چرا مسلمان ستیزی؟
در همان سالهای اولیه بعد از جنگ دوم بود که کشور آلمان غربی به فکر مرمت و بازسازی باقیمانده های جنگ افتاد که مواجه شد با کمبود نیروی انسانی. درجنگ جهانی ویرانگر دوم خیلی از مردانی که در سازندگی این کشور نقش بسزائی می توانستند داشته باشند جانشان را از دست داده و به شهادت رسیده بودند. بهمین خاطر هم بود که شیرزنان آلمانی با عزمی راسخ کمر همت بسته و به میدان کارزار سازندگی کشورشان وارد شدند و توانستند نقش بسیار کارسازی در بازسازی این کشور ایفا نمایند. هر روز که گذشت این سازندگی گسترش بیشتری پیدا کرد تا جائیکه احتیاج به نیروهای تازه نفس روز به روز بیشتر احساس شد، بخصوص در زمینه های کارهای سخت. بهمین دلیل مقامات آلمانی اجباراً در آن زمان تصمیم به این گرفتند که در این مورد از کشورهای دیگر طلب کمک کنند. در پی آن قراردادهائی مابین کشور آلمان غربی آن عصر با کشورهای ایتالیا و ترکیه و غیره بسته شد. بعد از عقد این قراردادها، شهروندان این کشورها با دریافت اجازه اقامت و کار به عنوان کارگران میهمان برای مشاغلی که آلمانی ها حاضر نبودند بعلت پائین بودن کارمزد و طاقت فرسا بودن آن قبول کنند به کشور آلمان اعزام شدند. باید گفت الحق در این چند دهه که از آن تاریخ می گذرد این کارگران به اصطلاح میهمان به بهترین نحو وظایف خودشان را انجام داده اند که واقعاً جای تشکر و قدردانی از آنان می باشد.
باید یادآور شد کارگران میهمان اهل کشور ترکیه بیش از دیگر ملیت ها این وظیفه سنگین را تا به امروز به مرحله اجراء در آوردند.
بنا به آمار و مشخصاتی که از این کارگران میهمان ترک زبان با توجه به افراد خانواده آنان در اختیار مقامات مربوط می باشد به جز تعداد معدودی از آنان که معتقد به ادیان غیر از اسلام می باشند بقیه پیرو دین اسلام و معتقد به آن هستند.
تعداد آنانی که در حال حاضر حیات دارند و مقیم آلمان هستند حدود ٣.٢ میلیون می باشد.
حال چنانچه این تعداد مسلمانان ترک را که در کشور آلمان در نهایت صلح و سلامت به کسب و کار و زندگی مشغول هستند را به تعداد حدود ٢.٢ میلیون مسلمان ساکن این کشور که به ملیت های دیگر تعلق داشته و در سازندگی این کشور در زمینه های پزشکی، مهندسی و تجارت و غیره سهیم هستند اضافه کنیم، به رقم ۵.۴ میلیون می رسیم که حدود ٢.۵ درصد از جمعیت کل آلمان را تشکیل می دهند. این رقم قابل اهمیت بوده و نباید آن را دستکم گرفت.
بعد از پیروان و معتقدین مذهب مسیحیت، مسلمانان بالاترین موقعیت را در اجتماع مردم آلمان دارا می باشند که ضمناً از نیروی جوانتری برخوردارند. با توجه به نکات و ارقامی که در بالا به آن اشاره شد، باید از مقامات و مسئولین بالای دولتی سؤال کنیم، چگونه به خودشان اجازه می دهند که این واقعیت را نادیده بگیرند.
به آلمانی هائی که برایشان سخت و عار می باشد که این طبقه زحمتکش جامعه آلمان را هموطن خود بحساب آورند باید گفت که دیگر خیلی دیر شده و چه بخواهید و چه نخواهید این عده چند میلیونی ساکنین این آب و خاک هستند و نه تنها به این کشور تعلق دارند بلکه کاملاً در تمام خوبی ها و بدی ها، در سرنوشت آینده این ملت و این کشور بطور برابر سهیم خواهند بود. بنابر این بهتر است که این واقعیت را قبول کرده و در نهایت صلح و صفا و توأم با صداقت دست به دست یکدیگر داده تا در ساختار این کشور و زندگی مرفه برای همه ساکنین کشور آلمان بدون هیچگونه تبعیضی جامه عمل بپوشانیم.
اخیراً تنی چند از مسئولین رده بالای دولت آلمان از جمله صدراعظم آلمان خانم دکتر آنگِلا مِرکِل Dr. Angela Merkel و نخست وزیر باواریاBayern آقای هورست زِهوفِر Horst Seehofer در پی نشر کتاب آقای تیلو سارازینThilo Sarrazin عضوء هیت مدیره بانک مرکزی که باید گفت انتشار این کتاب خود یک معمای پیچیده می باشد، برخلاف شخص جناب آقای کریستیان وولف Christian Wulff رئیس جمهور آلمان، بصورتی خیلی نحیف و غیر مسئولانه در مورد موقعیت مسلمانان در جامعه آلمان مطالبی ایراد کردند که عاری از هرگونه پختگی سیاسی بود که بلافاصله مواجه شد با عکس العمل شدید از جانب خیلی از روشنفکران، ژورنالیست ها، نویسندگان و سیاستمداران گرم و سرد دیده روزگار.
همانطور که اشتباه است اگر بخواهیم بعد از گذشت حدود شصت سال مسئولیت اشتباهات گذشتگان را متوجه نسل جدید آلمان بنمائیم، و یا بخواهیم با اشاره به شرط و شروطی که بعد از جنگ دوم با آلمان شکست خورده گذاشته شد، هرچند گاهی با یاد آوری به حوادثی که شخص هیتلِر و برگزیدگان او مسئول آن بوده اند، ملت امروز آلمان را به زیر سؤال ببریم و بعناوین مختلف نسل حاضر را به محاکمه بکشیم.
بهمین نسبت هم دولت آلمان فدرال نباید در مورد پیروان مذهب اسلام قضاوتش را بر مبنای تبلیغات غیرمنصفانه سیاست بازان حرفه ای جاه طلب از بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر و چرندیات احمدی نژاد رئیس جمهور ایران و عناصری مشکوک همچون بن لادن و طالبان، قرار دهد.
چرا باید ملت های مسلمان را که هیچ دخالتی در این حوادث نداشتند و خودشان هم از این بابت لطمات فراوانی خورده اند، بشدت مورد حمله قرار داده و لجن مال کنید و در نهایت بی انصافی مورد حمله قرار داده و ضمن محکوم کردن طبقه مسلمان بعناوین مختلف شروع کنید به تحقیر و کوبیدن آنان.
تا آنجا که در خاطر دارم مسلمانان همیشه از ادیان دیگر با احترام یاد کرده و حتی نام های پیغمبران و بزرگان دین یهود و مسیحیت و زرتشت را بر روی فرزندان خود نام گذاری کردند. در میان خویشان نگارنده چند تنی هستند که بنام موسی و یا عیسی و مریم که همان ماریا می باشد و همینطور اوستا و یا ارژنگ خوانده می شوند. ولی متأسفانه ملل متمدن اروپائی مسیحی تا کنون از نام مقدسین ما جز در مورد نام گذاری حیوانات استفاده دیگری نکرده اند.
اگر بخواهیم وجود چند تنی آدم های متعصب و یا تروریست را که خود را مسلمان خطاب می کنند بهانه قرار داده و مسلمانان را در میان جوامع دیگر منفور و خطرناک جلوه دهیم بی اندازه غیر منصفانه و خصمانه می باشد. یاد آور می شوم که البته در میان پیروان ادیان دیگر هم این چنین افراد ناباب و منحرف و تروریست وجود دارد همچون که در ایرلند و کشورهای دیگر خیلی دیده شده اند. ولی آیا این دلیل بر این بوده که مسلمانان همۀ مسیحیان را تروریست خطاب کنند؟!
تازه گی ها تروریست های یمنی با عنوان تروریست های اسلامی را بمیان پیش کشیده اند که بتوانند همچنان دستگاه تبلیغاتی خود را برعلیه جامعه مسلمان ادامه داده تا دکانشان که کالایش تبلیغات بر علیه ملل مسلمان است از رونق نیفتند.
چند سالی می شود که دولتمردان کشورهای اروپائی در متن مقالات و سخنرانی های خود از سیاست جهانی شدنGlobalisation و تفاهم با دیگر کشورهای غیر اروپائی داد سخن می دهند و مکرراً از روابط پایاپای و حسنه با انان که به منزله بازکردن درهای بسته و برچیدن مرزها و دیوارهای مابین کشورها می باشد خبر می دهند. خیلی از رجال اروپائی و آمریکای شمالی قصدشان با عنوان گلوبالیزاسیون خام کردن دیگران و کسب محبوبیت برای خودشان بوده و بیشتر جنبه عوام فریبی داشته تا حسن نیت. که متأسفانه با شواهدی که در دست می باشد کاملاً بر عکس آنچه که تا کنون ابراز داشته اند عمل کرده اند.
همه ما می دانیم که روز به روز مابین کشورهای ستم کشیده و استثمار شده دیوار بلندتری بنا کرده و شرایط و ضوابط سخت تری برای ورود ساکنین دیگر نقاط جهان به قاره اروپا و آمریکای شمالی قائل شده اند.
متأسفانه باید در اینجا صراحتاً عرض کنم ظلمی که در این زمینه دولتمردان کشورهای اروپائی و آمریکائی نسبت به دیگر ساکنین کره زمین تا امروز روا داشته اند با تمامی موازین حقوق بشر سازمان ملل متحد مغایرت داشته و خلاف آن است.
این نحوه برخورد غیر اصولی و انسانی تا به امروز بیشتر از همه متوجه ملت های مسلمان شده.
تنها در این سالهای اخیر نیست که تعدادی از دولتمردان و سیاستمداران ممالک به اصطلاح مترقی و صنعتی در خصوص مسلمانان مقیم این کشورها این چنین راه و روش غیر منصفانه ای پیش گرفته و این چنین اعمالی انجام داده اند. بلکه حداقل بیش از نیم قرن می شود که نحوه عملکرد و راه و روش سیستم تبلیغاتی سیاستمداران آمریکا این چنین بوده که کشورهای اروپائی هم از آن حمایت کرده اند. کافی است که شما به محتوی سناریو فیلم های هالیوود که در این شصت سال گذشته تهیه و صادر شده توجه کنید، خواهید دید که هدف از تهیه این فیلم ها پس از منافع مالی خشن نشان دادن سیرت سرخ پوستان و عرب ها که معتقد به دین اسلام هستند بوده و نتایج تمام داستان های این فیلم ها ختم به این می شد که سفید پوستان قهرمان و سرخ پوستان و عرب های مسلمان جانی و وحشی جلوه کنند تا بینندگان آنان را مستحق مرگ بدانند. از این راه مغز شهروندان امریکائی و دیگر نقاط جهان، بخصوص نسل جوان را شستشو داده و افکار ملت ها را منحرف می کردند تا به اهدافی که دارند برسند. از همه جالبتر این است که انتظار دارند ملل مسلمان از آنان دلخوشی داشته و عکس العملی هم نشان ندهند.
باید گفت گروگانگیری دیپلماتهای امریکائی در ایران اوائل انقلاب کار بسیار زشتی بود، اما مردم ایران بهیچ وجه نقشی در طرح و اقدام به این کار نداشته اند.
مدت کوتاهی بعد از نشر کتاب «هرگز بدون دخترم« که از واقعیت بسیار دور بود توسط خانم امریکائی بنام بتی محمودی Betti Mahmoodi با حمایت همۀ دستگاه های تبلیغاتی آمریکا و اروپا وارد بازار شد. حمایت از آن حتی تا حد پخش در مدارس آلمانی افزایش پیدا کرد که برای شهروندان ایرانی در خارج از کشور بسیار جنبه منفی داشت. رسانه ها و دستگاه های تبلیغاتی در ارتباط با این کتاب و نشان دادن فیلمی که از این کتاب گرفته شده بود با تمام امکاناتشان نسبت به انتشار و فروش آن کوشش کردند. تنها در کشور آلمان بیش از یک میلیون جلد به فروش رفت.
دلیل این همه تلاش و سرمایه گزاری مالی و معنوی چه چیزی می توانست باشد جز اینکه بخواهند مسلمانان و بخصوص ایرانیان را مورد تحقیر قرار دهند.
اما در مقابل چند سال پیش کتابی به نام »هرگز بدون شوهرم« وارد بازار شد که حمایتی از آن نشد.
محتوی این کتاب شامل شرحی از دوران ۱۱ سال زندگی یک بانوی آلمانی الاصل بنام یوستینه هارون مهدوی
Justine Harun-Mahdavi ، (همسر نگارنده) با خاطره ای خوب از ایران و مردم ایران که ضمناً پاسخی تؤام با انتقاد به نویسنده کتاب »هرگز بدون دخترم« می باشد.
متأسفانه نه تنها حمایتی از نویسنده کتاب »هرگز بدون شوهرم« صورت نگرفت بلکه مستقیم و غیر مستقیم در آنجا که دستشان رسید مانع از این شدند که خبری راجع به این کتاب منعکس شود. ولی با تمام این احوال انتشار این کتاب مواجه با استقبال چشمگیری روبرو شد.
همانطور که در مصوبات حقوق بشر سازمان ملل آمده و همگی به آن واقف هستیم همه انسانها در گزینش هر نوع مذهب و عقیده ای آزاد هستند مگر اینکه با مصوبات حقوق بشر مغایرت داشته باشد. طبقه بندی کردن مذاهب و یا اعتقادات مذهبی در هر کشور و یا اجتماعی با حقوق بشر مغایرت دارد. هر حزب و یا فراکسیون حزبی پس از دستیابی به قدرت و تشکیل دولت الزاماً نباید در تصمیماتش احساس تعلق مطلق به حزب و فراکسیون خود داشته باشد بلکه باید نسبت به تمام کشورش و ساکنین آن احساس مسئولیت داشته و در خدمت آنان باشد اگرچه در عقاید سیاسی و ایدئولوژی اختلاف نظر داشته باشند.
دولتمردان باید در اینجور مواقع همه را با یک چشم نگاه کرده و اگر مزایائی درمیان باشد همۀ آهاد مردم به صورت برابر از آن بهره مند شوند. در مورد اعتقادات مذهبی هم باید به همین منوال عمل گردد. غیر از این بی عدالتی قلمداد می شود.
اخیراً آقای سارازین عضو هیئت مدیره بانک مرکزی آلمان با انتشار پر سروصدای تزهای انتقادی نسبت به نژاد مسلمانان و یهودیان وچود این دو را در جامعه آلمان به زیر سؤال برده.
چند تنی از شخصیت های سیاسی در سطح کشور آلمان از جمله خانم مرکل صدراعظم آلمان و آقای زهوفر نخست وزیر ایالت باواریا با اشاره به مشکلاتی که مهاجرین ترک و عرب های مسلمان برای کشور آلمان فراهم کرده اند بر این عقیده هستند که باید از ادامۀ مهاجرت آنان جلوگیری بعمل آورد.
مجموع این سخنان متأسفانه چندان پخته نبود و خیلی با ساده اندیشی و سطحی با مسائل مسلمانان مقیم آلمان روبرو شدند. بدون اینکه اثرات منفی این سخنان در جامعه مسلمانان آلمان را در نظر گرفته باشند.
اینچنین اظهاراتی باعث جریحه دار شدن احساسات بیش از ۴ میلیون مسلمان که سالها شهروند این کشور هستند شده. این نحوه برخورد می تواند بر روی ثبات و اقتصاد جامعه آلمان اثرگذار و بسیار زیان آور باشد. مطمئناً این نه خواست ملت آلمان هست و نه بنفع دولتمردان و سیاستمداران با تجربه امروز این کشور.
مسئولین رده بالای دولت نباید بخاطر عمال نظریات شخصی خود قانون اساسی جاری این کشور را زیر پا گذاشته و مصالح جامعه آلمان را نادیده بگیرند. در گفتار و اعمال هیچ دولتمردی نباید نشانه ای از تبعیض مابین پیروان ادیان مختلف دیده شود، بخصوص در کشوری که ازیک سیستم سکولار و دموکرات برخوردار است.
اعتقادات مذهبی هر فرد جزء حقوق انسانی اوست که در ارتباط با خدای خود بوده ولی نباید به هیچوجه مورد سؤاستفاده قرار گیرد. حال می خواهد مسیحی بوده باشد یا مسلمان و یا اینکه یهودی، زرتشتی و یا دیگر مذاهب.
برای روشن شدن اذهان عمومی باید عرض کنم شهروندان مسلمان چه اصلیت آنان می خواهد ترک و یا از سایر کشورها باشد، نه تنها این سالها نقش بسیار بزرگی در سازندگی و اداره جامعه آلمان داشته اند بلکه در آینده هم یقیناً در همین زمینه راه خود را ادامه خواهند داد. با توجه به نکاتی که به آن اشاره شد نمی باید به همین سادگی از این پتانسیل گذشت و آن را نادیده گرفت چون به صلاح جامعه آلمان نیست.
کسانیکه نخواهند این واقعیت را جدی بگیرند و با بی اعتنائی بصورت تحقیرآمیزی از این واقعیت فرار کنند مطمئناً از خرد لازم برخوردار نبوده و خیر کشورشان را نادیده گرفته اند. دشمنی با بیش از چهار میلیون مسلمان که در واقع هموطن آنان محسوب می شوند حماقت محض بوده، و در واقع آب به آسیاب دشمن ریختن است. این نحوه عمل و سیاست غلط می تواند روزی به قیمت گرانی برای ملت آلمان تمام شود. عملکرد دولتمردان کشور آلمان بایستی برای دیگر شهروندان این کشور سرمشق باشد. چنانچه هنوز در میان شهروندان آلمانی کسانی باشند که از خوی و صفات فاشیستی برخوردارند که نشانه ای است از خودخواهی و حس برتری بر دیگران، نباید بعضی از سیاستمداران برای کسب رأی این اشخاص سخنانی ابراز کنند که باعث رنجاندن میلیون ها مسلمان فعال مقیم آلمان شوند.
طرز برخورد دولت آلمان با شهروندانش، حال می خواهد با هر عقیده و مذهبی باشند، باید نمونه و سرمشق برای دیگر کشورها بخصوص اعضای اتحادیه اروپا قرار گیرد. کشور آلمان باید همیشه استقلال فکری و عملکرد خود را از دست ندهد و نباید تحت تأثیر سیاست های غیر شفاف و خلاف اصول انسانی که مغایرت دارد با مصوبات حقوق بشر سازمان ملل قرار گیرد.
تاریخ نشان داده که نژادپرستان و متعصبین مذهبی چنان شیفته خودشان می شوند که منطق دیگر برایشان مفهومی ندارد. بهمین خاطر هم دست به کارهائی می زنند که هم برای خودشان و هم دیگران مشکلات متعددی بوجود می آورند که متأسفانه بعضی مواقع جبران ناپذیر خواهد بود.
اخیراً شاهد بودیم که آقای نیکولاس سارکوزی Nicolas Sarkozy رئیس جمهور کشور فرانسه که همیشه سنبُل آزادی بوده چنان از کنترل خود خارج شد که ناگهان نقش یک نژادپرست را پیدا کرد و در ارتباط با کولی ها و مسلمانان مقیم فرانسه بیاناتی ایراد نمود که مدتها مورد انتقاد جوامع روشنفکر و جراید قرار گرفت. حملات شدیدی که آقای سارکوزی علیه کولی های ساکن خاک فرانسه کرد و آنان را تهدید به اخراج از کشور نمود، نمونه ای از یک دیکتاتور تازه به دوران رسیده بود. البته عمل او در سرتاسر اروپا با خشم ساکنین آزاد اندیش این قاره روبرو شد.
در دنیای متمدن امروز تبعیض قائل شدن مابین ساکنین هر کشوری نشانه ای از یکسویه نگری می باشد که دور از شأن خصوصیات یک انسان دموکرات و روشنفکر است.
حرکت نژادپرستی اخیر رئیس جمهور فرانسه که در ارتباط با کولیان مقیم اروپا صورت گرفت و همچنین نشر کتاب آقای سارازین و بیاناتی که در این چند ماه گذشته از جانب چند تن از مسئولین رده بالای کشور آلمان ایراد شد به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و باعث شد که شخصیت های محبوب و مورد احترام جامعه آلمان وارد صحنه شده و ضمن اینکه نگرانی خود را از این طرز برخوردهای غلط ابراز کردند تأکید بر این داشتند که باید هر چه زودتر راه حلی برای رفع این سؤتفاهم ها و اشتباهاتی که رُخ داده پیدا نموده و از مسئولین مربوط خواستند که در گفتار و عملکردشان تجدید نظر نمایند.
البته اتحادیه اروپا از مدتها پیش سعی نموده راه کاری برای رفع این برخوردها که از یکسونگری نشأت می گیرد پیدا کند. اما متأسفانه کشورهای عضو اتحادیه چندان علاقه و همکاری از خودشان نشان نداده اند.
در خاتمه مجدداً یادآور می شوم که صدراعظم آلمان خانم دکتر مرکل و آقای زه هوفر نخست وزیر باواریا می باید با درنظر گرفتن موقعیت مهمی که بعهده شان است بیشتر احساس مسئولیت نمایند و لااقل تا روزی که در رأس این پست های مهم و حساس قرار گرفته اند نباید تنها به منافع گروه خاص و یا حزب و مذهبی که به آن تعلق دارند توجه داشته باشند بلکه باید طرز برخوردشان با تمامی مردم حاکی از احترام به مصوبات حقوق بشر و قانون اساسی جاری آلمان و اجراء عدالت نسبت به همه شهروندان این کشور باشد.
آلمان - مونیخ
٢۰ آذر ماه ۱۳۸۹
۱۱ دسامبر ۲۰۱۰
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen