشجویان از کوی دانشگاه خارج و وارد خیابان کارگر شمالی، امیر آباد، تهران شدند و حدود هزار تا هزار و پانصد دانشجو در آنجا جمع شدند و پس از آن گارد شورش در محل حاضر و با دانشجویان درگیر شده است.پس از ناآرامی های دانشجویی خردادماه سال ۱۳۸۲ این اولین بار است که اعتراضات دانشجویی به خیابان و به درگیری با نیروی انتظامی می انجامد.فرید هاشمی، سخنگوی دانشجویان دموکراسی خواه دانشگاه تهران در ادامه می گوید درگیری نیروهای ضد شورش با دانشجویان مستقیم نبوده و نیروهای ضد شورش تلاش کرده اند دانشجویان را متفرق کنند اما دانشجویان مانده اند و به تجمع ادامه داده اند.این دانشجوی دانشگاه تهران در ادامه می گوید هیچ کدام از دانشجویان در این تجمع دستگیر نشده است.سایت اینترنتی خبرنامه امیرکبیر نیز در گزارشی از این اعتراض نوشته است:« پس از بی توجهی مسئول ان به مطالبه صنفی دانشجویان، تحصن دانشجویان به تجمع، راهپیمایی در داخل کوی دانشگاه و سر دادن شعار علیه مسئولین دانشگاه تهران و دولت احمدی نژاد انجامید. دانشجویان با تجمع مقابل در اصلی کوی و سر دادن شعار خواستار حل مشکلات صنفی که شامل کیفیت پایین غذا، وضعیت بد خوابگاه ها، احضارهای گسترده دانشجویان به کمیته انضباطی و صدور احکام سنگین انضباطی می شد، شدند .»فرید هاشمی نیز در گفت و گو با رادیو فردا گفت مهم ترین دلیل این تجمع دلیل صنفی بوده است. وی افزود:« اعتراضات دانشجویان صرفا اعتراضات صنفی نیست، اما امروز اعتراض آنها صنفی بوده است.»آقای هاشمی گفت:«مدیر کوی دانشگاه تهران معتقد است امکانات رفاهی که در اختیار دانشجویان قرار گرفته و کیفیت آن هم مناسب نیست، لطفی به دانشجویان است. این مساله اعتراض دانشجویان را به دنبال داشته است.»دانشگاه تهران در ماه های اخیر صحنه تجمع ها و اعتراضات زیادی بوده است و تعداد زیادی از دانشجویان این دانشگاه به کمیته های انضباطی احضار شده اند. در روزهای اخیر ۷ تن از دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به کمیته های انضباطی احضار و تعداد زیادی نیز در ماه های اخیر با احکام محرومیت از تحصیل مواجه شده اند.فرید هاشمی در ادامه گفت و گوی خود با رادیو فردا، با اشاره به دانشجویان احضار شده به کمیته های انضباطی گفت: «تعداد دانشجویان احضار شده دانشگاه تهران به کمیته های انضباطی زیاد است. فهرستی طولانی از دانشجویان تهیه شده و به تدریج آنها را به کمیته های انضباطی احضار می کنند. سیاست مسئولان دانشگاه تهران به این صورت است که دانشجویان را به تدریج احضار می کنند تا نتوان بر آن احضارهای فله ای نام نهاد.»به گفته وی، بیشتر دانشجویان احضار شده دانشگاه تهران تا کنون از میان فعالان دانشجویی کرد و دانشجویان دموکراسی خواه هستند. فرید هاشمی، سخنگوی دانشجویان دموکراسی خواه دانشگاه تهران، دلیل احضارهای گسترده دانشجویان این دانشگاه به کمیته های انضباطی را ساکت کردن صدای منتقدان دانست و افزود:« حاکمیت، سیاست نامشخصی را در پیش گرفته است. به نظر می رسد قصد آن برخورد حذفی و سرکوب گرانه با جنبش های اجتماعی است.»وی گفت:« یکی از مهم ترین بخش های جنبش اجتماعی، جنبش دانشجویی است. به ویژه اینکه نیروهای آینده جنبش های اجتماعی دیگر هم از دانشجویان امروز تامین می شوند. حاکمیت می خواهد با احضار، تهدید و محدودیت هایی که برای دانشجویان ایجاد می کند، صداهای منتقد را خاموش کند.»نوروز: درایت دانشجویان تنش‌آفرینی پلیس را ناکام گذاشتبرای اولین بار پس از حوادث خردادماه سال ۸۲، روز جمعه برای اولین بار اعتراضات دانشجویی در کوی دانشگاه به خیابان‌ها کشیده شد.ظهر امروز وقتی دانشجویان با کیفیت پایین غذا مواجه شدند، حدود ۵۰۰ نفر از دانشجویان به نشانه اعتراض از خوردن آن امتناع کرده و غذای خود را روی زمین ریختند. دانشجویان سپس در سالن غذاخوری متحصن شدند. با بی‌اعتنایی مسئولین کوی دانشگاه بعد از گذشت نزدیک به یک ساعت دانشجویان تحصن خود در سالن غذا خوری را به راهپیمایی در داخل کوی تبدیل کردند که مسئولین حراست دانشگاه با اقدامی تحریک‌آمیز درب‌های دانشگاه را بسته و نیروهای انتظامی نیز با حضور در پشت درب‌ها و میله‌ها به این تنش‌ها دامن زدند.به گفته دانشجویانی که از نزدیک در صحنه حضور داشتند، پس از نزدیک به دو ساعت دانشجویان از درب شهید نوروزی (بالاتر از درب اصلی کوی) وارد خیابان امیرآباد شدند و با شعارهای «غذای باکیفیت حق مسلم ماست»، خواهان استعفای فرهادی مدیر کل کوی و رسیدگی به مشکلات صنفی و رفاهی خود شدند.با اینکه در این تجمع هیچ شعار سیاسی داده نمی‌شد و دانشجویان صرفا سعی در مطرح کردن مشکلات خود با مسئولین دانشگاه داشتند، اما نیروهای انتظامی با اقدامی تحریک‌آمیز با حضور بیش از ۵۰ موتور سوار با لباس‌ها و ماسک‌های سیاه که زمانی برای بازداشت اراذل و اوباش به کار گرفته می‌شدند و گرفتن آرایش رزمی، در صدد مقابله با دانشجویان بودند.با این حال، این تجمع با درایت دانشجویان و بعد از حضور دکتر قمصری معاون امور دانشجویی دانشگاه و وعده حل مشکلات دانشجویان که تعدادشان به بیش از ۱۰۰۰ نفر رسیده بود، به پایان رسید و دانشجویان به داخل کوی برگشتند. تا لحظه ارسال این خبر هیچکدام از دانشجویان بازداشت نشده‌اند.ایسنا: تجمع صنفی جمعی از دانشجویان کوی دانشگاه تهران در اعتراض به کیفیت غذاجمعی از دانشجویان کوی دانشگاه تهران ظهر امروز در اعتراض به آنچه که «کیفیت نامناسب غذا» اعلام کردند، در محوطه کوی دانشگاه، تجمع کردند.به گزارش خبرنگار «صنفی آموزشی» خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در این تجمع صنفی علاوه بر کیفیت نامناسب غذا، دانشجویان نسبت به برخی مسایل صنفی اعتراض کردند.دانشجویان تجمع‌کننده با سر دادن شعارهایی خواستار استعفای یکی از مدیران کوی دانشگاه شدند.تجمع جمعی از دانشجویان معترض برای ساعتی در خیابان امیرآباد شمالی مقابل کوی در حالی ادامه یافت، که برخی از دانشجویان به نشانه اعتراض، ظروف غذای خود را نیز به همراه داشتند.همچنین دکتر قمصری، معاون دانشجویی دانشگاه تهران با حضور در جمع دانشجویان معترض در سخنانی با اشاره به مشکلات کوی گفت: آنچه وظیفه مدیران دانشگاه و کوی است، رسیدگی به مشکلات است.وی گفت: مشکل کیفیت غذا کوی و همچنین برخی از مشکلات صنفی و رفاهی کوی دانشگاه طی هفته‌های آتی با تخصیص اعتبارات و مساعدتهای پیش‌بینی شده، برطرف می‌شود.قمصری همچنین در گفت‌و‌گو با ایسنا گفت: به اعتراض دانشجویان در خصوص وضعیت غذا رسیدگی خواهد شد و در این خصوص باید دید علت پایین بودن کیفیت غذا، به کوتاهی پیمانکار مربوط می‌شود یا کیفیت مواد اولیه غذایی.وی افزود: طبق روال همیشه روزهای جمعه در کوی دانشگاه غذا توزیع نمی‌شود اما امسال، در فصل امتحانات به دلیل جلوگیری از اتلاف وقت دانشجو جهت تهیه غذا، روزهای جمعه نیز غذا توزیع شد که از هفته آینده با توجه به پایان امتحانانت طبق روال گذشته عمل شده و در این روز غذا توزیع نمی‌شود.معاون دانشجویی دانشگاه تهران با انتقاد از شیوه اعتراض دانشجویانی که در تجمع امروز اقدام به خروج از کوی و ورود به خیابان کردند گفت: ورود به خیابان و شکستن حریم عمومی روش و شیوه مناسبی برای اعتراض و بیان مشکلات نیست.وی همچنین درباره درخواست دانشجویان برای تغییر مدیریت کوی اظهار کرد: انتخاب یک مدیر شرایط خاصی دارد و نمی‌توان به علت کیفیت غذا مدیری را تغییر داد.قمصری در پایان تاکید کرد: تلاش می‌کنیم که به مشکلات کوی و مطالبات بحق دانشجویان در اسرع وقت رسیدگی شود

Dienstag, 22. Januar 2008

! گفتگو با اسماعیل لطف الهی


اينجا خدا وجود ندارد؛ گزارش مستند از جنايات رژیم در زندان گوهردشت

اينجا خدا وجود ندارد؛ گزارش مستند از جنايات رژیم در زندان گوهردشت
فعالان حقوق بشر در ايران
آقاي بابک دادبخش زنداني سياسي تبعيدي به زندان رجايي شهر( گوهردشت کرج ) که تنها به دليل تبليغ و همکاري در جمع آوري مستندات مربوط به کتاب لانه فساد و ارائه ان به بازرساني که جهت بازرسي از آنچه که در کتاب لانه فساد شرح داده شده بود به زندان مراجعه کرده بودند هم اکنون در زندان گوهردشت از حق ملاقات با خانواده و تماس تلفني محروم است نامبرده در اعتراض به وضعيت مذکور بيش از 7 روز است که با اعلام اعتصاب غذا اقدام به دوختن لبان خود نموده است.
مسئولين زندان در تدوام اعمال فشار بر اين زنداني سياسي وي را به خطرناکترين نقطه زندان ، سالن 13 اندرزگاه 5 منتقل نموده اند.
اين مجموعه با ارائه گزارشي مستند از وقايع رخ داده از 18 ماه اخير در اين مسلخ انساني توجه سازمان ها و مدافعان حقوق انساني را نسبت به در خطر بودن جان بابک دادبخش چه به لحاظ شرايط خطرناک و فقدان امنيت جاني و چه به لحاظ تدوام اعتصاب غذاي نامبرده در وضعيت نامساعد جسمي وي جلب مي نمايد .
آنچه در زير مي آيد وقايع روي داده در 18 ماه در سالن 13 اندرزگاه 5 که تنها ظرفيت نگهداري 150 زنداني را دارد مي باشد.
کساني که در درگيري هاي 18 ماه گذشته اندرزگاه 5 سالن 13 زندان رجايي شهر به قتل رسيدند : 1- مسعود نقي2- سعيد محمدي3- اصغر فوقاني4- حسين ارجمندي5- فرهاد درويشي6- داوود بقايي7- مهران محمدي (مهران محمدي در اثر داشتن چاقويي که خودش مدعي بوده رئيس زندان به وي داده است تا يکي از زندانيان را به قتل برساند به دليل تحريک زندانيان وي را به قتل رساندند و با زدن 60 ضربه چاقو سرش را از بدنش جدا کردند/50 روز پيش )8- مهرداد سبک دست9- غلام بزرگ زاده 10- عباس اسکندري11- احمد نوروزي12- حاج عبدالرضا13- ابراهيم گلشني
اسامي خودکشي ها در اندرزگاه 5 سالن 13 زندان رجايي شهر : 1- محمد تيمسار2- سيد مرتضي3- رضا زندي4- سيد جواد 5- شهبازي6- فريدون دراز7- رضا شاه حسيني8- بابک خوانساري
مرگ هاي مشکوک در اندرزگاه 5 سالن 13 که با نام خودکشي صورت گرفته است : 1- سيامک بنده لو ( بر اثر تزريق آمپول بي هوشي در بهداري به قتل رسيده است)2- علي شريفي ( به دليل توهين به رئيس زندان و رئيس سابق حفاظت آقاي خادم با لباس زير در انفرادي حلق آويز شده است)3- محمد عظيمي ( حلق آويز در انفرادي )4- اصغر نصيري ( شيوه قتل وي به شکل حلق آويز بوده است و پس از حلق آويز با خوراندن قرص هاي روانگردان قتل وي را خودکشي جلوه داده اند)5- منصور قزويني ( حلق آويز در انفرادي )6- محمد رنجبر ( حلق آويز در انفرادي )7- اصغر کرمي ( حلق آويز در انفرادي)8- محمد فلاح ( حلق آويز در انفرادي)9- حميد رحيمي ( در حين اعتصاب غذا و براي شکستن اعتصاب شکنجه شده است و بر اثر شکنجه ها فوت کرده است)10- سيد محمد رسولي ( به بهانه حمل مواد مخدر در زندان به شدت شکنجه شده است و بر اثر شکنجه ها طحال وي پاره شده است وکليه هاي او دچار خونريزي شده و فوت کرده است در گزارش زندان عنوان شده است که به دليل بلعيدن مواد فوت شده است) 11- مرتضي جعفري ( 45 روز پيش ابتدا خفه شده و سپس حلق آويز شده است )12- مهدي نادري ( پس از 11 سال در درگيري بهداري زندان مجروح شده است و در انجا نيز فوت کرده است)13- فرهاد ( بر اثر عدم رسيدگي پزشکي فوت کرده است)
اسامي کساني که در سالن 13 اندرزگاه 5 بر اثر شکنجه ها دچار شکستگي استخوان شده اند : 1- احد سکوئيان (توسط محمد علي پور و کاظم لنکراني از ناحيه ساق پا و دست دچار شکستگي شده است )2- محمد علي پور ( از ناحيه صورت ، گونه و بيني شکسته شده است و سپس به زندان سنندج منتقل شده است)3- شاهين ترکي ( از ناحيه دست دچار شکستگي شده است )4- فريدون سميعي ( از ناحيه پا دچار شکستگي شده است )5- احمد الياسي ( رئيس کنوني زندان که زماني رئيس حفاظت بوده است به وسيله دسته کلنگ پاهاي وي را از ناحيه ساق شکسته است و پس از پيگيري هاي خانواده الياسي از سوي مراجع قضايي ديه دريافت شده است )6- حميد علي نبي ( در حالي که گلوله به وي اثابت کرده است مدتها در سلول انفرادي تحت شکنجه قرار گرفته است )7- سيد ابوالفضل اعتمادي ( در بيرون از زندان با رئيس زندان مشکل شخصي داشته اند بدون حکم قضايي به اندرزگاه 5 منتقل شده و با تحريک زندانيان وي را با چاقو مورد ضرب و شتم قرار دادند )8- بهمن معصومي ( در بيرون از زندان با رئيس زندان مشکل شخصي داشته اند بدون حکم قضايي به اندرزگاه 5 منتقل شده و با تحريک زندانيان وي را با چاقو مورد ضرب و شتم قرار دادند )9- جواد سلطاني ( از ناحيه دست دچار شکستگي شده است )10- ناصر رجبي ( از ناحيه دست و پا دچار شکستگي شده است )11- همت قنبري ( آقاي خادم رئيس سابق حفاظت با ميله فلزي دست پاي وي را شکسته است و سپس با زدن ضربات باتوم باعث اختلال حواس اين زنداني شده است بطوري که در مقابل دستشويي و يا بر روي موزايک هاي سرد سالن مي خوابد )
اسامي کساني که در اندرزگاه 5 سالن 13 زندان رجايي شهر فراموش شده اند : 1- فيروز شهابي 27 سال زندان 2- يحيي مجاوري 27 سال زندان (بيش از 60 سال سن دارد)3- صلاح الدين قرباني 23 سال زندان (بيش از 60 سال سن دارد)4- صلاح دادخواه 23 سال زندان (بيش از 60 سال سن دارد)5- غلام جابري 18 سال زندان 6- زيدان ويسي 20 سال زندان7- نادر صادقي 14 سال زندان8- فرامرز تورنگ 17 سال زندان9- مجيد کتاني 14 سال زندان10- محمود ترابي 15 سال زندان ( فقط به خاطر 2ميليون بدهي )11- بابا ارسلان قرباني 23 سال زندان (بيش از 70 سال سن دارد و ايام زندان خود را بدون ملاقات سپري نموده است)12- حميد ابوالحسني ، 20 سال زندان13- سعيد علم دار ، 16 سال زندان 14- رحمت گودرزي ، 7 سال زندان ( به حالت جنون رسيده است )15- رضا صدري ، 13 سال زندان 16- عباس همداني ، 8 سال زندان ( به حالت جنون رسيده است ، تکنسين برق)17- سيد فخرالدين صدر افشار ، 15 سال زندان ( به حالت جنون رسيده است )18- مسعود حبيبي ، 10 سال زندان ( به خاطر 10 ميليون تومان ديه )19- رسول خادمي ، 6 سال زندان ( به خاطر 10 ميليون تومان ديه )
برخي فجايعي که دراندرزگاه 5 سالن 13 زندان رجايي شهر در طول يک سال گذشته رخ داده است :
1- حسن ترکي ( به حالت جنون رسيده و آنقدر نماز خوانده است که اکنون خود را پيغمبر مي نامد )2- علي فتح الهي ( در درگيري تا پاي مرگ رفته و شب در خواب مورد اثابت بيش از 30 ضربه چاقو قرار گرفته و از تمام نقاط بدن که مورد جراحت واقع شده است ريه هاي چپ و راست دچار شکاف شده است و بيش از 7 روز از اين صدمات نگذشته است )3- بهروز شريعتي ( شاکي پرونده به دليل عدم توانايي در پرداخت ديه وي را به زندان سپرده است اما مسئولين زندان با اعمال صليقه شخصي و با جمع آوري مبلغ ديه وي را اعدام کردند )4- ابراهيم ايلام لو ( برادرش را که زنداني اعدامي بود در حيات زندان در مقابل چشمان وي اعدام کردند ولي به دليل پاره شدن طناب زنداني از چوبه دار به زمين افتاده است و سپس به گوش اي از حيات پناه برده ، مسئولين زندان وي را کشان کشان به پاي چوبه دار بردند و وي را مجددا اعدام کردند و اين حادثه باعث ديوانگي و جنون ابراهيم ايلام لو شده است )5- دو زنداني اعدامي در سال 84 با يک طناب دار در زندان اعدام شد و برخي از زندانيان را نيز به زور به محل اعدام منتقل کردند تا صحنه اعدام را ملاحظه کنند .6- جمشيد مال مير و فردي به نام اکبري از متوليان اجراي حکم اعدام که از پاهاي يک زن اعدامي آويزان شدند تا وي سريعتر و با شدت درد بيشتري اعدام شود.7- اعتاي ملاقات خصوصي يا شرعي با اعمال صليقه از سوي متوليان زندان براي افرادي صادر مي شود که حاضر هستند با دستور مسئولين زنداني را در زندان به قتل برسانند و يا ضرب و شتم کنند ، شهادت دروغ به نفع مسئولين زندان بدهند ، جاسوسي ساير زندانيان را براي مسئولين انجام دهند و ....
توضيح1 : برخي از قتل هايي که در اينگونه بند ها با دستور مقامات زندان انجام ميگيرد اکثرا در حياط زندان بوده است و براي آنکه مدرکي از درگيري وجود نداشته باشد دوربين هاي مدار بسته زندان را به سمت آسمان هدايت مي کنند ، اين آمار تنها از اندرزگاه 5 سالن 13 زندان رجايي شهر ( گوهردشت ) کرج مي باشد و امار سالن هاي ديگر و يا بند هاي ديگر زندان مدنظر قرار نگرفته است ، لازم به ذکر است به غير از دو مورد تمامي موارد در فاصله زماني 18 ماه گذشته در اين سالن رخ داده است.
توضيح2: اينجا خدا وجود نداردنام اين گزارش مستند از جمله قصار معروف علي محمدي معاونت قضائي زندان رجايي شهر که همواره در بدو ورود زندانيان به اين زندان طوطي وار به صورت " از بهشت به جهنم خوش آمديد ، خداي رجايي شهر با خداهاي ديگر فرق دارد ، اينجا خدا وجود ندارد " بيان

حمایت سراسری وبلاگ نویسان ایرانی


حمایت سراسری وبلاگ نویسان ایرانی
از آزادی دانشجویان دربند


نیست تردید زمستان می گذرد
وز پی اش پیک بهار
با هزاران گل سرخ
بی گمان می آید
...
بهار سبز و زیبای طبیعت در حالی در راه است که تعداد زیادی از همکلاسی ها و دوستانمان هنوز در بندند. آرش پاکزاد(دانشگاه مازندران)-
سعید حبیبی(عضو کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر)- انوشه آزادبر(دانشگاه تهران)- ایلناز جمشیدی (ارتباطات٬ آزاد تهران مرکز)- مهدی گرایلو (ژئو فیزیک٬ تهران)- نادر احسنی( دانشگاه مازندران)- بهروز کریمی زاده(دانشگاه تهران)- نسیم سلطان بیگی (دانشکده ارتباطات٬ علامه) - علی سالم(کارشناسی ارشد پلیمر- پلی تکنیک)- محسن غمین (دانشگاه پلی تکنیک)- روزبه صف شکن(دانشگاه تهران)- یاسر(صدرا) پیر حیاتی(دانشگاه شاهد)- سعید آقام علی (دانشگاه یزد)- علی کلایی (دانشگاه آزاد واحد شهریار)- امیر مهرزاد ( دانش آموز)- هادی سالاری (دانشگاه رجایی)- فرشید فرهادی آهنگران(دانشگاه رجایی)- امیر آقایی (دانشگاه رجایی)- میلاد عمرانی(دانشگاه رجایی)-کیوان امیری الیاسی (کارشناسی ارشد صنایع دانشگاه صنعتی شریف)-٬ سروش هاشم پور(دانشجو اهواز )- فرشاد دوستی پور- سهراب کریمی - جواد علی زاده- محمدصالح ایومن - مهدی اللهیاری (کارشناسی ارشد٬ دانشگاه صنعتی شریف)-روزبهان امیری (علوم کامپیوتر٬ تهران)- بهرام شجاعی (مهندسی شیمی٬ دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب) سعید آقاخانی - مجید اشرف نژاد- پیمان پیران ( به نقل از بعضی منابع دانشجویی)-عابد توانچه (پلی تکنیک)-سروش دشتستانی-امین قضائی-بیژن صباغ (دانشگاه مازندران)-آناهیتا حسینی (دانشگاه تهران)-مرتضی خدمتلو-محمد پور عبدالله (دانشگاه تهران)-بیتا صمیمی زاد (دانشگاه پلی تکنیک)-بهزاد باقری( دانشگاه تهران)-سروش ثابت (دانشگاه شریف)-مرتضی اصلاحچی( دانشگاه علامه)-مصطفی شیروانی
طی یک ماه و نیم گذشته تعداد زیادی از دانشجویان در شهرها و دانشگاههای مختلف به خاطر برگزاری یا شرکت در مراسم 16 آذر دستگیر شده و در زندان نگهداری می شوند. در این مدت به خانواده های این دانشجویان اجازه ملاقات با فرزندانشان داده نشده و تنها تماسهای کوتاه تلفنی انجام شده است. این خانواده ها که تحت فشارهای روحی و نگرانی شدید به سر می برند٬ بارها به دستگیری فرزندان خود اعتراض کرده و خواهان آزادی دانشجویان زندانی شده اند.
علیرغم تلاشهای بسیاری که برای آزادی این دانشجویان صورت گرفته تا کنون همچنان تعداد زیاد ی از این عزیزان در زندان به سر میبرند و حتی هنوز به تعدادی از این دانشجویان اجازه مکالمه تلفنی هم داده نشده است.
ضمن همدردی با خانواده های این عزیزان به احترام فرزندان آزادی خواه و عدالت طلب ایران که تعدادی از آن ها وبلاگ نویس نیز هستند، ما جمعی از وبلاگ نویس ها تصمیم گرفته ایم که نام وبلاگهای خود را در این روز به "۱۰ بهمن ٬ روز حمایت وبلاگ نویس هاي ايراني از آزادی دانشجویان دربند" تغییر دهیم.

به اميد آزادي تمامي یارانمان

(جهت اعلام حمایت به آدرس
10۰bahman@gmail.com ایمیل بفرستيد تا به لیست حامیان اضافه شوید.)
پی نوشت : از همه وبلاگهای حامی این طرح می خواهیم که برای سرعت بخشیدن به روند همبستگی و حمایت وبلاگ نویسان و دانشجویان هر کس حداقل ۱۰ نفر از دوستانش را برای پیوستن به این حرکت جمعی دنیای مجازی و همبستگی با دانشجویان دعوت کند.

بخشی از کارنامه دو دهه رهبری علی خامنه ای




پانزده در صد درآمد نفتدر ج. اسلامی خرج اعتياد می شود



طبق نتايج يک ارزيابی سر انگشتی دامنه اعتياد در جمهوری اسلامی دامن 800 هزار تا يك ميليون و 700 هزار نفر را گرفته است. معتادان ايران سالانه 3 ميليارد دلار، يعنی 15 درصد درآمد نفتی كشور را در شرايط عادی دود می كنند.
اينها را دكتر حسن رفيعی رئيس سابق مركز تحقيقات سوء مصرف و وابستگی به مواد مخدر «موسسه داريوش» به خبرگزاری ايسنا گفته است. عاشورائی با نزديک به دو ميليون قربانی رسمی که قطعا شمار واقعی آن دو تا سه برابراست.
اين آمار نتيجه تحقيق با هشت هزار پرسشنامه و حدود 9 هزار نمونه بدست آمده است.
در اين تحقيق پنج هزار و 943 معتاد خيابانی تحت پرسش قرار گرفتند، دو هزار و 105 نفر از اين تعداد در سال گذشته دستگير شده بودند كه از اين تعداد نيز 811 نفر به مراكز درمانی دولتی و يك هزار و 117 نفر به مراكز درمانی خصوصی مراجعه كرده بودند.
اين تحقيق نشان ميدهد5 درصد معتادان كشور زن هستند .شمار معتادان زير 20 سال و 20 تا 24 سال از 5 به 3 و از 17 به 15 درصد كاهش يافته است .
سال گذشته در كل كشور 289 هزار و 957 نفر به جرم مصرف مواد مخدر زندانی شده و 190 هزار و 852 نفر نيز در سراسر كشور به مراكز درمانی دولتی مراجعه كرده بودند
70 درصد معتادان كشور زيرديپلم هستند. 30درصد معتادان كشور بيکارند که9 درصد آنها به علت اعتياد بيكار شده‌اند. درصد قابل توجهی از معتادان كشور كارگر هستند.
16 درصد معتادان از طريق خريد و فروش و حمل مواد ارتزاق می‌كنند. 44/5 درصد معتادان هروئين و كراك مصرف می‌كنند.
20 درصد معتادان هروئين مصرف می کنند و در حال حاضر مصرف كنندگان كراك و هروئين در مجموع 5/44 درصد است. 4 درصد معتادان مبتلا به مصرف نورجيزك و شيشه هستند.
مصرف حشيش از 9 به د2 درصد و مصرف اكستاسی از 5/1 به 4/0 درصد كاهش يافته است. در عوض، تزريق مواد مخدر از 12 به 18 درصد افزايش يافته است. 38 درصد معتادان هروئين را تزريق می‌كنند. كراك در 20 درصد معتادان تزريقی مصرف می‌شود.
تزريق كراك ايرانی نيز 20 درصد معتادان كشور را مبتلا كرده است. اخيرا يعنی در دو ماه گذشته به دليل گران شدن قيمت كراك، مصرف تزريقی اين ماده بسيار افزايش داشته است. 20 درصد معتادان شيشه را تزريق می‌كنند. ضمنا7 درصد معتادان كل كشور تزريق مشترك دارند.
مسموميت ناشی از مواد مخدر از 36 به 41 درصد افزايش يافته است.
5 درصد معتادان كشور كارتن خواب و بی خانمان هستند.
حدود 70 درصد معتادان مصرف سيگار و الكل را زير 19 سال آغاز كرده‌اند و سيگار و الكل دروازه ورود اعتياد كشور است.

Sonntag, 20. Januar 2008

اطلاعیه انجمن دفاع از زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران ، پاریس

از زندانهای ایران بوی خون می آید و جان زندانیان سیاسی و عقیدتی در این زندان ها در خطر جدّی قرار گرفته است
هم میهنان آزادیخواه
هنوز چند صباحی از قتل دلخراش زهرا بنی یعقوب پزشک جوان درزندان همدان نمی گذرد که ابراهیم لطف اللهی، دانشجوی دانشگاه سنندج در روز یکشنبه شانزدهم دی ماه سال جاری دستگیر و به اداره اطلاعات سنندج منتقل می شود. در بیست و پنجم دیماه گذشته بطور ناگهانی خبر کشته شدن وی در زندان به خانواده اش اطلاع داده شده است. قتل زهرا کاظمی، اکبر محمدی، زهرا بنی یعقوب و امروز ابراهیم لطف اللهی در کمال مظلومیت و در اسارت، زنجیره ای از جنایات بر علیه بشریت هستند که جمهوری اسلامی از زمان به روی کار آمدنش تا به امروزهمچنان به آن ادامه می دهد.
ایرانیان آزاده
هفتهء گذشته احکام ضد انسانی قصاص اسلامی در سراسر کشور و بویژه منطقهء سیستان و بلوچستان جهت ارعاب این هم میهنان مجددا از سر گرفته شدند. صدها زندانی سیاسی در زندان های رژیم اسلامی در زیر شکنجهء دائم قرار گرفته اند. اعدام ها در سال گذشته از مرز دویست و نود نفر عبور کردند. عدنان حسن پور روزنامه نگار کرد، بدون هیچ دلیلی کماکان در دالان مرگ بسر می برد. این قتل های دولتی در ایران حدود صد در صد “رشد” نسبت به سال گذشته را نشان می دهند. نظام حاکم بر ایران به نسبت جمعیت کشور، در زمینهء این عمل ضدانسانی، گوی سبقت را از همهء رژیم های ارتجاعی دیگر در سراسر جهان ربوده است. ما ضمن هشدار برای خنثی کردن این تهاجم بی سابقه به آزادی های مدنی در ایران، از شما دعوت می کنیم که به عمل مشترک و هماهنگ در حمایت از جنبش های اجتماعی ایران با شعار لغو فوری مجازات اعدام، توقف هر نوع شکنجه وآزادی بی چون و چرای زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران، بپردازیم
با موج جدید سرکوب بی سابقه و مداومی که از تابستان گذشته آغاز گردیده است وکشتن ابراهیم لطف الهی در زندان سنندج ، ما مجددا اعلام می کنیم که
از زندانهای ایران بوی خون می آید و جان زندانیان سیاسی و عقیدتی در این زندان ها در خطر جدّی قرار گرفته است
ما همراه با خانواده های زندانیان سیاسی و عقیدتی، سران نظام جمهوری اسلامی ایران را مسئول جان همهء عزیزان در بند می دانیم .
انجمن دفاع از زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران ، پاریس

انتخابات نه


بارون

گزارشهای مربوط به نقض حقوق بشر در ایران



Donnerstag, 17. Januar 2008

تازه ترین خبرها از دانشجویان در بند


اطلاعیه مطبوعاتی عفو بین‌الملل


سنگسار، مجازاتی شنیع و ناپذیرفتنی

اطلاعیه مطبوعاتی عفو بین‌الملل۱۵ ژانویه ۲۰۰۸ایران: اعدام به وسیله سنگسار، مجازاتی شنیع و ناپذیرفتنیدر شرایطی كه ۹ زن و ۲ مرد در ایران در انتظار مرگ به وسیله سنگسار به سر می‌برند، عفو بین‌الملل امروز مقامات ایران را به لغو اعدام به وسیله سنگسار و توقف فوری این عمل وحشتناك كه مشخصا برای افزایش رنج قربانیان طرح‌ریزی شده است، فرا ‌خواند. در گزارش جدیدی كه امروز منتشر شد، این سازمان از مقامات ایران خواست كه قانون مجازات كشور را لغو یا اصلاح کنند و ترتیبی اتخاذ كنند كه تا آن‌زمان، دستورالعمل سال ۲۰۰۲ رییس قوه قضاییه مبنی بر تعویق سنگسار كاملا رعایت شود.مّلكُم اسمارت، رییس برنامه خاورمیانه و شمال آفریقای عفو بین‌الملل گفت: «ما از اقداماتی كه اخیرا در جهت اصلاح صورت گرفته و گزارش‌های حاكی از این كه مجلس در حال گفتگو در باره اصلاح قانون مجازات است، تا دست كم برخی از احكام سنگسار در مواردی كه «مصلحت» ایجاب می‌كند به حال تعلیق درآید، استقبال می‌كنیم. ولی مقامات باید از این مرحله بسیار فراتر روند و برای اطمینان از این كه قانون مجازات جدید نه اجازه سنگسار برای اعدام را بدهد و نه شیوه‌های دیگر اعدام را برای زنا مجاز بداند، گام‌های لازم را بردارند.»قانون مجازات ایران اعدام به وسیله سنگسار را تجویز كرده است. این قانون حتی مقرر می‌دارد كه سنگ‌ها باید به اندازه‌ای بزرگ باشند كه باعث درد شوند، ولی آن قدر بزرگ نباشند كه قربانی را فورا بكشند. ماده ۱۰۲ قانون مجازات می‌گوید كه برای ‌اعدام به وسیله سنگسار باید مرد‌ها را تا كمر و زن‌ها را تا سینه زیر خاك كرد. ماده ۱۰۴ در رابطه با مجازات زنا می‌گوید كه «بزرگي سنگ در رجم نبايد به حدي باشد كه با اصابت يك يا دو عدد شخص كشته شود همچنين كوچكي آن نبايد به اندازه اي باشد كه نام سنگ بر آن صدق نكند». نارسایی‌های شدید در نظام قضایی ایران معمولا به محاكمات ناعادلانه، از جمله در مواردی كه مجازات اعدام به همراه دارد، منجر می‌شود. علی‌رغم دستورالعمل تعویق این مجازات در سال ۲۰۰۲ و انكار رسمی این امر كه احكام سنگسار هم‌چنان در ایران به اجرا در می‌آید، مواردی از اعدام به وسیله سنگسار گزارش شده است. جعفر كیانی در ۵ ژوئیه ۲۰۰۷ در دهكده آقچه‌كند نزدیك تاكستان در استان قزوین به وسیله سنگسار اعدام شد. او به ارتكاب زنا با مكرمه ابراهیمی مجرم شناخته شده بود كه از او دو بچه دارد و خود نیز به مرگ به وسیله سنگسار محكوم شده است. سنگسار كیانی علی‌رغم دستور توقف آن در این مورد، و بر خلاف دستورالعمل سال ۲۰۰۲ مبنی بر تعویق مجازات سنگسار، به مرحله اجرا درآمد. این اولین سنگسار رسما تأییدشده از هنگام صدور دستورالعمل تعویق بوده است، گرچه معلوم شده كه یك زن و یك مرد در ماه مه ۲۰۰۶ در مشهد به وسیله سنگسار اعدام شده‌اند. بیم آن می¬رود كه مكرمه ابراهیمی هم به همین سرنوشت گرفتار شود. او، گویا به همراه یكی از دو فرزندش، در زندان چوبینِ استان قزوین به سر می‌برد.عفو بین‌الملل هم‌چنین در مورد هشت زن دیگر و دو مرد نگران است كه امكان دارد با همین سرنوشت روبرو شوند و وضع آنان در گزارش جدید برجسته شده است.اكثریت كسانی كه به مرگ به وسیله سنگسار محكوم شده‌اند زن هستند. زنان به صورت نامتناسبی از این مجازات رنج می‌برند. یكی از دلایل آن این است كه، با نقض آشکار استانداردهای محاكمات عادلانه، با آنان در برابر قانون و دادگاه‌ها برابر رفتار نمی‌شود. آنان به خصوص به دلیل این كه بیشتر احتمال دارد كه از مردان بی‌سواد‌تر باشند، و بنابراین احتمال بیشتری وجود دارد كه پای اقرار به جنایاتی را كه مرتكب نشده‌‌اند امضا كنند، در برابر محاكمات ناعادلانه ضربه‌پذیرترند. تبعیض علیه زنان در سایر وجوه زندگی¬اشان نیز آنان را بیشتر در معرض محكومیت به جرم زنا قرار می‌دهد.علی‌رغم این واقعیت اندوهناك، زمینه‌هایی برای امید وجود دارد كه اعدام به وسیله سنگسار در ایران در آینده کاملا لغو شود. تلاش‌های شجاعانه‌ای از سوی مدافعان محلی حقوق بشر در ایران، كه پس از سنگسارهای مه ۲۰۰۶ در مشهد پیكار «قانون بی‌سنگسار» را به راه انداختند، صورت گرفته است. از آن هنگام، تلاش‌های آنان به نجات چهار زن و یك مرد از سنگسار - حاجیه اسماعیلوند، صغرا مولائی، زهرا رضائی، پریسا الف و شوهر او نجف - كمك كرده است. هم‌چنین، حكم سنگسار یك زن دیگر به نام اشرف كلهری موقتا متوف شده است.مَلكُم اسمارت گفت: «ما از مقامات ایران مصرا می‌خواهیم كه به فراخوان ما، و آن دسته از ایرانیان كه پیوسته برای پایان بخشیدن به این عمل وحشتناك تلاش می‌ورزند، توجه كنند». ولی تلاش‌‌های مدافعان حقوق بشر هزینه سنگینی در بر داشته است. پیكارگران در ایران مرتبا با آزار و تهدید از سوی‌ مقامات روبرو هستند. آسیه امینی، شادی صدر و محبوبه عباسقلی‌زاده، پیشگامان پیکار «قانون بی‌سنگسار» ، جزو ۳۳ نفری‌ بودند كه به هنگام اعتراض به محاكمه پنج زن فعال حقوق زنان در تهران در مارس ۲۰۰۷ دستگیر شدند. تا ۹ مارس، ۳۱ نفر از بازداشت‌شدگان آزاد شدند. محبوبه عباسقلی‌زاده و شادی صدر در ۱۹ مارس با وثیقه ۲۰۰ میلیون تومان (بیش از ۲۱۵ هزار دلار آمریكا) آزاد شدند. احتمال دارد که آنها، شاید به اتهاماتی از جمله «اختلال در نظم عمومی» و «اقدام علیه امنیت كشور»، تحت محاكمه قرار گیرند.مدافعان حقوق بشر در ایران معتقدند كه تبلیغات و فشار بین‌المللی در حمایت از تلاش‌های محلی می‌تواند به تغییر در این كشور كمك كند.

دانشجوی بازداشت شده زیر شکنجه جان سپرد


دانشجوی بازداشت شده زیر شکنجه جان سپرد

بنا به گزارش دریافتی، شب گذشته ابراهیم لطف اللهی، دانشجوی دانشگاه پیام نور سنندج زیر شکنجه بازجویان اداره اطلاعات سنندج کشته شد.
نامبرده به دستور شعبه سوم بازپرسی سنندج، بعد ازخروج از جلسه امتحان در روز یکشنبه ۱۶ دی ماه ۱۳۸۶ بازداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج منتقل شده بود. خانواده وی روز چهارشنبه گذشته موفق به دیدار با وی شدند. اما از آن از آن تاریخ به بعد علیرغم پیگیری ها و مراجعات مکرر خانواده او به نهادهای ذیربط از مکان نگهداری و دلیل بازداشت وی هیچ اطلاعی به خانواده اش داده نشده است.
طبق گزارشات رسیده مسئول بازجویی وی در اداره اطلاعات سنندج، شخصی است به نام "مهدی مولاولی" با نام مستعار "هاتفی". مولاولی جانشین رئیس اطلاعات سنندج و مسئول گزینش وزارت اطلاعات در استان کردستان می باشد.
صبح امروز با انتشار خبر کشته شدن این دانشجو در شهر سنندج و دانشگاه پیام نور، فضا به شدت متشنج اعلام شد و ماموران لباس شخصی در نقاط مختلف شهر سنندج به طرز گسترده ای پراکنده شدند.
بیانیه کانون روزنامه نگاران کردستان ایران

اعتراض به قتل دانشجوی کرد در بازداشتگاه اطلاعات سنندج

هم زمان با موج گسترده بازداشت دانشجویان معترض در دانشگاه های ایران، تعدادی از دانشجویان کرد نیز در دانشگاه های مختلف ایران بازداشت شدند. از این میان می توان به بازداشت چهار دانشجوی کرد: فرشاد دوستی پور، سهراب کریمی، محمد صالح ایومن و جواد علیزاده در دانشگاه تهران و سه دانشجوی دیگر در شهر سنندج: یاسر گلی، هانا عبدی و روناک صفازاده اشاره کرد.
متاسفانه انعکاس خبرهای مربوط به بازداشت دانشجویان کرد در رسانه ها نسبت به دانشجویان دیگر بسیار کم و ناچیز بود. چنانچه، به جز سایت دانشجویان کرد و اتحادیه دموکراتیک دانشجویان کرد، فقط محدود به چند سایت غیر رسمی بود.
این امر خود بر فشارهای مسئولین بر دانشجویان در داخل زندان و خانواده ایشان در خارج از زندان افزود. بدین سان چهارشنبه شب 27-28 دی ماه، یکی از دانشجویان بازداشت شده، زیر شکنجه بازجویان وزارت اطلاعات سنندج، جان سپرد.
ابراهیم لطف اللهی، دانشجوی دانشگاه پیاه نور که به دستور بازپرس شعبه سوم بازپرسی سنندج، بعد ازخروج از جلسه امتحان در روز یکشنبه ۱۶ دی ماه ۱۳۸۶ باداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج منتقل شده بود. تا اینکه شب گذشته خبر کشته شدن وی را به اطلاع خانواده او می رسانند.
کانون روزنامه نگاران کردستان ایران ضمن محکوم نمودن این عمل وزارت اطلاعات سنندج، از مسئولین دستگاه قضایی می خواهد که به این مورد رسیدگی کرده و خاطیان و قاتلان را مجازات نماید، به این امید که "شاید" دیگر شاهد تکرار چنین فجایعی در کردستان نباشیم.

کانون روزنامه نگاران کردستان ایران
پنج شنبه ۲۸ دی ماه ۱۳۸۶

Montag, 14. Januar 2008

آوازخوان سبز گیلان درگذشت




آوازخوان سبز گیلان درگذشت


خاموشی احمد عاشورپور ؛ آوازخوان مردم

سهیل آصفی

خبر آمد که احمد عاشورپور ، مشهور به "پدر موسیقی فولکلور گیلان" در نود سالگی و پس از گذراندن دوره ای از بیماری متعاقب سکته مغزی که در بیمارستان جم تهران بستری بود ، روز شنبه (۲۲ دی ماه)خاموش شد.عاشورپور متولد بهمن‌ماه 1296 در غازيان بندر انزلي بود.
به گزارش خبرنگار بخش موسيقي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين هنرمند به‌دليل عوارض ناشي از کهولت سن و عفونت ريه در بخش عمومي بيمارستان بستري شده بود كه امروز در اين بيمارستان درگذشت.
اين خواننده، آهنگساز و ترانه‌سراي گيلاني، تحصيلات دانشگاهي خود را در رشته‌ي مهندسي کشاورزي به اتمام رساند. سال 1322 در راديو به ابوالحسن صبا معرفي شده و بعد از آن شروع به خواندن کرده، که اين همکاري تا اواسط سال1325 ادامه پيدا کرد. ارکستر وي متشکل از نوازندگاني چون مرتضي محجوبي و حسين تهراني بود. بعد از آن، با تأسيس انجمن ملي موسيقي به‌دعوت روح‌الله خالقي، همکاري‌اش را با اين انجمن ادامه داد.
آخر بار سر مزار به آذین بود که دیدمش. سخت شکسته و در هم فرو رفته اما صلابت صدایش همان که در هشتاد و شش سالگی وقتی در تالار اندیشه کنسرت می داد اشک در چشمان رهبر جوان ارکستر حلقه زد و به استاد اشاره کرد سالن بپاخاسته و دقایقی را پشت سر هم برای او کف زدند. امتداد نگاه عاشورپور حالا پا به پای خسرو روزبه و مرتضی کیوان تا سحرگاه تیرباران افسران سازمان نظامی می رود و تا آن واپسین نگاه نجیب رحمان که دل سنگ را را نیز آشوب می کند، آماس .
گذر ایام و کبر سن نبود که چنین در هم شکسته بودتش.آن طرف تر که به آذین را به خاک می سپردیم "سایه" که گوشه ای خلوت کرده بود و سکوت او از تمامت "فاجعه" می گفت. و آواز خوان گیلانی در یکمین سالگرد خاموشی رفیقش کوتاه خواند رفته های پشت سر را و همچنان رو به فردا داشت.
استاد مهندس احمد عاشورپور ،آوازخوان گیلانی در 18 بهمن 1296 در غازيان ، بندرانزلی به جهان آمد. عاشورپور فارغ التحصیل مهندسی کشاورزی از دانشکده کشاورزی کرج دانشگاه تهران است. وی خواندن را از زمان تحصیل در انزلی به صورت غیرحرفه ای آغاز کرد.
حالا راديو در ايران تازه تأسيس شده است و شوری از پوست انداختن بپاست.در سال 1322 عاشورپور به ابوالحسن صبا معرفی می شود و صبا او را به راديو معرفی می کند.نخست بار در سال 1322 است که صدايش از راديو پخش می شود و این درست زمانی است که شور دیگر کردن جهان عاشور پور را نیز می انبارد و به عضویت حزب توده ایران در می آید.وی بین سالهای 1325 تا 1327 و 1336 تا سال 1338 به همکاری با رادیو پرداخت.عاشورپور بدلیل فعالیت های مبارزاتی خود سالهایی را در زندان و مهاجرت به سر برد.منابع موسیقایی کشور ،عاشور پور را از خوانندگان کلاسیک و فولکلور به حساب آورده اندکه گرچه به زبان گیلکی می خواند ولی به آموزش و تحصیل علمی موسیقی نیز پرداخته است.
اشعار و ترانه هایی که از عاشورپور به یادگار مانده است برگرفته از فرهنگ گیلان و بازتاب زندگی ، شادی ها ، غم ها ، آمال و آرزوهای خلق گیلان است."مهتاب بند انزلی" را روی آهنگ روسی می سازد و اجرا می کند. از مشهورترین آثار عاشور پور می توان به "ساز و نقاره جمعه بازار" که والسی لهستانی است و "جمعه بازار" اشاره کرد.شعرهای جهانگیر سرتیپ پور با ملودی های گیلکی و صدای احمد عاشورپور در خاطره جمعی ایرانیان ثبت است.
هموست که شور پیروزی بهمن را همچنان در سینه دارد و در واپسین گفتگوهای خود بسان سالهایی که حالا دور رفته اند همچنان از "امید" و "جهانی دیگر" سخن می گوید.
وی در بخش هایی از گفتگویی که با نشریه "گیلان امروز" داشت می گوید «روزنامه‌ همشهری‌ بود كه‌ فكر می‌كنم‌ گزارشی‌ از آن‌ كنسرت‌ منتشر كرده‌ بود و نوشته‌ بود در شب‌كنسرت‌ عده‌ای‌ عصازنان‌ عده‌ای‌ در حالی‌ كه‌ نوه‌هايشان‌ زيربالشان‌ را گرفته‌ بودند هم‌ آمده‌ بودند به‌ اين‌ كنسرت‌.
و راضی‌ بودند از اين‌ كار من‌ و يك‌ عده‌ هم‌ به‌ قول‌ خودشان‌ درشان‌ ”عاشور پور” نمی‌ديدند كه‌ مطربی‌ بكند به‌ رسم‌ آقای ‌مهندس‌ بازرگان‌، استاد دانشگاه‌ و نخست‌ وزير مملكت‌ كه‌ در كلاس‌ درسش‌ از من‌ اين‌ گونه‌ ياد كرد اما من‌ اهميتی‌ نمی‌دادم‌ و فقط می‌خنديدم‌.
يادم‌ هست‌ آن‌ روز كه‌ آن‌ شاگرد ايشان‌ كه‌ از دوستان‌ من‌ بود وحتی‌ به‌ من‌ خبر داد كه‌ آقای‌ بازرگان‌ پشت‌ سر من‌ چه‌ گفت‌، گفتم‌ اين‌ حرف‌ فقط يك‌ خنده‌ نياز داشت‌ كه‌ ما داريم ‌می‌خنديم‌. يك‌ چنين‌ مشكلاتی‌ من‌ داشتم‌ اما وقتی‌ ديدم‌عده‌ای‌ خوششان‌ می‌آيد به‌ خاطر دل‌ آنها من‌ ادامه‌ دادم....
عاشور پور در مورد مشکلات متعددی که برای برگزاری کنسرت در شهر رشت پیش پای او قرار دادند نیز می گوید«نمی‌دانيد زمان‌ برگزاری‌ كنسرت‌ من‌ در رشت‌ چقدر ازما پول‌ گرفتند. ما به‌ برخی از نهادها ‌ هم‌ باج‌ داديم؛ هر شب‌ ۵۰۰ بليت‌ سه‌ هزار تومانی‌ از ما گرفتند و تعداد زيادی‌ از بليت‌ها هم‌به‌ كوری‌ چشم‌ امثال‌ بنده‌ در بازار آزاد فروخته‌ شد.
ما تبليغات‌ آنچنانی‌ نداشتيم‌ برای‌ اينكه‌ پوسترهای‌ ما را جمع‌كردند چون‌ تشخيص‌ دادند عكس‌ من‌ در پوستر كراوات‌ دارد،گفتند نمی‌شود كه‌ پوستر به‌ اين‌ شكل‌ منتشر شود. گفتم‌ آقا! اين‌ درست‌ همان‌ عكسی‌ است‌ كه‌ ما برای‌ پوستر كنسرت‌ تهران‌هم‌ كار كرديم‌، من‌ درست‌ با همان‌ قيافه‌ در تهران‌ روی‌ ”سن‌” رفتم‌. گفتند نه‌ خير، بايد عكس‌ عوض‌ شود و اين‌ يعنی‌ اينكه‌تصميم‌ بر اين‌ بوده‌ ما متضرر شويم‌. تمام‌ غصه‌ام‌ اين‌ است‌ كه ‌در ديار ميرزاكوچك‌ جنگلی‌ آن‌ آزادی‌خواه‌ و آزادمرد وطن‌ ما، من‌ را به‌ دلايل‌سليقه ی ‌ سياسی‌ آزار دادند. من‌ نمی‌خواهم‌بيشتر از اين‌ گلايه‌ كنم‌. فقط به‌ خاطر مردمی‌ كه‌ عشق‌ من‌هستند.
در گيلان‌ با من‌ بد كردند نه‌ فقط اين‌ بار، بلكه‌ سالها پيش‌ و آن‌ زمانی‌ كه‌ من‌ در راس‌ شركت‌ دامپروری‌ سپيدرود گيلان‌ گذاشته‌ شدم‌، از من‌ خواسته‌ بودند كه‌ عده‌ای‌ از كارگران ‌را به‌ خاطر تفكر سياسی‌ كه‌ داشتند بيرون‌ كنم‌.
بالادستی‌ها معتقد بودند كه‌ آنها دارند تبليغات‌ منفی‌ سياسی‌ می‌كنند من ‌گفتم‌ كه‌ اين‌ عده‌ كار خلافی‌ نمی‌كنند. حالا بماند اين‌ طرف‌قضيه‌ كه‌ آن‌ عده‌ای‌ كه‌ خواسته‌ بودند اخراج‌ كنم‌ با ما مخالف‌ بودند و من‌ نمی‌خواستم‌ به‌ خاطر سياست‌ يازده ‌خانواده‌ را از نان‌ خوردن‌ بيندازم‌.»
«آفتاب خيزان، دريا توفان» عنوان کتابي است که از زندگي و آثار استاد احمد عاشورپور استاد موسيقي فولکلوريک گيلاني توسط نشر چشمه منتشر شده است.
بخش مهمي از گنجينه موسيقي سرزمين شمال به ترانه هاي احمد عاشورپور اختصاص دارد. به گفته اهالی فن وی جزو معدود خوانندگاني است که از محدوده تنگ اقليم خود فراتر رفته و آوازهايش در خاطره همه ايرانيان باقي مانده است.
سالهای دهه شصت خورشیدی برای احمد عاشور پور نیز چون قبیله بزرگ یارانش سالهایی است فراموش ناشدنی.در اوج توانمندی اجرا خانه نشین می شود و تا همین اواخر بزرگداشتی نیز آنچنانی بر پا نیست. آوازخوان مردم حالا نامه ای شده است و خواب می بیند نامه مردم را دست در دست، گرد میهن، که آواز می شود...

Sonntag, 13. Januar 2008

باور نکردنی!! حلق آويز کردن یک زندانی مجروح روی برانكار؟!!

باور نکردنی!! حلق آويز کردن یک زندانی مجروح روی برانكار؟

رژیم جمهوری اسلامی یک زندانی مجروح را در حالیکه پاهایش قطع شده و خون از بدنش جاری بود، روی برانكار مخصوص حمل مجروحان حلق آويز کرد.روزنامه آسو در شماره روز 18 دیماه تصويری تکاندهنده از صحنه حلق آويز حسن حكمت دمير، يک تبعه ترک و عضو گروه کردهای شورشی موسوم به پژاک را منتشر كرده است.در اين صحنه تكاندهنده، دژخيمان رژیم این فرد مجروح را كه به اسارت سپاه پاسداران در آمده و روی برانكار مخصوص حمل مجروحان قرار دارد، حلق آويز می كنند.سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان در بیانیه ای نوشت يك عضو حزب حیات آزاد کردستان(پژاک) به نام "حسن حکمت دمیر" در روزهای گذشته و در زندان شهر خوی اعدام شده است. اعدام این تبعه ی ترکیه در حالی اتفاق افتاده که وی قبل از بازداشت، مدتی را در برف و سرمای شدید بسر برده و هر دو پایش را در اثرسرمازدگی از دست داده بود و در طی دوران بازداشت هم در حالیکه به درمان و استراحت نیاز داشته، تحت بازجویی و آزارهای روحی و جسمی قرار داشته است.اتهام وی "اقدام علیه امنیت ملی" ذکر شده و با این حال، در شرایطی که وی از داشتن وکیل مدافع محروم بوده ونیز به خانواده اش دسترسی نداشته است، درروزهای گذشته در زندان خوی به دارآویخته شد. پیشتر سازمان عفو بین الملل خواستار مداوا و لغو حکم اعدام وی شده بود.

وضعیت مردم محروم در فصل سرما در حکومت عدل علی


Samstag, 12. Januar 2008

برخورد غیرانسانی رژیم با زندانیان در سرمای زیر صفر

برخورد غیرانسانی رژیم با زندانیان در سرمای زیر صفر
فعالان حقوق بشر در ايران
بر اساس آخرين اخبار دريافتي مسئولان زندان رجائي شهر کرج زندانيان واحد 4 زندان رجايي شهر کرج را به صورت تنبيهي به مدت سه روز در سرماي 17- درجه از داشتن سيستم گرمايش محروم کرده و با خاموش نمودن شوفاژ بالاخص امروز آنان را از استفاده از آب گرم محروم و همچنين غذاي جيره زندانيان نيز امروز در اين واحد توزيع نگرديد.
زندانيان اين واحد بدليل اعتراض به اعمال غيرانساني حسن آخريان مسئول اين واحد تنبيه گرديدند.
زندانيان اين واحد اعلام نموده اند در صورت تداوم اين وضعيت دست به اعتراض يکپارچه در روزهاي آتي خواهند
زد.

صدور حکم اعدام به شیوه پرتاب از بلندی برای دو جوان

صدور حکم اعدام به شیوه پرتاب از بلندی برای دو جوان
به نوشته روزنامه قدس، شعبه دوم دادگاه كيفري استان فارس، دو جوان را به اتهام "تجاوز " به اعدام به شيوه پرتاب از بلندی محكوم كرده است.این مجازات وحشیانه از سوی ديوان عالی جمهوری اسلامی نیز تأييد شده است.روزنامه قدس نوشت :پرتاب از بلندي حكمي است كه شعبه دوم دادگاه كيفري استان فارس براي متهمان تعيين كرده اند. قضات در نهايت با اكثريت آرا دو تن از متهمان به نامهاي «طيب» و «يزدان» را به اتهام تجاوز به اعدام به شيوه پرتاب از بلندي محكوم كردند. چهار متهم ديگر نيز به تحمل 100 ضربه شلاق محكوم شدند. با اعتراض متهمان به حكم مجازات خود پرونده براي رسيدگي نهايي به ديوان عالي كشور فرستاده شد كه قضات ديوان عالي كشور پس از بررسي حكم آنها را تأييد كردند. در حال حاضر پرونده براي انجام مقدمات اجراي حكم به شعبه اجراي احكام دادسراي جنايي شيراز فرستاده شده است

قزلحصار و رجائی شهرروی اوین را سفید کرده اند

قزلحصار و رجائی شهرروی اوین را سفید کرده اند
صدها زندانی هر سالدر این 3 زندان خود را می کشند
در زندان اوین یکی از مکانهایی که عملکرد تقریبا قابل قبولی دارد واحد فرهنگی زندان می باشد که نقش مثبت و قابل توجهی در ایجاد روحیه و نشاط در عده ای از زندانیان دارد که قادر به استفاده از این امکانات می باشند چون عملا اندرزگاه 8 از امکانات آن بی بهره می باشد و از جمعیت حدودا 1300 نفری ( لازم به توضیح است که طبق آمار سازمان زندان ها 4800 زندانی در زندان اوین نگهداری می شوند که این آمار بین 4500 تا 5000 هزار متغییر می باشد و می بایست اشاره کرد که بند های یک و دو و سه الف و بند 209 ) اندرزگاه 7 نیز فقط چیزی حدود 70 نفر از امتیازات واحد فرهنگی قادر به استفاده هستند و بهره مندی از امکانات واحد فرهنگی برای نسوان فقط در حد آمدن به برخی اعیاد و جشنها است که در سال شاید 4 بار هم اتفاق نیافتد و زندانیان سیاسی و امنیتی که به طور مطلق امکان استفاده از این امکانات را ندارند.

تمام زندانیان اندرزگاههای 7 و 8 فقط 1 روز در هفته آن هم برای شرکت در مراسم مذهبی و دعا که از طریق چندین مداح و روضه خوان و روحانی هدایت می شود حق شرکت دارند که در برخی موارد پس از مراسم زیارت عاشورا در امفی تئاتر مراسم رقص و آواز اجرا می کنند و در آخر مراسم با چای یا تخم مرغ پخته و نان لواش پذیرایی می کنند که هزینه آن را یک زندانی اهدا می کند.
بیشتر کلاسهای آموزش نیمه کاره به پایان می رسد، چون تمام مربیان آموزشی و تقریبا بیش از 95 % آنها زندانی هستند که یا انتقال می شوند و یا به مرخصی میروند و یا آزاد می شوند که عملا هیچ کلاسی به پایان نمی رسد.
دقیقا همه چیز در حد نمایش به پیش می رود و به جای آموزش بیشتر کلاسها سردرگمی و سرخوردگی به همراه دارد.
کلاس زبان و خطاطی و روانشناسی و کامپیوتر که به هیچ وجه استاد ندارد و فقط چند دستگاه کامپیوتر استوک برای سرگرمی و بازی زندانیان وجود دارد ولی در هر حال واحد فرهنگی دارای امکانات و قدرت و پتانسیل بسیاریست ولی سیاست زندانبانی اولیای زندان به متولیان فرهنگی اجازه بهره برداری از آن را نمی دهد چون بیشتر با آمد و رفت ها به کلاسها و محوطه و محدوده فرهنگی از طریق متولیان اندرزگاه مخالفت می شود به ویژه در محدوده اندرزگاه 8 آقای بزرگ نیا از ترس اینکه در این مراجعات به واحد فرهنگی شاید یکی از زندانیان در تیرس بازدیدکنندگان و یا بازرسین قرار گیرد و اقدام به افشاگری نماید که همین نگرانی باعث جلوگیری از شرکت و فعالیت زندانیان در امور فرهنگی می شود.

کتابخانه و آرشیو کتاب زندان اوین قبل از انقلاب جزء غنی ترین کتابخانه ها بوده که متاسفانه از جهت اعمال برخی سیاست های نا معلوم در مدیریت زندان بیشتر کتاب ها را که شاید ذاتا حتی منافاتی با منافع جمهوری اسلامی و حاکمیت ندارند از دور خارج و از کتابخانه به گنجینه کتابهای زندان انتقال داده اند و اجازه استفاده و بهره وری از آن کتاب ها را نمی دهند.

بیشتر کتابهای موجود در کتابخانه های اندرزگاهها مربوط به جبهه و جنگ و یا خاطرات سیاسی رهبران حکومت فعلی و یا ادعیه و اسلام شناسی و مربوط به مذهب و تفسیرات قرآن است و اقلیت کتاب ها در تعداد بسیار ناچیز مربوط به علوم پژوهشی است که بیشتر آنها هم چاپ بیش از 15 سال پیش است.

تعدادی از کتابها هم هستند که تاریخی هستند و علی رغم چاپ پس از انقلاب در امروز روز محرک افکار زندانیان محسوب می شوند که بیشتر در مورد تاریخ کهن ایران است و افراد را متمایل به تفکر در مورد حکومتهای هخامنشی و تمدن کهن مداری مینماید که اینگونه کتابها را از قفسه ها جمع آوری نموده اند به ویژه کتابهایی که چاپ خودشان است.

در ضمن حتی اجازه نمی دهند اگر زندانی بخواهد کتابی را از طریق خانواده اش برای مطالعه بیاورد اقدام نماید و اگر چنین اتفاقی هم بیافتد یا کتابها به قصد مصادره ضبط می شوند و یا می گویند مفقود شده است تا زندانی هوس آوردن کتاب به سرش نزند و از ادامه اینکار منصرف شود و اگر کتابی را تحویل دهند آن کتاب باید تمام شرایط مورد نظر را داشته باشد.
درمورد امکانات ادامه تحصیل نیز همه چیز در حد امتحان دادن خلاصه می شود نه آموزشی و نه کلاسی و نه کتابی وجود دارد، فقط درایام امتحانات نماینده آموزش و پرورش می آید و امتحان می گیرد و هیچ گونه پشتوانه علمی و عملی وجود ندارد. دقیقا فقط یک نمایش و یک تیتر روزنامه است که می نویسد زندانیان زندان اوین در فلان آزمون شرکت کرده اند.
در مورد ورزش علیرغم میلیونها میلیون حیف ومیل امکانات ورزش در حد صفر است و تمام تشکیلات ورزشی شامل چند میله هارتل و دمبل و 2 عدد میز پینگ پنگ که آنهم باید راکت و توپش را خودت تهیه کنی .
اما استخر را فقط در حد اینکه چند نفر خیر را در زندان تیغ بزنند و یا یک ردیف بودجه را با ارقام تقلبی پر کنند کافیست.
مثلا یک دست رنگ زدن و جارو پارو کردن استخر و یا 60 الی 70 متر برزنت دور استخر را با یک فاکتور بلند بالای میلیونی به حساب دولت می گذارند در حالی که همه این هزینه ها را حتی تا چند برابر آنرا در جلسات محرمانه از زندانیان می گیرند و به حساب دولت می گذارند.
استخر عملا مشتری ندارد و چون تصفیه خانه ندارد کلر در حد استاندارد به آب نمی زنند وکافیست که زندانیان با شنا در آن چند نوع بیماری را برای خود به ارمغان بیاورند.
خلاصه با همه این تفاسیر باز واحد فرهنگی زندان از همه جای زندان سالمتر و کم تخلفتر است.



مددکاری زندان اوین یکی از محرومترین بخشهای زندان اوین است.
هر مددکار در اختیار چیزی در حدود 300 تا 500 نفر است که بنده خدا حتی فرصت نمی کند به لیست اسامی زندانیان رسیدگی کند چه برسد به اینکه بخواهد به خواسته ها و مشکلات آنان رسیدگی کند.
مددکار در هفته فقط 2 الی 3 روز قادر به پاسخگویی است، آنهم در هر جلسه 3 الی 4 ساعت که با این حساب امکان مساعدت به خانواده های زندانیان از طریق مددکاری صفر است و همچنین امکان پیگیری مسائل قضایی و اعزام و رویت پرونده و پیگیری متشابه غیر ممکن است.فقط مددکار فرمهای تقاضای مرخصی و تقاضای وام از ستاد دیه و برگه درخواست شرکت در جلسات شورای حل اختلاف را بررسی و پر می کند و کارهای اصلی نجاتبخش زندانی و خانواده اش در دستور کار هیچ کس در زندان و خارج نیست.
حتی مددکار قادر نیست که به زندانیان بی ملاقاتی و یا اتباع بی گانه خدماتی ناچیز ارایه دهد حتی در حد یک کارت تلفن که چیز ناچیزی است لذا بر اثر عدم رسیدگی بیشتر زندانیان بی ملاقاتی و حتی اتباع بیگانه امور خود را با شستن ظروف و لباسهای سایر زندانیان و کار های خدماتی می گذرانند خلاصه کل مفهوم و جایگاه مددکاری در حد یک تابلو مددکاری بر روی دیوار و جلوی یک اتاق است که فقط به زندانی و بازدیدکننده نشان می دهد که چیزی به نام مددکار هم در زندان وجود دارد.
البته قضاوت جوانمردانه این است که مددکار بنده خدا وظایف و امکاناتش بیش از این نیست.
در مورد امکانات ملاقاتهای زندانیان در زندان اوین باید گفت اعطای ملاقات های حضوری بیشتر شامل نور چشمی ها می شود و خدمات سالنها که بیشتر بر اثر بی ملاقاتی تن به کار در سالن ها می دهند و کار های خدماتی را انجام می دهند که بیشتر آنها فاقد ملاقت اند.
غیر از آن ملاقات ها در حد تجارت و معامله رد و بدل می شود و اسم خرید و فروش روی آن نمی توان گذاشت و بیشتر به افراد در جریانات مافیایی وحق حساب پردازها تعلق می گیرد و آنان از ملاقاتهای حضوری و خصوصی بهره مند می شوند.
تقریبا مشکل تلفن در دوران کمال زارع با خرید سیستم 6 میلیون تومانی تلفن سانترال از طریق زندانیان حل شد که نان خیلی ها را قطع کرد.
آخرین وسیله ارتباطی در زندان امکانات پستی است که می توان گفت عملا این امکانات در حد بسیار ضعیف در اختیار زندانیان است چون مرسولات خانواده ها و بستگان یا اصلا به دست زندانی نمی رسد و یا با 1 الی 3 ماه تاخیر به دست زندانی می رسد و مرسولات زندانیان نیز پس از گذشتن از کلی گلوگاههای حفاظتی ارسال می شود که راه نزدیک 1 ماه طول می کشد.

در زندان اوین، این نگین زندان های ایران بهداشت حرف اول را می زند. البته نه از جیب دولت بلکه از جیب زندانیان که باید تمام هزینه های بهداشتی زندان را با مبالغ ارسالی خانواده ها بپردازند. از مایع دستشویی و ظرفشویی و پودر لباس شویی و شامپو و صابون تا تعمیرات سرویس های بهداشتی و توالت ها و یا نصب آبخوری ها و تعویض شیرهای حمام و یا خرید جارو و ابزار آلات نظافت و پودرها و مواد ضد عفونی کننده سرویس های بهداشتی و کف سالن ها البته پا جای حق نباید گذاشت چند ماهی یکبار به کل سالن یک عدد جارو و خاک انداز و چند لیتر مایع دستشویی درجه 5 می دهند که حداقل اسمش امکانات بهداشتی باشد هر 1 تا 2 ماه هم نفری نصف قوطی پودر رخت شویی و یک قالب صابون درجه 3 سهمیه نظافت می دهند که زندانی با آن 2 ماه نظافت کند و بهداشتی بماند حتی در این مورد به زندانیان بی ملاقاتی جیره پوشاک و لباس زیر هم نمی دهند که بنده خدا بر اثر نداشتن امکانات و پوشاک دچار بیماری نشوند.
اما در مورد امکانات درمانگاه و یا بهداری زندان و یا اهمیت موضوع رسیدگی به امور بیماران که باید به صراحت گفت در چندین مورد عدم رسیدگی و یا انتقال به موقع زندانی مصدوم به بهداری زندان بیمار فوت کرده که در بیشتر مواقع با صورت جلسه های فرمایشی ماجرا ختم به خیر از دید زندانبانان شده که حتی در برخی موارد که عدم رسیدگی و فوت زندانی باعث اعتراض زندانیان شده زندانیان معترض و شاهدین عدم رسیدگی متولیان زندان به امور درمانی متوفی را در تنگنا قرار می دهند که فرد یا افراد از اعتراض خود پشیمان می شوند. کسی حق ندارد طی یک ماه بیشتر از یکبار بیمار شود.
تمام معاینات پزشکی از فاصله 1 الی 2 متری صورت می گیرد در حالی که زندان اوین کمترین معتاد و یا بیماران هپاتیت را دربین سایر زندان ها دارد.
برخورد فیزیکی بیمار و پزشک در بیشتر مواقع در طی معاینه ها در حد صفر است و معاینه ها بیشتر شبیه به جادوگری می ماند.
بیشتر داروها در اثر عدم معاینه پزشک به اشتباه تجویز می شود و از پزشکان کار آموز و یا درجه 3 و انترن استفاده می شود و پزشک متخصص بسیار کم مراجعه می کند، بیشتر داروهای مهم وجود ندارد و در موارد مهم خانواده ها باید نسخه را دریافت و دارو را تهیه نمایند، نتایج آزمایش ها با کمترین دقت ارایه می شوند، روانپزشک و روانکاو وجود ندارد و در صورت مراجعه دهها بیمار را در کمتر از نیم ساعت ویزیت می کند و لیست بلندی از داروهای خواب آور به جای صحبت و کاووش بیماری جایگزین معاینات می شود حتی امکان 5 دقیقه صحبت و مشاوره با روانپزشک و روانکاو غیر ممکن است ، دندان پزشک فقط از جهت کشیدن دندان مراجعه می کند و فقط دندان شما را با بهترین متد های رایج با سرعت تمام می کشد حتی شده باشد به صورت بی حسی این کار را انجام می دهد ، البته این مطالب بی مورد هم نیست چون برخی اوقات افراد شکنجه و درد را به کشیده شدن دندانهایشان با سر سوزنهای چند نفر مصرف ترجیح می دهند تا حداقل با ایدز و سایر بیماریها زندان را ترک نکنند.

عدم کارایی کادر پزشکی و عدم نقل و انتقال و ارجاع بیماران به درمانگاه و بیمارستان بارها و بارها در زندان اوین منجر به فوت زندانیان بی سرپرست و یا فراموش شده شده است که بیشتر موارد با یک صورت جلسه جزیی به بازماندگان تحویل و یا به خاک سپرده می شوند.

اما در مورد یکی از منبع های بیماری در زندان اوین که همان غذای فاقد ارزش و غیر بهداشتی می باشد، در مورد نان در زندان اوین باید بگویم واحد نانوایی زندان اوین در اجاره واحد خصوصی می باشد و واحد خصوصی متقبل به طبخ نان برای زندانیان به اندازه نیاز می باشد به همراه نان برای پرسنل و در این بین واحد بازیافت ضایعات نان نیز در اختیار آن واحد می باشد پس هم طبخ و هم ضایعات نان برای پیمانکار سود آور است و در این بین یک مسئله پیش می آید و آن اینکه گور بابای هر چی زندانی است سود خالص را عشق است. پس در این بین نانی که باید با گردش چند دقیقه ای دستگاه پخته شود با گردش 30 ثانیه ای پخته می شود و عملا نان در کمترین حد از طریق زندانیان مصرف شده و نان خود به خود در یک چرخه طراحی شده به نانوا باز می گردد و چون نان خمیر باعث بسیاری از بیماریهای گوارشی می شود کسی که بتواند و هزینه اش را داشته باشد از نان زندان مصرف نمی کند. البته هرازگاهی نان بربری را به قیمت هر نان 200 تومان در اختیار زندانیان می گذارند که معلوم نیست از کجا تهیه می کنند و می آورند و اما در مورد خود غذای زندان یک قالب پنیر سفید 450 گرمی مابین 18 تا 20 و در برخی وقتها تا 24 نفر تقسیم می شود که جیره صبحانه است و یا یک مربای کوچک و یک کره کوچک و برای شام و نهار هم انواع و اقسام پلوها ی تشریفاتی با برنجهای درجه 3 بی نام و نشان _ برنج و زرد چوبه _ برنج و لوبیا _ برنج و عدس _ برنج و سویا _ برنج و بادمجان _ برنج و آب قیمه بدون گوشت _ برنج و کرفس _ برنج و قرمه سبزی بدون گوشت یا همان چمن پلو که بیشتر این غذاها از سطل آشغال سر در می آورند و اما در مورد میوه و یا دسر که اصلا چنین چیزی علی رغم آیین نامه های وضع شده در مورد غذای زندانیان وجود ندارد و این همه کم و کسری در امور تغذیه ای زندانیان باعث شده که افراد با کوچکترین عوامل دچار بیماری شوند و هیچگونه تعریف غذایی درستی در مورد مقدار پروتئین و ویتامین غذا ها وجود ندارد و یا اگر وجود داشته باشد مراعات نمی شود.

زندان اوین نیز از مقوله فشار های روانی سنگین بر روی زندانیان مستثنی نیست در طی 3 سال گذشته که من در این زندان و حدودا در تمام سالن ها و اندرزگاه ها بوده ام بیشترین مرگ و میر و خود کشی و اقدام به خود کشی در اندرزگاه 8 و خصوصا انفرادی های اندرزگاه 9 اتفاق می افتاد که بیشتر این افراد کسانی هستند که از اندرزگاه 8 به بهانه های مختلف و یا تخلفت مختلف به انفرادی زندان اوین منتقل می شوند.

البته از حق نباید گذشت که میزان مرگ و میر و خود کشی در زندان اوین نسبت به زندان قزلحصار که سالیانه بالای 400 نفر آمار معمولی تلفات و خودکشی آن است و رجایی شهر که مرکز خودکشی و مرگ و میر و کشت و کشتار و نزاع های دسته جمعی و قتل های سریالی است، آمار تلفات در زندان اوین عدد دورقمی در برابر آنان محسوب نمی شود ولی به هر حال این معضل وجود دارد.

در چندین مورد که خود من شاهد آن بوده ام سهل انگاری و عدم رسیدگی به موقع در انتقال بیمار به بهداری و نبود پزشک و بهیار و یا آمبولانس آماده و تعلل باعث مرگ زندانی شده است که در یک مورد آن افسر نگهبان اندرزگاه 8 درب سالن ها را قفل کرده بودند و آیفون اضطراری مرتبط به افسران نگهبانی را از جهت تضمین استراحت قطع کرده بودند و در اتاق خود مشغول استراحت بودند که یک بیمار سکته ای پس از 3 ساعت به بیمارستان منتقل شد که در همین فاصله فوت کرده بود که پس از این ماجرا زندانیان اعتراض کردند که بیشتر زندانیان را یا انتقال و یا با تهدید وادار به سکوت کردند.

چند نفر نیز بر اثر عوارض نبود مواد مخدر و عدم رسیدگی و هپاتیت از دست رفتند و یا چند مورد خودکشی درد آور که بیشتر بر اثر فشار های روانی در انفرادی رخ داد که فرد چند روز پیش از آزادی بر اثر این فشارها خود را حلق آویز کرد و یا یک مورد درد آور که یک جوان 20 ساله به خاطر عدم پرداخت مهریه پایش به زندان باز شد و در آن چند روز اول چه بلاهایی سرش آوردند که بر اثر فشارهای روحی روانی خود را در حمام حلق آویز کرد که بیشتر این موارد براثر سرخوردگی و عدم انگیزه شرافتمندانه برای بقاء است به ویژه اینکه فشارهای روانی غیر قابل تحمل افراد را در زندان از پا در می آورد و به تنگنا و انتحار می کشد.

زندان اوین صد در صد غیر انتفاعی و پولی است.
تخت _ خوراک _ خواب _ بهداشت _ارتباطات _ و خواسته ها همه و همه به پرداخت پول ختم می شود.
فشار روانی منشعب از زندانی بودن یک طرف و توهین های پی در پی به شعور افراد که تحقیر کننده است یک طرف دیگر.
هنوز از گرد راه نرسیده و به محیط آشنا نشده مانند گوشت قربانی هر کس می خواهد تکه ای از این فرد زندانی جدید الورود را بدون در نظر گرفتن امکانات و یا اتهام و یا اتهام و یا روحیات و یا مقدار تحملش و شخصیتش بکند و ببرد.
یکی حق سالن می خواهد یکی ورودی اتاق، یکی کارت اعتباری تازه وارد را خالی می کند یکی تخت خواب می فروشد، یکی تایم تلفن رایگان را با پول در اختیار زندانی می گذارد.
در آخر با چشمان باز و بینا در عین فهمیدن و درک مسوول فروشگاه در بدو ورود چند هزار تومان زیر آبی از کارت اعتباری کسر می کنند و یک بیسکویت 100 تومانی را به زندانی 300 تومان می فروشد که تیر خلاص را به تازه وارد می زند و بنده خدا تازه می فهمد که به خاطر نداشتن پول پرداخت مهریه و یا اینکه نداشتن 1 میلیون برای دیه آمده و با این اوضاع باید برای بقاء هفته ای کلی پول از خانواده فقیر و ندارش بگیرد و شکم و جیب مدیران مافیای زندان را که زندان غیر انتقاعی تاسیس کرده اند پر کند و یا ظرف و رخت و لباس رجال زندان را بشوید و یا توالت و حمامها را فرچه بزند که ناگهان مغزش قفل می کند و با کناره های پتو و یا عرقگیر و تکه ای ملحفه طنابی می سازد و مرگ را به ننگ و نکبت و سرخوردگی و سردرگمی ترجیح می دهد.
جالبتر از همه اینکه بیشتر این افراد قبل از رسیدن به مرحله خود کشی به بهداری و پزشک نیز مراجعه می کنند و بر اثر عدم رسیدگی و ارزش قائل شدن و اینکه اصلا به آنها اهمیت داده نمی شود و جدی گرفته نمی شوند به این مرحله می رسند.

البته خرید و فروش امتیازات در بیشتر زندانهای جهان چیزی متداول است و چیزی نیست که فقط در زندان اوین رایج باشد و مثلا کار چاق کن می گوید می خواهی زودتر بروی مرخصی 100 تا صندلی بخر و 20 تا میز و یا 10 تا فرش یا مثلا 60 متر سرامیک و یا در حالت محرمانه تر و منفور ترش می گوید به فلانی مراجعه کن فلانی راه را نشان می دهد.

یکی از معاملات بیگاری کشیدن از زندانیان در سالن ها است که زندانی با حداقل دستمزد به پست ترین کارها تن در می دهند به امید اینکه هر 2 هفته یکبار اجازه ملاقات حضوری با خانواده داشته باشد. این در حالیست که شخص فوق که برای ملاقات حضوری کار میکند در قبال این امتیاز یا مبلغی دریافت نمی کند و یا مبلغ بسیار ناچیزی در حد یک بکس سیگار 5 هزار تومانی به او داده می شود و این در حالی است که در قبال خدمات چنین افرادی و امتیازی که به آنها می دهند از تک تک افراد ساکن در سالن ها مبالغ شارژ و خدمات دریافت می کنند و این خود نوعی فروش امتیاز به صورت غیر مستقیم است.

در مواردی که پرداخت مبالغ از کانال های محرمانه باعث رایزنی افرادی برای صدور قرار مناسب و یا کمتر از حد معمول برای بهره مندی از امتیازات مرخصی می شود که خود مرخصی و امتیازات مربوط به آنهم انواع و اقسام دارد.

مرخصی کوتاه مدت و طولانی مدت و یا تا تمام محکومیت و یا تا اطلاع ثانوی که البته و صد البته تمام کانال های محرمانه از طریق سر وکیل بند ها و وکیل بندها به طور ماهرانه ای هدایت و محافظت می شود. البته در این مقوله امتیاز گیری غافله قانونمند و طی مجاری اداری کند ترین و آخرین راهکار است که افراد با صبر و حوصله آنرا پیگیری می کنند.
البته بیشتر اعطا امتیازات نه از سر کرامت بلکه در اولویت از جهت پایین آوردن آمار زندان و پایین آوردن هزینه ها است و انگیزه رافت و کرامت و انساندوستی فاکتور کمرنگ آخر است.



زندان اوین نیز مانند اکثر زندانهای ایران از نقل و انتقال مواد مخدر و داشتن شبکه های مافیایی مستثنی نیست.
در اوین درآمدها بسیار بالاست و منابع درآمد نیز متنوع است. شاید در زندان های دیگر منبع درآمد و گردش پول اصلی بر مبنای خرید و فروش مواد مخدر باشد ولی در زندان نقل و انتقال و تهیه و توزیع مواد مخدر در رده های بعدی کسب درآمد پس از اخاذی محترمانه و دریافت همیاری و حق کارچاق کنی و مافیای فروشگاه ها که درآمد کل شبکه ها در نهایت به آن منتقل می شود و مرکز پول شویی است قرار می گیرد.

بیش از 90% مواد مخدر وارد شده به سالن ها و اندرزگاه ها در زندان اوین از طریق کارکنان وارد می شود که تعداد و آمار دستگیری ها در این مورد خود گواه است که در مواردی که مامورین و کادرها در کارکنان زندان دستگیر شده اند که سالیان سال فعال بوده اند که چند نمونه نیز در زندان اوین بازداشت شده اند که البته تعدادشان کم نیست. البته باید قبول کرد که نقل و انتقال و مسایل مربوط به مواد مخدر در زندان اوین نسبت به زندان هایی مانند قزلحصار و رجایی شهر قابل مقایسه نیست و از وضعیت و بازار ضعیف تری برخوردار است.
افت مامورین در زندان اوین باعث شده که تشکل هائی به موازات هم و دور از چشم همدیگر در گروههای 2 الی 3 نفره کار نقل و انتقال مواد مخدر را انجام دهند.
مثلا در یک مقطع زمانی و در یک شیفت چند تیم بدون تماس گرفتن با یکدیگر فعالیت می کنند و با مشتریان خود معامله می کنند ولی همه بدون استثنا هوای یکدیگر را دارند.

عده ای از دوران شهربانی هستند که قیمتشان از 500 تا تک تومانی شروع می شود تا هر جا که تیغشان ببرد و دسته بعدی پرسنل دوران دادستانی و لاجوردی هستند که هنوز تلاش دارند وجه انقلابی خود را حفظ کنند و فساد در میان آنان به مراتب به خاطر اسم و رسم و دوستانشان که بیشتر آنها به رده های بالا رسیده اند و موقعیت شغلی آنها کمتر بیشتر است.

دسته سوم ماموران زندان که استخدام شدگان قرار دادی هستند که با قراردادهای 1 الی 5 ساله جذب شده اند و امنیت شغلی ندارند و به هیچ وجه موقعیت و فرصتی را برای پول در آوردن هر قدر هم کثیف و خطرناک و خلاف قانون باشد را از دست نمی دهند.

اما در مورد نقل وانتقال مبالغ دریافتی و یا درآمد فروش مواد مخدر تا همین اواخر قبل از آمدن کارت اعتباری یا همان ثمین کارت تمام آنها بدون کمترین مشکل انجام می شد و تمام معاملات به طور اخذ وجوه نقدی بود و حالا پس از آمدن دستگاههای اعتباری روشها نیز فرق کرده و خریداران مواد مخدر مبالغ موجود در کارت اعتباری را از طریق دستگاههای کارت خوان اعتباری فروشگاهها بدون اینکه خریدی کرده باشند به دفاتر محرمانه واریز می کنند به طوری که شاید فروشگاه در ماه جاری فقط 5 میلیون تومان کالا از تعاونی دریافت کرده باشد ولی موجودی دستگاه اخذ وجه از زندانیان در ماه جاری رقم 35 میلیون تومان را نشان دهد.

پس در اصل مسوول فروشگاه برای پوشاندن مازاد مبالغ دریافتی سند سازی نماید که این سند سازی ها از 10 الی 30 درصد پورسانت نیاز دارد تا وجوه نقد از زندان خارج شود و تحویل مالکین شبکه های مافیای زندان گردد.

در مواردی دقیقا کار بر عکس می شود مصرف کنندگان مواد مخدر مبالغ را به شماره حسابهای محرمانه فروشگاهها واریز می کنند و فروشگاه مبالغ را با کسر پور سانت به دفتر حساب افراد وارد می کند و فرد مواد مخدر را دریافت می کند.

در مواردی رخ داده که فروشگاهها در تسویه حساب تا مبالغی بیش از 30 میلیون تومان حساب مازاد داشته اند و اما در این بین افراد کم خطر تری هم وجود دارند که کارهای پیش پا افتاده و کم خطر را انجام می دهند و بر خلاف برخی از همکارانشان که در قبال وارد کردن هر گرم مواد مخدر ما بین 25 تا 50 هزار تومان حق باربری می گیرند و در قبال هر 100 گرم مواد مخدر از 2 تا 4 میلیون تومان درآمد دارند، آنها فقط به آوردن موبایل و MP3 و MP4 و رادیو و واکمن و یا صرافی کردن دلارهای اتباع بیگانه و یا خرد کردن تراول چک و یا نفل و انتقال وجه در قبال 30 درصد پورسانت قناعت می کنند که این اقلام از تمام مجاری وارد می شود و بازار آن به طور مطلق در دست پرسنل است و کسی هم به خاطر بی خطر بودن اعمالشان با آنان کاری ندارد و حتی ایجاد رضایت نیز در میان زندانیان میکند.

در اوین برخی از پستها دارای سرقفلی و اهمیت خاص است از جمله رییس و یا معاون و یا کادر اداری اندرزگاه 8 بودن که مرکزیت اصلی مافیای مواد مخدر در زندان اوین است که بیشتر از میان افراد سابقه دار در زندانبانی و خصوصا پرسنل زندانهایی مانند قصر انتخاب می شوند که با پختگی کامل و توانایی و نترس بودن و آشنا بودن به تمام شگردهای انحرافی در برابر قانون و راههای کسب درآمد انتخاب و به مافیای چپاول و تاراج وصل می شوند که با اعمال قدرت و ایجاد رعب و وحشت و حتی دادن امتیاز به برخی از ارازل و اوباش زندان مافیای زیر زمینی را هدایت می کنند.

حتی در مواردی که برای یک از اعضا مشکلی پیش می آید و یا به جایی منتقل می شود سریعا وارد عمل می شوند و فرد را به محل کار قبلی باز میگردانند به طوری که می توان گفت برخی پرسنل اندرزگاه 8 حتی ریاست و مدیران آن هستند که علی رغم پیشنهاد پستهای بالاتر و حتی ابلاغ حکم انتقال سرسختانه می جنگند تا این مرکز کسب درآمد و چاپ اسکناس را از دست ندهند و این فرصت و نعمتی است که بر اثر بی لیاقتی و بی کفایتی و عدم نظارت عده ای بدست فرصت طلبان افتاده. البته یک چیز از قلم افتاده و آن اینکه نقل و انتقال و خرید و فروش و حتی استعمال مواد مخدر در اندرزگاه 7 خصوصا سالنهای 5 و 6 و 3 به سختی انجام می شود و اکثرا افراد در گروههای 3 نفره با نگهبان و مراقب اقدام به خرید و فروش و استعمال می کنند که البته برای بسته نشدن همه راهها وکیل بندها با چراغ سبز در ساعاتی از روز و ساعاتی از شب و خصوصا محوطه زندان اجازه استعمال مواد مخدر را به ولی نعمتان خود می دهند.

در سالن های 1 و 2 و 4 اندرزگاه 7 شدت عمل بسیار کمتر است و در صورتی که زیاد علنی نباشد استعمال مواد مخدر تقریبا همه جا آزاد است ولی به شرطی که بپا و مراقب داشته باشند ، البته افرادی هم که توان خرید مواد شان کم شده و بازدهی مطلوبی ندارند و برای سایر مشتریان و مصرف کنندگان دست به نقد مزاحمت ایجاد میکنند را با چراغ سبز و صلاحدید متولیان امر با یک گزارش چند خطی بی سرو صدا به اندرزگاه 8 به بهشت خرید و فروش و استعمال مواد مخدر انتقال می دهند، در اندرزگاه 8 خرید و فروش و استعمال مواد مخدر به برکت مافیای قدرتمند و حمایت صد در صد رییس اندرزگاه و افراد تحت امر آزاد آزاد می باشد.

تا مدتی قبل هنوز کراک نیامده بود و تریاک مصرف می شد در چراغ خانه های اندرزگاه 8 به طور علنی سیخ و سنجاق برای استعمال مواد مخدر بود ولی حالا در اتاقها به راحتی چراغ های فتیله ای دست ساز و روغنی ساخته می شود و افراد 2 به 2 و یا 3 به 3 روی تختها به راحتی مواد مخدر و کراک مصرف می کنند و جالبتر اینکه مامورین قبل از سرکشی به وکیل بندها می گویند اعلام خطر بازدید کن داریم میایم سرکشی !!!

شما در اندرزگاه 8 دوشهای حمام را می بینید که پر هستند ولی صدای آب نمی آید و داخل دوش گروههای 3 الی 4 نفره به راحتی نشسته اند و مواد مخدر مصرف می کنند و یا در پشت درب دستشویی به انتظار ایستاده ای که یک نفر از دستشویی خارج می شود و درب را می بندد و می بینی هنوز 1 تا 2 نفر دیگر در دستشویی هستند و در حال مصرف مواد مخدر هستند .

در زندان اوین معتادان تزریقی بسیار کم هستند چون خود خلافکارها و معتادان با آن مخالفند و همه را دچار مشکل می کند چون افراد سالم به دلیل خطرات و بیماریهایی که از طریق تزریق ایجاد می شود می ترسند و سرسختانه با آن مخالفند ولی در برابر این مخالفت و سر سختی به جز تزریق همه نوع استعمال مواد مخدر حتی جوشاندن و تبدیل به قطره کردن و با قطره چکان در انظار عمومی در بینی چکاندن برای معتادان آزاد است.

البته در مواردی که از طریق بسیار محرمانه سرنگی برای تزریق پیدا شود. یک سرنگ به اندازه یک تریلی هجده چرخ درآمد دارد چون برای هر بار تزریق تا 5 هزار تومان حق اجاره سرنگ است و مالک سرنگ هم با اینکه بیماری را اشاعه می دهد و چندین نفر را به هپاتیت مبتلا می کند ولی دلش نمی آید منبع در آمد خود را به آسانی از دست بدهد حتی به قیمت ایدزی کردن صدها نفر !!

خلاصه کلام مافیای زندان به پشتوانه عدم بازرسیها و بررسیها و پیگیریها و نقل و انتقال و جابجایی مامورین پابرجاست و مثل آب راکدی است که یکجا مانده و گندیده شده است و به لجن زاری تبدیل شده که نقل و انتقال های پی در پی فرصت ریشه دواندن به آنها نمی دهد و تزریق مدیران لایق و جدید مانند آب تازه ای است که به برکه ای راکد تزریق و آنرا جاری و شفاف و زلال می نماید و آثار نکبت و گندیدگی با جریان قانون از میان می رود.
این پر واضح است که مقدار مواد مخدر انتقالی توسط زندانیان در هر صورت حتی مصرف 10 % معتادان را تامین نمی کند حتی پیچیده ترین راهها و امن ترین راهها !!
پس شما بگویید این همه مواد مخدر برای این همه معتاد از کجا می آید؟؟؟


همانگونه که در تمام نهادها چه دولتی و غیر دولتی واحدی به نام بازرسی و نظارت وجود دارد که نحوه عملکرد و کیفیت کارها را می سنجد زندان هم از این امر مستثنی نیست ولی شاید در سایر اماکن و نهادها واحد بازرسی در نقش بازوی قدرتمند و اجرایی آن سازمان در جهت جلوگیری از تخلفت باشد ولی در زندان اوین مافیا آنقدر است که اصلا واحد بازرسی را در بازی خود راه نمی دهد و در برخی موارد زندانی سالیان سال در زندان است ولی از وجود چنین نهاد و واحدی در زندان اصلا خبر ندارد چون عملا چنین فردی وجود ندارد و یا اصلا در امور زندان دخالت نمی کند و در صورت دخالت در کمترین زمان متوجه می شود که بود و نبود او تاثیر چندانی بر اوضاع ندارد و او هم باید همان کار را بکند که سایرین می کنند یعنی فقط مهر تاییدی بر اعمال و عملکرد سایرین بزند تا به مخالف جریان شنا کردن متهم نشود و برایش توطئه و پاپوش ندوزند تا از نان خوردن بیافتد، آنهم در زندانی که معلوم نیست افسار کار دست چه کسی است و هر کسی صبح زودتر بر سر کار رسید رییس آن است!
پس بهتر است چشمها را بست و کور بودن بهتر از هرگز نبودن است.


حفاظت اطلاعات زندان اوین یکی از قدرتمند ترین واحد های تشکیلاتی زندان اوین است ولی بر اثر نقل و انتقال پی در پی پرسنل حفاظت و اطلاعات در زندان اوین این نهاد هم دیگر ابهت و قدرت و مدیریت غیر قابل نفوذ خود را از دست داده و نیروهای سر سخت دادستانی سابق جای خود را به مامورین شهربانی دله دزد داده اند و فساد به آنجا هم نفوذ کرده است و لانه افراد منفعت اندیش و سازشکار شده که کاری جز بازرسی و سایل زندانیان و بهم ریختن اتاق ها و اسباب و اثاثیه آنان ندارند که در بیشتر موارد هم چیزی کشف نمی شود مگر اینکه توطئه ای در راه باشد و یا کسی قرار باشد از طریق مافیای زندان با کمک حفاظت و اطلاعات حذف شود.
در اصل کلی به برخی سالن ها حتی 6 ماه یکبار هم سر نمی زنند خلاصه کلام هر چه بگندد نمکش می زنند وای به روزی که بگندد نمک!!
البته هرازگاهی در حفاظت اطلاعات تصمیماتی در مورد نقل و انتقال به زندانهای دیگر طی هماهنگی و برنامه ریزی طراحی و عملی می شود که عوارض آن انتقال افراد شرور به زندان هایی مانند قزلحصار و رجایی شهر است که با هماهنگی با حفاظت اطلاعات و متولیان زندانهای فوق فرد انتقالی را به خواسته متولیان زندان و برنامه ریزی حفاظت اطلاعات به جایی منتقل می کنند که تحت بد ترین شرایط توسط زندانیان اجیر شده شکنجه و یا حتی نقص عضو شود که این موارد در گذشته کم اتفاق نیافتاده ولی البته اینروزها دیگر با اوضاع و احوال کشور و جریانات سیاسی و اجتماعی رو به وقوع دیگر پشمی هم به کلاه آقایان حفاظت اطلاعات زندان نمانده.
شاید تا دیروز دستورات انفرادی و شکنجه و یا تجاوز و یا حتی نقص عضو و قتل در پشت دیوار های ضخیم زندان توسط حفاظت و اطلاعات صادر می شد و یا کفتارهای زندانهای رجایی شهر و قزلحصار زندانیان تبعیدی تحت اختیار حفاظت اطلاعات زندان اوین را حتی با قرار دادن شلنگ آب فشار قوی در مقعدشان روده هایشان را پاره می کردند ولی امروز دیروز نیست و فردا روز سختیست برای کسانی که در مورد اعمال دیروز و امروز خود نیاندیشیدند و چه روز سختی خواهد بود؟!

در زندان اوین و حتی سایر زندانهای ایران مکانی برای نگهداری زندانیان دوجنسه وجود ندارد و در بیشتر مواقع از وضعیت آنان سوء استفاده می شود و از آنان بهره کشی جنسی و سکس می شود.
البته وجود چنین افرادی و یا حتی بیمارانی در زندان برخی زمان ها نه که مشکل ساز نیست بلکه فرو نشاننده بحرانهاست که متولیان زندان برای سرگرم کردن زندانیان خطرناک این گوشتهای قربانی را برای بهره کشی جنسی تحویل آنها می دهند که در مواردی سر منشا اشاعه بسیاری از بیماری هاست.

البته در 2 سال گذشته دو جنسه ها در انفرادیهای اندرزگاه 9 یا همان بند 240 نگهداری می شوند و این افراد حق اقامت در میان افراد عادی و جمع خود را ندارند و برخی از آنها مدتهاست در وضعیت اسفباری در انفرادیها دچار بیماریهای روحی و روانی شده اند و هرازگاهی حتی در انفرادیها مورد تجاوز قرار می گیرند و در جایی هستند که تمامی محکومین اعدام را از جلوی چشمان آنها برای اعدام می برند و در زمان آزادی واقعا برخی از آنها تبدیل به دیوانگانی مجنون و از دست رفته می شوند. البته مرجعیت بازداشت این افراد نداشتن جایگاه معقول در جامعه است که برایشان دردسر ساز می شود و از زندان سر در می آورند.

در زندان اوین قسمتی وجود دارد با نام کارخانجات که شامل سراجی و کفاشی و نجاری و خیاطی است.
زندانیان شاغل در این واحدهای کارگری در سالن 2 اندرزگاه 7 مستقر هستند که این کارگران زندانی کسانی هستند که فقط به جهت فرار از محیط زندانهای مخوف قبلی شان مانند زندان رجایی شهر و ندامتگاه کرج تقاضای انتقال به بند کارگری زندان اوین را داده اند و زندان اوین و متولیان امور کارخانجات از این ارعاب و وحشت و فرار فراریان از شکنجه و ارعاب به نفع خود استفاده می کنند و چرخه ای از برده داری و استثمار را ایجاد کرده اند که اگر می خواهی از محیط آن زندانها دور باشی و در زندان اوین زندگی کنی باید کاری کنی که با کمترین امکانات و امتیازات زندانیان شاغل در بند کارگری دستمزد ماهی 10 هزار تومان تا 60 هزار تومان دارند که بیشتر کارگران ساده و نیمه ماهر در ماه چیزی کمتر از 20 هزار تومان می گیرند و سرکارگر و کارگر ماهر 60 هزار تومان در ماه که با کسر هزینه های خدمات سالن که هفته ای 2500 تومان است حتی پول یک بکس سیگار هم دستمزد ماهیانه شاغلین در بند کارگری نمی شود.

البته در این میان افرادی هم هستند که تنها برای اینکه خانواده شان در بیابانهای کرج آواره راههای زندان نشوند تن به هر نوع بیگاری می دهند و با تقاضای انتقال به کارخانجات اوین از زندانهای کرج به تهران منتقل می شوند که ساعت کاری از 30 / 7 تا 1 بعد از ظهر و از 2 بعد از ظهر تا ساعت 6 می باشد.
البته کار در بند کارگران و سایر بندهای کارگری که توسط زندانیان رای باز و نیمه باز اداره می شود به این راحتی هم نیست بلکه به همراه تقاضای اشتغال یک فرم 3 برگی تعهد نامه نیز باید توسط زندانی تنظیم گردد که در آن زندانی مسئولیت تمام حوادث و مشکلات در حین کار را بر عهده بگیرد و مدعایی نسبت به زندان نداشته باشد که بارها دیده شده در بخش سراجی و نجاری زندانیان دچار نقص و یا قطع عضو شده اند و در مورد حق و حقوقشان اقدامی نشده و از ساده ترین امکانات بیمه کار محروم بوده اند که در این بین عدم استاندارد بودن تجهیزات کارگاهها و امکانات ایمنی را باید به این خطرات افزود.

تنها امتیاز این نوع زندانیان دوری از محیط زندان های خطرناک ملاقات حضوری و حقوقی کمتر از 20 هزار تومان در ماه است که خود نوعی استثمار فرصت طلبانه محسوب می شود چون این افراد از صبح تا شب جعبه های مهمات صنایع دفاعی و کفش و لباس کارکنان زندانهای سرتاسر کشور و سربازان را تولید می کنند و در قبال خدمات خود کمترین بهره را می برند