Mittwoch, 16. März 2011

هوشنگ کردستانی - نگاهی بر رویدادهای اخیر خاورمیانه عربی


نگاهی بر رویدادهای اخیر خاورمیانه عربی

در ماهی که گذشت دنیا شاهد آغاز و ادامه تظاهرات ناگهانی و گسترده مردم تونس علیه رئیس جمهور زین العابدین بن علی بود. خودکامه ای که پس از برکنار کردن قهرمان استقلال تونس - حبیب بورقیبه- بیست و سه سال بر آن کشور حکم راند. حبیب بورقیبه رهبر محبوب مردم تونس ساختار کشورش را بر پایه جدایی دین از حکومت نهاده و در سال ۱۹۵۶ به زنان اجازه شرکت در انتخابات داده بود- پیش از آنکه درایران این حق را بدست آورده باشند - و چند همسری را ممنوع کرد. از کارهای شهامت آمیز حبیب بورقیبه که خشم روحانیون مسلمان به ویژه شیعه را برانگیخت این بود که اعلام کرد ملتی که می خواهد با تلاش و کار کردن عقب ماندگی خود را از دنیای در حال پیشرفت کم کند نباید روزه بگیرد. در میان کشورهای عربی تونس از معدود کشورهایی بود که حکومتی غیر دینی داشت.
ایران، عراق و ترکیه هم دارای حکومت های غیردینی بودند که با انقلاب، جنگ و انتخابات تبدیل به حکومت هایی شدند که مذهب حرف اول را می زند.
این رویدادها آیا تصادفی بود یا عمدی؟ نیاز به گذشت زمان بیشتر و بررسی های موشکافانه و بی غرضانه دارد.
گسترش جنبش اعتراضی مردم تونس که برای نان، کار و آزادی بپا خاستند باعث فرار زین العابدین بن علی به عربستان سعودی شد.
تداوم حرکت یکپارچه مردم تونس و پیروزی شگرف و زود هنگام آن، مردم دیگر کشورهای عربی را در اعتراض به رفتارو کردار حاکمان خودکامه به شورش هایی واداشت که ازمصر آغاز و و گسترش به یمن، الجزایر، بحرین، اردن، مراکش و جیبوتی را هم تکان داد. انگیزه همه این قیام ها که به صورت مسالمت آمیز برگزار می شد، اعتراض علیه شرایط ناگوار اقتصادی، بیکاری و خفقان سیاسی ناشی از تسلط حاکمان خودکامه و وابسته به بیگانگان بود.
سردمداران جمهوری اسلامی خیزش مردم تونس و مصر را حرکتی اسلامی و الهام گرفته از انقلاب اسلامی دانستند که ادامه انقلاب سال ۵۷ در ایران است و حاکمان این کشورها را به خویشتنداری و پرهیز از خشونت در مقابل تظاهرات آرام مردم توصیه و دعوت کردند . این درخواست توسط سردمداران رژیمی عنوان می شد که دستشان به خون مردم آغشته بوده و مردم بیگناه را در آرامترین تظاهرات به خاک و خون کشیده و حتی افزون بر شکنجه و آزار اسیران از تجاوز جنسی هم دریغ نداشتند.
خوشبختانه ادعای اسلامی بودن قیام های مصر و تونس توسط سازمان ها و شخصیت های سیاسی هر دو کشور تکذیب شد که آنرا آزادیخواهانه و نه اسلامی دانستند.
پس از فرار بن علی از تونس، قابل پیش بینی بود که حسنی مبارک نیز از قدرت به زیر کشیده خواهد شد و ارتش در مصر قدرت را به دست خواهد گرفت.
ارتش پس از بدست گرفتن قدرت، دولت را ساقط و مجلس را منحل کرد سپس قانون اساسی را نیز به حال تعلیق در آورد. بدین شکل هم مردم را راضی و آرام کرد وهم از خطر به قدرت رسیدن حزب اخوان المسلمین که موجب نگرانی بسیاری از کشورها بود، جلوگیری نمود.
عدم پذیرش وعده های داده شده از سوی مبارک و ادامه قیام و خیزش مردم سرانجام منجر به کناره گیری او از قدرت گردید.
اینکه مبارک قهرمان جنگ های سال های ۶۷ و ۷٣ مصر و اسرائیل بود، و اینکه دردوران ریاست او، در قاهره و اسکندریه و حتی شرم الشیخ ساختمان های بلند، هتل های مجهز و کاباره های مجلل ساخته شد، در سرنوشت محتوم او تغییری بوجود نیاورد. زیرا بازده ٣۰ سال حکومت او برای توده مردم مصر، گسترش فقر، بی خانمانی و بی سرپناهی و ناامیدی مردم بویژه جوانان از آینده بود.
اگر بازده کار زمامداران خودکامه را تنها از روی شمار برج ها، هتل ها، کاباره هایی که ساخته اند برآورد کنیم، دانسته یا ندانسته سردمداران اسلامی و شیخ نشین های مستبد امارات نشین های جنوب خلیخ فارس و اصولاً همه دیکتاتورها را تبرئه کرده ایم.
حُسنی مبارک که در پیام های خود وعده داد که در انتخابات آینده نامزد نخواهد بود، تأکید کرد که فرزندش هم که عاشق جانشینی پدر است، نامزد نخواهد شد. گفت می خواهد در مصر به خاک سپرده شود ولی هرگز نگفت که ثروت افسانه ای را که طی سالها خود و خانواده اش از راه‌های نادرست و به ناحق بدست آورده اند، در راه کاهش فقر، ایجاد کارگاه های تولیدی و کاهش بیکاری در مصر به کار خواهد انداخت.
برای مردم سرزمین های اسیر دست خودکامگان، سیاست یعنی ایجاد سرپناه برای بی خانمان ها، کار برای بیکاران و سیر کردن شکم گرسنگان.
دمکراسی تنها به معنی سهیم کردن مردم در اداره مملکت نیست بلکه به مفهوم تقسیم عادلانه ثروت و سرمایه ها نیز می باشد.
خیزش مردم در تونس و مصر سرانجام به سایر سرزمین های منطقه کشیده شد و با واکنش های متفاوتی از سوی زمامداران آنها روبرو گردید.
در یمن، با وجود آنکه صالح عبدالله قول داده است که نامزد آینده ریاست جمهوری نیست تظاهرات همچنان ادامه داشته و تاکنون چندین کشته و شماری زخمی به جا گذارده است.
در بحرین که مردم خواهان تغییر دولت و کاهش قدرت سلطان هستند، عملکرد و سیاست ولیعهد بحرین باعث برخورد آشتی جویانه نیروهای انتظامی با مردم بود و بهمین دلیل امکان دست یابی به توافق از راه گفتگو فزون تر گشته است. تظاهرات در الجزایر و مراکش گر چه آغاز شده ولی هنوز انسجام و گسترش کافی بدست نیاورده و خبرها حاکی از برخورد نیروهای مسلح با مردم است.
در اردن ملک عبدالله با عوض کردن دولت و دادن وعده بررسی خواست های مردم، آن ها را به آرامش دعوت نمود.
در ایران با وجود آنکه با درخواست برگزاری تظاهرات 25 بهمن در حمایت از مردم مصر و تونس موافقت نشده بود، مردم در تهران و بسیاری از مراکز استان ها و شهرستان ها به خیابان ها آمدند و شعارهای آزادیخواهانه، ملی گرایانه و ضد دیکتاتوری سر دادند. متأسفانه در اثر تیراندازی نیروهای انتظامی دو جوان آزادیخواه جان خود را از دست دادند و نیز بسیاری زخمی و بازداشت گردیدند.
شدیدترین برخوردها، در لیبی در گرفته است. گفته می شود در مدت چند روز بیش از چندین هزار تن کشته و بسیاری نیز زخمی شده اند. با موضع سختی که قذافی و فرزند او اتخاذ کرده اند، طبیعی است با ادامه تظاهرات روز به روز بر شمار کشته شدگان و زخمی ها افزوده خواهد شد.
آخرین کشور مسلمان که مردم آن علیه حاکمان آن بپاخاسته اند جیبوتی در شاخ آفریقاست. در آنجا نیز پیروزی مردم بسیار امکان پذیر است.
برملا شدن سوء استفاده های مالی بن علی و حُسنی مبارک که بی شک به این دو تن محدود نمی گردد و شامل خودکامگان دیگر نیز خواهد شد، گویا و نشان دهندة این حقیقت است که آن ها به بقای خود و استمرار حکومت شان اعتقاد و اطمینان ندارند، زیرا در غیر این صورت سرمایه های مملکت را در راه پیشرفت و آبادانی و رفع بیکاری بکار می بردند و از خود نام نیک به جای می گذاردند.
تجربه مصر و تونس باید هشداری باشد به همة خودکامگان از جمله سردمداران جمهوری اسلامی که از قدرت سوءاستفاده و ثروت های ملی کشورهای شان را به خارج منتقل کرده و در سرزمین های بیگانه سرمایه گذاری می کنند.
اما اینکه آیا این حرکت های خودجوش تصادفی بوده یا برنامه ریزی شده؟ آینده به آن پاسخ خواهد داد.
در غیر این صورت، باید گفت دولتمردان غربی آنقدر نسبت به نارضایتی های مردم کشورهای منطقه بی توجه اند و در حفظ خودکامگان وابسته پافشاری می نمایند تا این که فرصتی کم نظیر در اختیار دین فروشان عوام فریب بیافتد که به دروغ خود را طرفدار ناوابستگی، تحقق آزادی و بهبود شرایط اقتصادی معرفی کنند. آنان اما، پس از استوار کردن پایه های قدرت نظام خود، خواست های به حق مردم را پایمال کرده و برای ارضای جاه طلبی های کاذب شان با تکیه بر ناآگاهی بخشی از مردم جامعه، امنیت منطقه و جهان را تهدید می کنند.
آیا غرب آگاهانه در پی استقرار نظام های مذهبی در کشورهای اسلامی برای رویارویی با ابرقدرت شدن چین است؟ و یا اینکه این تندروی های اسلامی هستند که از فرصت مناسب پدید آمده برای در دست گرفتن و استمرار بخشیدن قدرت شان سوءاستفاده می کنند؟ امری است که برای یافتن پاسخ آن باید در انتظار آینده ماند. 

Keine Kommentare: