Sonntag, 21. Juni 2009

گزارش لحظه به لحظه

گزارش دریافتی

گزارش لحظه به لحظه از آنچه دیروز در تهران گذشت


مردم گروه گروه به طرف میدان انقلاب در حرکت بودند. نیروهای بسیج که جلیقه های متحدالشکلی داشتند در تمام مسیرهای به طرف انقلاب ایستاده و مانع مردم میشدند. افراد با کلک های خاصی از آنها عبور می کردند (میدان هفت تیر، پل کریمخان، چهار راه امیر آباد، سر ویلا، میدان ولی عصر، فلسطین، سر وصال، سر 16 آذر و سر کارگر) مرتبا به مردم که گروه گروه در پیاده روها و یا ماشین های در حال عبور بودند حمله می کردند. معمولا مردم با کمی بحث با ماموران راه را عوض کرده و گروهی هم درحین درگیری انان عبور کرد و در پست بعدی گرفتار می شدند.
من با ماشین بالاخره از کارگر وارد کریمخان شدم و از طریق وصال تا تقاطع انقلاب پیش رفتم. (با خانواده بودم، ریش دارم و خانواده ام چادری هستند(. از وصال که وارد انفلاب شدیم جمعیت در پیاده روهای دوطرف به طرف دانشگاه و میدان در حرکت بودند.
نیروهای پلیس در دو گروه، افسران با لباس فرم و تعدادی سربازان یا لباس استتار و کاسکت و باتوم و سپر کنار خیابان و پیاده رو صف کشیده ولی آرام بودند.
تا ضلع غربی دانشکاه خیابان قدس جمعیت در سکوت و بسرعت جلو آمد. سر خیابان قدس ناگهان کماندوهای نیروی انتظامی با لباس های مشکی و سپر درحالی که با باتوم ها مرتب به سپرهاشان میزدند به مردم هجوم آورده مردم کمی عقب رفتند ولی الله اکبر گویان ایستادند. مامورین کمی جا خورده وعقب رفتند. مردم به خیابان هجوم آورده و به سمت پیاده روهای جنوبی که مملو از جمعیت بود رفتند. نیروهای مستقر در خیابان با وحشت عقب رفته و تلاششان برای جلوگیری از حرکت مردم موثر نیفتاد. مردم از روی نرده های بی ارتی مثل فرفره می پریدند. زن ومرد پیر و جوان.
ناگهان نیروها به آن طرف یورش آورده و باقی مردم ضلع شمالی خیابان از خیابان قدس عبور کرده به دیوار دانشگاه رسیده وادامه مسیر دادند .اینطرف هم ما با الله اکبر جلو رفته و صف نیروی انتظامی شکافته شده و عبور کردیم .مقابل درب دانشگاه هشت ردیف نیروهای مخصوص با تجهیزات کامل ایستاده و جمعیت آنطرف را به خیابان راندند. از داخل دانشگاه و پشت نرده ها درست پشت سر مامورین دانشجویان درحال خواندن سرود بودند. سه نفر بسیجی با مقوای سفید که نوشته شده "آشوبگر حیاکن و.." داخل صف نیروهای مخصوص ایستاده بودند. در حواشی خیابان ولابلای مردم پاسداران در حال کنترل افراد بودند و کسانی را که با موبایل عکس می گیرفتند نشانه کرده و در زمانی که نیروهایشان یورش می آورند دستگیر می کردند. البته چند مورد هم باتوجه به التهاب جمعیت با تذکر وپاک کردن عکسهای گرفته شده ازاد کردند. در خیابان های جنوبی سپاهی ها (عموما از قرارگاه ویژه ثارالله) با خودروهای شخصی و لباس عادی نظاره گر بوده و نکاتی را گاها به عوامل لباس شخصی ابلاغ می کردند. مردم بی مهابا الله اکبر گویان می گذشتند و گاهی به آنان پوزخندی تحویل می دادند که گاها باعث درگیری می شد. ناگهان درگیری از میدان انقلاب شروع شده و با پرتاب انبوه گاز اشک آور و آبپاش مخصوصی که به ماشین های اسرائیلی ها شبیه است(از نزدیک که انرا دیدم بسیار ناشیانه از همان ماشین های اسرائیلی کپی برداری شده بود و اشکالات بسیاری داشت که باعث خنده بود. مثلا پشت سرش را پوشش نمیداد و در موقعی که مامورین غفلت کرده و پشت آن خالی بود گروهی از مردم دقایقی را پشت سر آن رفته وشعار می دادند) به مردم حمله می شد. مردم اول شروع به دویدن کردند ولی عده ای داد می زدند نترسید و مردم آرام شده و با روشن کردن اتش، الله اکبرگویان می ایستادند. فشار مامورین زیاد شد و مردم به خیابان 16 آذر و مقابل آن رفته و با عبور ماشین آب پاش دوباره می آمدند. ماشین اب پاش تا مقابل دانشکاه می رفت. یکی از ماموران یگان ویژه آهسته در گوش کسی گفت: "آب تمام شد، حالا وقتشه" با جلوداری آن فرد مردم الله اکبرگویان به جلو دانشگاه هجوم بردند. ناگهان از تمام جهات نیروهای ویژه به سمت دانشکاه آمده تا سد جلو درب شکسته نشود. فشار روی میدان کم شده ومردم از انجا سر بر می آورند. تا ساعت هفت ونیم این جنگ وگریز ادامه داشت. دیگر مامورین عاصی شده وسردر گم بودند. خصوصا الله اکبر و مرگ بر دیکتاتور آنها را کلافه کرده بود. نیروهای کمکی رسیدند. از سمت چهارراه ولی عصر نزدیک بیست ماشین وانت تویوتا لندکروز نیروهای سپاهی وارد شدند. گروهان های بسیجی (بامزه و تپل مپل که برای دویدن مشکل داشتند ) در حال نواختن باتوم به سپرهایشان از کامیون ها واتوبوس هایی در چهار راه ولی عصر پیاده شده وبه سمت میدان آمدند. فضا بسیار سنگین بود و مردم حلقه گریز را بیشتر کردند.
مردم ادای دین کردند دیگر رهبران بایستی پیگیر باشند. مردم در گوشه و کنار مسیر برگشتمان با مامورین که عمدتا نیروهای بسجی عادی بودند سر به سرکرده و هر ازگاهی درگیری وپرتاب گاز و شعار ادامه داشت.
چند نکته:
نیروهای انتظامی دوگروه بودند. طیفی افسران و درجه داران پاسگاهها و عواملی که روزمره با مردم سروکار دارند بسیار خوب و محترمانه برخورد می کردند، اما نیروهای ویژه، خصوصا کماندوهایی که لباس مشکی و ضربه گیر داشته و گروهی از همان ها موتورهای تریل داشتند بسیار نامرد بودند. بی رحمی و شرارت از چشمانشان می بارید.( قبلا می گفتند نیروهای ویژه ایرانی نیستند و یا از میان اوباش انتخاب شده و تعلیم دیده اند. بنظرم همینطور است.)
نیروهای بسیج وسپاه هم دو طیف داشتند، اگرچه هردو گروه بسیار خشن بودند ولی ناهماهنگ و آموزش ندیده بودند و لذا باتوم ها را برسر و صورت افراد حواله کرده و بسیارخطرناک عمل می کردند، اما تا الله اکبر مردم بلند می شد دستپاچه شده و بهم می ریختند. اما گروهی موتور سوار لباس شخصی بودند که چهره هاشان نشان میداد از اراذل اوباش وسابقه دارها و تیپ لات ها وهمان هایی اند که معمولا کیف قاپی می کنند. اینها زنجیر وقمه داشتند. فرد مسنی ( حدودا 45-50ساله) بیسم داشت و آنها را هماهنگ می کرد. انها فقط در مسیر وسط خیابان (مسیر بی آرتی) مانور داده وعربده می کشیدند. مثل اینکه بقول یکی از بچه ها، انها از ذخایر این نهضت کودتا اند تا در موقع خاصی استفاده شوند .جوانها، خصوصا خانم های جوان که تجربه این مسائل را نداشتند ابتدا بسیار می ترسیدند. اما با دیدن دیگران روحیه گرفته و وظایف شان را به نحو احسن انجام دادند. بنازم به این شیرزنان. مثلا نمی دانستند با گاز اشک آور چگونه مقابله کنند، اما پس از توضیحاتی که مثلا آب به صورت نزنید و آتش روشن کنید تا دود گاز برطرف شود، آنها هم کارتن و روزنامه جمع کرده و مقابله می کردند. با هجوم های اولیه جا می خوردند ولی اواخر به بقیه هم روحیه می دادند که نترسید هیچ غلطی نمی کنند.
ضمنا با توجه به شناخت بنده از چند فرمانده عالیرتبه سپاه و صحبت هایی که داشته ام، بدنه اصلی سپاه بسیار مسئله دار و شکننده است. با توجیهات عقیدتی و مثلا فرمان ولی فقیه و... انها را به سکوت واداشته اند.
ومن نصر من عندالله العزیز الحکیم
شنبه 30خرداد ساعت 20:40

گزارش دوم
دستگیری دکتر خزعلی
از خیابان جمالزاده به خیابان نصرت امده بودیم که دیدم جمعیتی از دورنزدیک میشود. در حالیکه صدای صلوات مردم هم به گوش می رسید. پسر ایت اللهخزعلی تسبیح به دست جلوی تعدادی حرکت می کرد. مردم با این فکر که اگرایشان جلو باشد به آنها حمله نمی شود پشت سر ایشان به راه افتادند. درکمتر از چند دقیقه جمعیتی چند صد نفری پشت ایشان جمع شده بود ولی باشلیک گاز اشک آور مردم متفرق شده و در این گیرو دار دیدم که از طرف گارد ویژه ضربه ای به کمر آقای خزعلی وارد شد و به زمین افتاده و سپس دستگیر شد. متاسفانه به علت شلیک گاز اشک آور نتوانستم برگردم ببینم چه بلایی سر ایشان آمد.
گزارش سوم
ساعت 5/9 شب است، در خیابان انقلاب و آزادی و ولیعصر و آریاشهر و ستارخان غوغاست. در خیابان آزادی حد فاصل میدان آزادی و انقلاب صدای شلیک گلوله به هوا برخاست. احتمالا کشته هایی هم برجای مانده است.
هزاران نفر در خیابانها مورد ضرب و شتم نیروهای لباس شخصی زنجیر و چماق بدست مورد حمله واقع شده اند.
تعداد زیادی زخمی، تعداد زیادی دستگیر شده اند و بسیاری بخون آغشته و در مجموع اوضاع بسیار آشفته است. اس ام اس ها قطع و مکالمات تلفنی موبایل در مناطق اصلی شهر غیر فعال و در سایر مناطق نیز دچار اختلال و اینترنت نیز دچار مسئله است. تهران همچنان غوغا و فریاد الله اکیر و مرگ بر دیکتاتور شهر را فرا گرفته است. موتور سواران لباس شخصی در خیابانها و کوچه ها به مردم حمله کردند و تجمع بیش از دو نفر ممنوع و افراد دستگیر میشوند. گوئی تهران، بوسیله ارتش بیگانه اشغال شده است. به مردم جهان اطلاع دهید که ایران را بخاک و خون کشیده اند.
گزارش چهارم
جمعیت از ساعت سه و سی دقیقه بعد از ظهر بتدریج مردم در حال جمع شدن در میدان انقلاب بودند.محدود خیابان آزادی تا میدان آزادی به شعاع 2 تا 5 کیلومتر در بالا و پائین ( شمال و جنوب) نیروهای نظامی- نیروهای انتظامی، نیروهای یکان ویژه مقداد، نیروهای بسیجی ، موتور سواران دو ترکه به تعداد زیادی و....- مستقر بودند. به تجمع های نسبتا کوچک مردم هجوم می آوردند و آنها را پراکنده می کردند.
بر اثر فشار نیرو های انتظامی مردم وارد کوچه ها و خیابان های بالا و پائین خیابان آزادی می شدند و با تعقیب و گریز و با مانع بر گشت بیشتر آنها به خیابان آزادی در حقیقت در محدود زیادی از شهر پراکنده شدند.
وقتی که در یک هجوم جمع ما را پراکنده کردند من به چند نفر از بسیجی ها و پاسدار ها گفتم " اگر می گذاشتید ما در خیابان آزادی تجمع و راهپیمایی کنیم آنقدر در شهر پراکنده نمی شدیم. حالا تمام شهر و منطقه وسیعی از شهر شده محل تظاهرات مردم و در حقیقت خودتان دارید به تظاهرات دامن می زنید و آن را به تمام شهر گسترش می دهد." با تکان دادن سر حرف های مرا تائید کردند.
از میدان انقلاب تا میدان آزادی بیشن از 20 بار به ما حمله کردند و بیشتر با گاز اشک آور مردم را پراکنده می کرد. بر اثر درگیری ها در بعضی از مناطق مردم با سنگ به نیروهای انتظامی حمله می کردند و گاهی پلیس ها نیز با بر گردندن سنگها بطرف مردم سنگ پرتاب می کردند.

Keine Kommentare: