Freitag, 30. November 2007
بيانيهی کانون نويسندگان ايران
Mittwoch, 28. November 2007
خاطرات محمود آقا از سفر نیویورک
مراسم نهمین سالمرگ زنده يادان
محمد مختاری و محمد جعفر پوینده
بر سر مزارشان در امامزاده طاهر مهرشهر کرج
ما خانواده ی جانباختگان قتل های سیاسی فرهنگی، موسوم به قتل های ذنجیره ای از شما خانواده های فرهنگ و مردم عدالت جوی ایران دعوت می کنیم که در این نهمین سالمرگ عزیزان سرسپرده به آزادی اندیشه و بیان و مدافعین آن بی هیچ حصر و استثناء ما را تنها نگذارید.
-مراسم سالمرگ این دو عزیز روز جمعه ۹ آذر ماه ۱۳۸۶ بر سر مزارشان در امامزاده طاهر مهرشهر کرج از ساعت 14 تا 16 برگزار می شود.
-اتوبوس ها راس ساعت ۱ بعد از ظهر از میدان انقلاب خیابان آزادی مقابل دانشکده دامپزشکی و میدان ونک اول خیابان ملاصدرا مقابل هتل پردیس به طرف مزار حرکت می کنند.
خانواده های محمد مختاری و محمد جعفر پوینده
تصاویر تکان دهنده
صاویر تکان دهنده از برخوردهای وحشیانه نیروی انتظامی در مرحله جدید طرح موسوم ارتقاء امنیت اجتماع خبرنامه امیرکبیر: در پی تایید و تاکید آیت الله خامنه ای بر ادامه طرح موسوم به ارتقا امنیت اجتماعی علیرغم آن که نیروی انتظامی پیش از این اعلام کرده بود ضرب و شتم متهمین موسوم به اراذل و اوباش اشتباهی بوده که از مامورین این نیرو سر زده است، اما به نظر می رسد برخوردهای فراقانونی، زننده و خلاف حقوق شهروندی مامورین نیروی انتظامی در پی اعلام حمایت رهبری از این طرح با شدت بیشتری از سر گرفته شده است. تصاویر زیر گوشه ای از برخورد این نیرو با متهمین موسوم به اراذل او باش
Sonntag, 25. November 2007
این انقلاب شکوهمند را باید کجا جست؟
پرسش من از این زعمای قوم این است که به گمان ایشان شکوهمندی این انقلاب را در کجای آن باید جست؟
آیا شکوه آن را باید در اعدامهایی که ٣ روز پس از به ثمر رسیدن آن آغاز گردید و شماری از بهترین افسران و مدیران را طعمه ی آتش ایران سوز انقلاب خود کرد باید جست ؟
آیا شکوهمندی این انقلاب را در کنار گذاشتن بختیار و سر سپردن به خمینی باید جست ؟ مگر داشتن همچون بختیاری بر مسند نخست وزیری به اندازه ی کافی شکوه نداشت تا به دنبال خمینی و دنباله های روشنفکر نمایش دویدید ؟ آیا
بختیار تبلور جنبش ملی ایران و پیروزی دیگر بار مشروطه بر سلطنت مطلقه نبود که شما دوستان ، انقلابی که او را از اریکه قدرت به زیر کشاند تا ایران را برای سالهای زیاد از نعمت داشتن حکومتی ملی ، سکولار و مستقل محروم سازد شکوهمند می نامید ؟
روی سخن من با متحجرین چپ و راست نیست ، بلکه با دوستانی است که خود را در میانه ی این شلم شوربای سیاسی می بینند. چگونه میتواند کسی که خود را دلبسته ی جنبش مشروطه و رهروی راه مصدق می داند حتا برای یک آن این فکر به مغزش خطور کند که انقلاب ٥٧ انقلابی شکوهمند بوده است ؟ این دوستان چه شکوهی را در پیروزی اخلاف شیخ فضل الله نوری و بر باد رفتن هر آنچه از سالهای ١٢۹٠ به این سو دانه دانه و با پرداختن هزینه هایی بس گزاف بدست آمده بودند ، می بینند که هنوز از روی نخوت شخصی حاضر به عدول از جایگاه خود اندیشیده شان نیستند ؟ این دوستان برای ملیون ها چون من که نوجوانی و جوانیشان در آتش انقلاب شکوهمند و جنگ پر برکت سوخت و خاکستر شد بر پایه ی کدام پژوهش و آمار شکوه انقلابشان را میتوانند ثابت کنند ؟
آیا شکوه یک انقلاب را نه این است که در دستاوردهای آن باید جست ؟
گذشته از اینکه به گفتۀ روسو انقلاب و شورش بد تر از بیماریهایی هستند که برای درمانشان این شورش ها بوجود می آیند ،آیا شما پاسخ قانع کننده ای برای نسلی که دانشجویش در بند است ، ارتشیش تحقیر شده ،ز نانش در روز روشن در کوی و برزن به زیر تازیانه و چکمۀ دژخیمان رژیم بر آمده از انقلاب شکوهمند افتاده اند ، خلیج فارسش آکنده از نیروهای آمریکایی و انگلیسی است ، ریالش دیگر پشیزی ارزش ندارد ، دخترکانش در بازارهای دوبی و شارجه به حراج گذاشته میشوند ، در چنتۀ پر از تناقض و پر گویی خود دارید ؟
اگر مشکل شما شخص محمد رضا پهلوی و خاندان پهلوی بوده ، باید اذعان داشت که انقلابتان شکوهمند بوده است ،چرا که این خاندان را سرنگون کردید. پیش از هر کسی هم باید خود خمینی را جشن بگیرید ، زیرا که او از آغاز خواهان رفتن شاه بود وشما یی که درس خوانده و خارج دیده بودید نپرسیدید ، بعدش چه ؟
نگاهی به قانون اساسی حاکمیت بر آمده از انقلاب شکوهمند بیاندازید؟ این قانون اساسی لرزه بر اندام تمام بزرگان مشروطه و جنبش ملی ایران می اندازد.
روانشناختی گفتار این دوستان اما در عین غریب بودنش ساده نیز هست. این دوستان به گونه ای خود را سهیم در رویدادی می بینند که سالهای عمر خود را در راهش گذاشته بودند. حال کشتی انقلابشان به هر بهانه و توجیحی که می آورند به گل نشست. با به زیر سؤال بردن انقلاب و دست آوردهای آن این دوستان شخص خود را و سال های زندگیشان را زیر سؤال رفته می بینند. تنها پاسخ این دوستان زمانی که دیگر کفگیر توجیحاتشان به ته دیگ می خورد این است که : فکر نمی کردیم به اینجا بکشد !
متحجرین چپ هم با آوردن عذر بد تر از گناه و در جایگاه توجیح وضع نا هنجار موجود ، انقلاب را انقلاب دزدیده شده می نامند که دیگر از آن حرف ها است. اگر ذهن تاریخی این دوستان به مددشان بیاید و کمی انصاف هم چاشنی کارشان کنند می دانند که از سال ١٣٤٢ به این طرف اگر قرار می بود انقلابی در بگیرد تنها میتوانست انقلابی با ماهیتی مذهبی و متحجر باشد و بس.
غرض از این نگارش به هیچ گونه توجیه وضع پیش از انقلاب اسلامی ٥٧ نیست ، اما از آنجایی که ما ایرانیان در سنجش های سیاسی خود همواره محکوم به این هستیم که امروزمان را با دیروز و پریروز مقایسه کنیم تا به این نتیجه برسیم که کدامشان بهتر است ، شاید بهتر باشد دوستانی که دل در گرو انقلاب شکوهمند بسته اند حتا به احترام خونی که از ایرانیان ، چه در جنگ خمینی علیه صدام و چه در دهلیزهای زندان اوین که پر رونق تر از زمان پیش از انقلاب به کار خود ادامه می دهند، از این لفاظی ها دست کشیده و دست کم سد راه مردم ایران در به دست آوردن دوبارۀ حقوقی که پیش از انقلاب شکوهمند در اختیار داشتند نشوند.
رضا عزیزی
٢٥ نوامبر ٢٠٠٧
Mittwoch, 21. November 2007
اعتصاب غذای در پلی تکنیک در اعتراض به بازداشت دانشجویان،
به گزارش خبرنامه امیرکبیر، مدیریت دانشگاه امیرکبیر که سعی داشت با تغییر غذا از «پلو و خورشت قورمه سبزی» به «جوجه کباب»، مانع برگزاری این برنامه شود، با شرکت گسترده دانشجویان در این برنامه، ناکام ماند. ظرف های غذای دانشجویان از درب خیابان ولیعصر تا درب خیابان حافظ چیده شده بود.
گزارش های رسیده حکایت از حضور نیروهای امنیتی هنگام برگزاری این برنامه در دانشگاه امیرکبیر دارد. بسیجی های پلی تکنیک به همراه جمعی از افراد ناشناس اقدام به خوردن جوجه کباب غذای دانشجویان می کردند و سپس از ظرف خالی غذا عکس می گرفتند.
این حرکت بسیجی های دانشگاه با اعتراض دانشجویان مواجه شد که اعتراضات دانشجویان بعضا به درگیری های مختصری در صحن دانشگاه انجامید. یکی از نیروهای ناشناس در درگیری با یکی از دانشجویان عضو انجمن اسلامی امیرکبیر به این دانشجو ناسزا گفت و دست او را با سیگار سوزاند. نیروهای انتظامات دانشگاه هیچ گونه برخوردی با این افراد نمی کردند.
این اعتصاب غذا که از سوی انجمن اسلامی پلی تکنیک برگزار شد، در اعتراض به صدور احکام سنگین حبس برای سه دانشجوی بیگناه، بازداشت علی عزیزی، علی نیکونسبتی و پدرام رفعتی، ادامه روند برخورد با دانشجویان و…. بود.
محکومیت ایران بهخاطر نقض حقوق بشر
Dienstag, 20. November 2007
اول آذر سالگرد قتل داریوش و پروانه فروهر
Montag, 12. November 2007
اوباش حاکم اند دنبال اوباش نگردید
اوباش حاکم اند دنبال اوباش نگردید
Sonntag, 11. November 2007
بـیـانـیـه جمعی از مدافعان منافع ملی ایران
جمعی از مدافعان منافع ملی ایران
تصویب طرح غیرالزام آور تقسیم عراق به سه منطقه قومی – مذهبی "شیعه و سنی و کرد" – انتشار نامۀ آقای انوشیروان بارزانی نخست وزیر حکومت ایالتی کردستان عراق در شماره هفتم اکتبر روزنامه وال استریت جورنال در رابطه با تصویب لایحه فروش نفت و گاز در پارلمان محلی و عقد قرار داد با کمپانی های نفتی – شدت گرفتن حملات حزب تجزیه طلب "پ- ک - ک" به مرزهای جنوبی ترکیه و سکوت معنی دار نیروهای اشغال کننده عراق در مقابل عملیات تروریستی آنان زنگ خطر را در منطقه خاورمیانه به صدا در آورده و موجبات نگرانی ملت های این منطقه از جمله ملت ایران را فراهم آورده است بویژه اینکه تحریک اقلیت های قومی – مذهبی در مناطق مرزی کشور ما آغاز گردیده و این گمانه زنی را قوت بخشیده است که طراحان حمله نظامی به ایران گروه های تجزیه طلب ضد ایرانی را برای انجام "عملیات پشت زنی" به هنگام شروع حملات هوائی ارتش های مهاجم آماده می کند. بر این اساس و با توجه به جدی بودن خطری که منافع ملی و تمامیت ارضی کشور ما را مورد تهدید قرار داده است و با تأکید بر این واقعیت که نیروهای مقاومت ملی ایرانی به محض مشاهده تجاوز به مرزهای کشور بشدت در مقابل تجزیه طلبان اجیر شده بوسیله نیروهای مهاجم ایستادگی نموده و توانائی هرگونه کمک به مهاجمین را از آنان سلب خواهند کرد.
به رهبران کشورهائی که سودای حمله نظامی به کشور ما را در سر می پرورانند هشدار می دهیم:
١- رهبران سیاسی و نظامی کشورهائی که گزینه حمله نظامی به کشور ما را روی میز خود گذاشته اند بهتر است پیش از آغازجنگی که قادر به پیش بینی عواقب آن نیستند، اطلاعات دقیقی از میزان علاقه و وابستگی ایرانیان به سرزمین آباء و اجدادی خود از منابع موثق (نه از خبرچین ها و تجزیه طلبان ایرانی) دریافت و از تکرار اشتباهی که در عراق مرتکب شدند خودداری نمایند.
٢- به روایت "موگواران" (کمسرسیوم نیوز) آقای "مک نری" گزارشگر فاکس نیوز طی سخنرانی خود در کمیته امور عمومی اسرائیل (ایپک) گفته است: "حملات هوائی به ایران بسیار آسان است چهل و هشت ساعت حملات مکرر به ٢٥٠٠ نقطه حساس برای از کارانداختن تأسیسات اتمی، پایگاه های نیروی هوائی، دریائی و موشک های شهاب ٣ و کنترل کلی فرماندهی ایران کافی خواهد بود، بعد از آن به ایرانیان فرصت خواهیم داد تا کشورشان را بازسازی کنند..." صرفنظر از اینکه دخالت و اظهارنظر یک "گزارشگر" در این مورد آشفتگی فضای نهادهای تصمیم گیری آمریکا را انعکاس می دهد. لازم به یادآوری است که هزینه احداث تأسیسات و مراکز حساس و حیاتی مورد اشاره وی را ملت ایران پرداخت کرده است نه ملایان حاکم بر ایران! بر این اساس حمله به این مراکز و تخریب آنها به مثابه حمله مستقیم به منافع ملی ما می باشد. طبیعی است که در چنین درگیری طرف دعوای نیروهای متجاوز ملت ایران خواهد بود.
٣- مردم ایران اعم از مخالف و موافق رژیم غیر دموکراتیک حاکم بر کشور ما، از هم اکنون در سراسر کشور و در خارج از کشور خود را آماده دفاع ملی در برابر حمله احتمالی به میهن خود می کنند و این همان حقیقتی است که روزنامه نگاران اجیر شده و خبرچین های فرصت طلب ایرانی نما کوشیده اند از نظر مسئولان و نهادهای تصمیم گیری کشوری که قصد حمله نظامی به ایران را دارد مخفی نگهدارند. (در این زمینه اخبار و گزارشات جعلی "allvebcur" عراقی را بخاطر بیاورید).
٤- رسانه های صوتی و تصویری فارسی زبان که هزینه آنها را ایالات متحده آمریکا تأمین می کند با تولید برنامه های نفاق افکنانه و چهره سازی از افرادی که فاقد وجاهت ملی بوده و مطلقا مورد اعتماد مردم ایران نیستند بجای کمک به برقراری فضای صلح آمیز و رفع تنش ها به گسترش جو سؤظن و بی اعتمادی دامن می زنند.
٥- برخلاف تبلیغات و تلقینات کسانی که منافع شخصی خود را در ویرانی ایران جستجو می کنند، حمله نظامی نه تنها مقدمه ای برای سقوط رژیم نخواهد بود، بلکه موجبات تحکیم موقعیت و ادامه حیات آن را فراهم می کند و میدان عمل برای فعالان حقوق بشر و آزادی های اساسی محدود تر و تنگ تر می شود.
٦- تاریخ ایران به روشنی شهادت می دهد که مردم این سرزمین، دفاع از تمامیت ارضی میهن خود را اساسی ترین وظیفه ملی خود می شناسند و به تجزیه طلبان اجیر شده از سوی بیگانگان به چشم "بیگانه" و نه با دید هموطن می نگرند. طبیعی است در شرایطی که کشورشان مورد حمله قرار بگیرد با این عناصر ضد ایرانی بعنوان واحدی از نیروهای متجاوز خارجی برخورد خواهند کرد.
پنجم نوامبر ٢٠٠٧
ثریا بوذرجمهری فعال سیاسی و حقوق بشر
آقای حسینی پژوهشگر سیاسی
دکتر حسن کیوده پژوهشکر و فعال سیاسی
انوشیروان مدنی دبیر گروه ایرانیان مبارز و روزنامه نگار
مهندس بهرام معصومی روزنامه نگار و فعال سیاسی و حقوق بشر
دکتر امیر ممتاز فعال سیاسی
دکتر ساسان هارون مهدوی مسئول سازمان جوانان جبهه ملی خارج از کشور
Freitag, 9. November 2007
به مناسبت سالگرد شهادت دکتر حسین فاطمی
ما در طول تاریخ میهنمان کم شهید نداشته ایم. ما صدها هزار از پسرانمان و برادرانمان را برای دفاع از مرزهایمان و ازاستقلالمان از دست داده ایم. همه تاریخ ما آکنده از فداکاریها و شهادتها در رویارویی با دشمن درونی و برون مرزی بوده است. همه آنان برای سربلندی کشورما شهید شدند و همه آنان همیشه عزیز خواهند بود.
ولی، گاه در طول تاریخ مردانی ظهور میکنند که در راه دفاع از آزادی ملتشان، و در راه رهایی مردم از ستمگری، از دیکتاتوری و از فساد شهید می شوند. آنان را دیکتاتورها نامردانه به قتل میرسانند تا خاموش شوند، تا مردم صدای حقشان را نشنوند، وتا نتوانند مردم را بسوی آزادی و گرفتن حقوق شهروندی خود از حاکمان ستمگر وحق کش رهبری کنند. اینها شهیدان ملی هستند. آنچه ما ملت ایران را در طی هزاران سال پابرجا و سربلند و آزاده نگه داشته، شهیدان ملی ما هستند. از مرگ سیاوش که نخستین شهید ملی ما بود وما هنوز درمرگ او سوگوار هستیم، تا مردانی چون کاوه و بابک و ابومسلم و فراهانی وامیرکبیر، همه از جمله شهیدان ملی ماهستند که برای استقلال سیاسی کشور وآزادی مردم مبارزه کردند، علیه ستم، خودکامگی وفساد مبارزه کردند، برای اینکه من و شما امروز اینگونه سربلندانه از تاریخ و فرهنگمان یاد کنیم مبارزه کردند، و برای اینکه ایران پس از هزاران سال هنوز ایران بماند، مبارزه کردند. آنها این ملت را زنده نگه داشته اند و جاویدان کرده اند، وما هرگز آنان را فراموش نخواهیم کرد... و در تاریخ معاصر ما حسین فاطمی و داریوش و پروانه فروهر را داریم.
فاطمی، که خود جوانترین وزیر خارجه و معاون نخست وزیر و سخنگوی دولت ایران بود، برای پاکسازی میهن ازستم، از خودکامگی وازفساد و فقر، امید خود را به جوانان دوخته بود و باور داشت که مشعل آزادی را جوانان می توانند به مقصد برسانند. او پس از نخستین ترور نافرجامش گفت:
" کشته شدن در راه نجات یک ملت بزرگترین افتخار است... تنها آتش مقدسی که باید در کانون سینه هر جوان ایرانی همیشه زبانه بکشد، این آرزوی ایده آل بزرگ و پاک است که جان خود را در راه رهایی جامعه و نجات ملت خود از چنگال فقر و بدبختی و ظلم و جور بگذارد."
و او جان خود را در این راه گذاشت.
و باز گفت:
"ما زنده انقلاب دنیا هستیم. ما از میان دریای خون رسته ایم. دیگر دنیا بطرف بربریت و بسوی امتیازات قرون وسطائی نمی رود..."
اینکه پیشنهاد ملی کردن صنعت نفت ایران و رهایی از سلطه استعماری بیگانگان از دکتر فاطمی بود، و اینکه او مبتکر اندیشه اقتصاد بدون نفت برای ایران بود، و اینکه پیشنهاد برقراری نظام جمهوری هم از او بود، فقط نشانه های کوچکی از نبوغ سیاسی فاطمی به شمار می رود. شاید اگر به او گوش می دادیم، نیازی به انقلاب کردن هم نمی شد، شاید ما تاکنون شایسته سالاری را نهادینه کرده بودیم و این همه سالها گرفتار نالایق سالاری و خشونت سالاری نمی شدیم، شاید هم که تا کنون دوش به دوش ژاپن و آلمان با یک اقتصاد قدرتمند در جرگه کشورهای توسعه یافته در آمده بودیم.
ما هنوز پس از گذشت شش دهه که از آغاز زندگی سیاسی حسین فاطمی می گذرد، او را نشناخته ایم. شخصیت دکترمحمد مصدق، ابرمرد تاریخ ایران، چنان برکنکاشها و نوشتار و تحلیلهای تاریخ معاصر ایران سایه افکنده و توجه پژوهشگران و نویسندگان را بخود اختصاص داده که حتی مردان بزرگی مانند دکتر حسین فاطمی تحت تحلیل دقیق قرار نگرفته اند و به درجه شناسایی که سزاوارش هستند نرسیده اند. ستاره درخشان وجود فاطمی در حضور خورشید وجود مصدق کمرنگ بنظر رسیده است.
پدیده فاطمی بایستی بیشتر مطالعه شود. باید بفهمیم که چرا مصدق، مردی به عظمت تاریخ ایران، اینهمه به فاطمی جوان احترام می گذاشت، به او تکیه می کرد و به او اعتماد داشت؟ چطوربود که در میان اینهمه مردان فرهیخته و خوشنام و باتجربه، مصدق جوانی سی وچهار ساله را به وزارت خارجه و معاونت پارلمانی و مشاور و سخنگوی دولت خود بر گزید؟ چرا شاه و درباریان پهلوی اینهمه از او می ترسیدند و با او دشمن بودند؟ چرا سفارتخانه های انگلستان و شوروی و امریکا همه او را مرکز ثقل جنبش ملی ایران میدانستند؟
چرا؟ چون به باور من، فاطمی یک اندیشمند استثنایی، یک تاکتیسین تیزهوش و یک نابغه سیاسی بود. فاطمی نه تنها هوش فوق العاده ای داشت ودرمسایل سیاسی تیزبین بود، بلکه از شهامت فوق العاده ای نیز برخوردار بود. او میدانست چه میخواهد وبه کجا می رود. او مصمم بود که توان وهوش و زندگی خود را وقف مبارزه علیه فساد وخیانت و دیکتاتوری کند، و آماده پرداخت هزینه آن نیز بود... و این هزینه را در فجیع ترین شرایط پرداخت کرد.
کورش زعیم
19 آبان 1386
آیین بزرگداشت دکتر حسین فاطمی
در این مراسم، آقای دکتر حسین موسویان به شرح زندگی، فعالیتها و شهادت دردناک ایشان در بامداد 19 آبان 1333، پرداختند. سپس آقای حسین شاه حسینی سخنی چند درباره شخصیت دکتر فاطمی و فداکاری های ایشان و ایمان لرزش ناپذیر فاطمی به مصدق ایراد کردند. مراسم با خواندن سرود ملی "ای ایران" پایان یافت.
دفتر مردمداری جبهه ملی ایران تهران - 18 آبان 1386
حکم اعدام عدنان حسن پورروزنامه نگار کرد تائيد شد
صالح نيکبخت: در مراجعهای که به شعبهی ۳۲ ديوان عالی کشور داشتم، به اينجانب اعلام شد حکم اعدام عدنان حسنپور تأييد شده و حکم اعدام هيوا بوتيمار نقض و برای رسيدگی مجدد اعاده شده است با توجه به اينکه اين احکام در آخرين روز مهرماه سال جاری صادر شده، هنوز احکام صادره از سوی ديوان به اينجانب و ديگر همکارم ابلاغ نشده و مشخص نيست نقض حکم صادره در مورد هيوا بوتيمار شکلی يا ماهوی بوده است.خبرگزاری دانشجويان ايران وکيل مدافع عدنان حسنپور و بوتيمار از تأييد حکم اعدام حسنپور از سوی ديوان عالی کشور و نقض محکوميت هيوا بوتيمار خبر داد و گفت که نسبت به تاييد محکوميت حسنپور اعتراض خواهد کرد.صالح نيکبخت، يکی از وکلای عدنان حسنپور و هيوا بوتيمار در گفتوگو با خبرنگار حقوقی ايسنا اظهار داشت: در مراجعهای که به شعبهی ۳۲ ديوان عالی کشور داشتم، به اينجانب اعلام شد حکم اعدام عدنان حسنپور تأييد شده و حکم اعدام هيوا بوتيمار نقض و برای رسيدگی مجدد اعاده شده است.وی ادامه داد: با توجه به اينکه اين احکام در آخرين روز مهرماه سال جاری صادر شده، هنوز احکام صادره از سوی ديوان به اينجانب و ديگر همکارم ابلاغ نشده و مشخص نيست نقض حکم صادره در مورد هيوا بوتيمار شکلی يا ماهوی بوده است.نيکبخت تصريح کرد: چنانچه نقض ماهوی باشد بدين معناست که ديوان عالی کشور حکم صادره در مورد بوتيمار را با اتهام محاربه وارد ندانسته و آن را برای رسيدگی مجدد به شعبهی همعرض دادگاه انقلاب مريوان اعاده داده که اگر نقض حکم، شکلی باشد بدين معناست که در رسيدگی تشريفات دادرسی مانند نقص در تحقيقات صورت گرفته که همان شعبهی صادرکنندهی حکم بدوی بايد موارد نقص را برطرف کند و پرونده را جهت بررسی مجدد به ديوان عالی اعاده دهد.اين وکيل دادگستری در مورد صدور حکم اعدام برای عدنان حسنپور با بيان اين که اينجانب و ديگر همکارم به حکم صادره مجددا به استناد تبصرهی ۲ مادهی ۱۸ قانون اصلاحی دادگاههای عمومی و انقلاب اعتراض میکنيم ابراز عقيده کرد که در اين صورت با توجه به اينکه هر منصفی تشخيص میدهد که اتهامات انتسابی به اين متهم از مصاديق محاربه نيست و صدور حکم اعدام جو نامناسبی ايجاد کرده، به موضوع رسيدگی خواهند کرد.نيکبخت در پاسخ به اين که عدنان حسنپور را روزنامهنگار معرفی کرديد در حالی که پيش از اين عنوان کرديد که اتهام وی مسايل مطبوعاتی و روزنامهنگاری نيست اظهار داشت: عدنان حسنپور تا يک سال و نيم قبل از دستگيری به مدت يک سال در يکی از نشريات محلی به کار روزنامهنگاری اشتغال داشته ولی در اين پرونده به اتهام مسايل مطبوعاتی و کار روزنامهنگاری بازداشت و متهم نشده است.وی افزود: به وی اتهاماتی از جمله جاسوسی، در اختيار گذاشتن مشخصات مراکز نظامی به اشخاص حقيقی و حقوقی غيرصالح و نيز عبور دادن متهمان اهواز از مرز مريوان و ارتباط با شخصی در وزارت امور خارجهی آمريکا وارد شده است. در حالی که حتی بر فرض صحت اين اتهامات هيچيک از اين موارد از مصاديق محاربه نبوده و هيچيک از اعمال او هم فعاليت مؤثر به نفع گروههای معاند با جمهوری اسلامی ايران نيست.وی اين حکم را عادلانه ندانست و ابراز عقيده کرد: از اساس هم با جوسازی در مورد آن مخالف بودهام و از مجاری قانونی مجددا نسبت به آن اعتراض میکنم و معتقدم صدور اين گونه احکام اعمال دستگاه قضايی که از طريق دادگاهها و مراجع قضايی ظاهر میشود را زير سوال میبرد و تبليغات عليه آن ايجاد میکند.وی در مورد اطلاع يا عدم اطلاع موکلانش از موضوع گفت: در اين مورد اطلاعی ندارم زيرا اينجانب و همکارم را بر خلاف نص صريح آييننامهی اداری امور زندانها و قانون حقوق شهروندی و همچنين بخشنامهی رييس قوهی قضاييه از ملاقات حضوری منع کردهاند و ما نيز از انجام ملاقات کابينی که به نوعی ناديده گرفتن مقررات قانونی و توهين به وکلاست خودداری کرديم.نيکبخت در پايان تأکيد کرد: پروندهی اين دو نفر به هيچوجه با يکديگر ارتباط ندارد و هرکدام با اتهام جداگانهای دستگير
Donnerstag, 8. November 2007
ااخطار قرمز براي مسئولان عالي رتبه ايران
مجمع عمومی پليس بين الملل در مراکش روز چهارشنبه هفتم نوامبر با دو سوم آرا علی فلاحيان، وزير اطلاعات در دولت اکبر هاشمی رفسنجانی، محسن رضايی، فرمانده اسبق سپاه پاسداران، سه ايرانی دیگر و يک لبنانی را به اتهام مشارکت در بمبگذاری مرکز همياری يهوديان، آميا، در پایتخت آرژانتین، در فهرست افراد تحت تعقيب خود قرار داد.به دنبال صدور حکم جلب نه مقام ایرانی توسط دادگاهی در آراژانتین و تقاضای این کشور از پلیس بین الملل برای اقدام در این مورد، هفتاد و ششمين مجمع عمومی پليس بين الملل در مراکش، در این باره تصمیم گیری کرد.ايران در جريان این مجمع عمومی به شدت در تلاش بود تا از ورود نام پنج ايرانی و يک لبنانی به فهرست تحت تعقيب اينترپل جلوگيری کند اما اين تلاش نتيجه نداد و مجمع عمومی با اکثريت آرا، ۷۸ رای موافق، ۱۴ رای مخالف و ۲۶ غايب، صدور اخطار قرمز برای اين شش نفر را تصويب کرد.علاو ه بر علی فلاحیان و محسن رضایی برای احمد وحيدی، فرمانده پيشين نيروی قدس سپاه پاسداران، محسن ربانی، رايزن فرهنگی پيشين سفارت ايران در آرژانتين و احمدرضا اصغری، دبير سوم اين سفارتخانه اخطار قرمز صادر می شود. انفجار در مرکز همياری يهوديان، آميا، در بوينس آيرس، پايتخت آرژانتين، در ژوييه ۱۹۹۴ ميلادی، منجر به کشته شدن ۸۵ نفر و زخمی شدن بيش از ۳۰۰ نفر شد.�اخطار قرمز� حکم جلب بين المللی نيست، اما پليس بين الملل از ۱۸۶ کشور عضو در خواست خواهد کرد تا در صورت مشاهده اين افراد، آنها را بازداشت کرده و احتمالا به کشور درخواست کننده تحويل دهند. اخطار قرمز، بالاترين و مهمترين اخطاریه ای است که اينترپل برای دستگيری افراد صادر می کند.مقامات قضايی آرژانتين میگويند که مرکز فرهنگی يهوديان به وسیله یک کامیون حامل مواد منفجره، مورد حمله قرار گرفته است و این انفجار یک بمبگذاری انتحاری بوده است. رودولفو کانی کبا کورال قاضی پرونده بمبگذاری در آميا سال گذشته جمهوری اسلامی ايران را به مشارکت در اين بمب گذاری متهم کرده و برای شماری از مقام های ايران از جمله ، اکبر هاشمی رفسنجانی ، رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام ، حکم بازداشت بين المللی صادر کرده بود.جمهوری اسلامی با رد اين اتهامات و در واکنش به اقدام مقام های قضايی آرژانتين، برای قاضی کورال و ديگر مسوولان رسيدگی به اين پرونده، حکم بازداشت صادر کرده است.با رای مثبت مجمع عمومی، اخطار قرمز ازطرف پليس بين الملل و به درخواست دولت آرژانتين برای محسن رضايی، رييس سابق سپاه پاسداران، علی فلاحيان، وزير اطلاعات سابق ايران، محسن ربانی، احمد رضا اصغری،و احمد وحيدی صادر خواهد شد.اينتر پل همچنين برای عماد مغنيه ، عضو حزب الله لبنان، نيز اين اخطار را صادر خواهد کرد. هيئت مديره پليس بين الملل، اينتر پل، در اسفند ماه سال گذشته در جريان بررسی درخواست آرژانتين برای صدور اخطار قرمز برای نه مقام مقام ايرانی تصميم گيری در اين باره را به مجمع عمومی جاری موکول کرده بود.همچنين هيئت مديره پليس بين المللی سه نفر از فهرست نه نفره مورد در خواست آرژانتين را حذف کرده و اين فهرست را به شش نفر تقليل داد.سه مظنون حذف شده از فهرست نه نفر در خواست شده عبارتند از اکبر هاشمی رفسنجانی، علی اکبر ولايتی و هادی سليمان پور که در سال ۱۹۹۴ ميلادی به ترتيب رياست جمهوری، وزارت امور خارجه و سفارت ايران در آرژانتين را عهده دار بودند.هادی سليمانپور درسال ۲۰۰۲ و در حالی که در لندن مشغول تحصيل بود، دستگير و پس از مدتی از زندان آزاد شد. وی سفير ايران در آرژانتين در زمان وقوع انفجار آميا بود.
درخواست فوری برنامه نظارت بر حمایت مدافعان حقوق بشر
برنامه نظارت بر حمایت مدافعان حقوق بشر، به عنوان برنامه ای مشترک از "سازمان جهانی مبارزه با شکنجه" (OMCT) و "فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر" (FIDH) اطلاعات جدیدی را دریافت کرده است و از شما درخواست می کند که سریعا درخصوص وضعیت پیش آمده ذیل در جمهوری اسلامی ایران اقدام نمایید.
اطلاعات جدید:
برنامه نظارت توسط جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران (LDDHI) مطلع شده است که خانم دلارام علی، یکی از مدافعان حقوق زنان که در کمپین "یک میلیون امضاء" نیز فعالیت داشته، به زندان محکوم شده است. هدف این کمپین، اعمال فشار بیشتر بر دستگاه قانون گذاری و تغییر و اصلاح قوانین تبعیض آمیز در قبال زنان است.
با توجه به اطلاعات به دست آمده، دادگاه تجدید نظر روز 4 نوامبر 2007، محکومیت خانم دلارام علی به 10 ضربه شلاق و دو سال و شش ماه زندان را تأیید نمود. جرم او "شرکت در گردهمایی غیرقانونی"، "تبلیغ بر ضد نظام" و "اغتشاش در نظم عمومی" است. مسؤولان اخیرا به خانم دلارام علی اطلاع داده اند که تصمیم دادگاه تجدید نظر، حتی در صورت انتقال پرونده به دیوان کشور، تا آخر هفته اجرا خواهد شد.[1]
خانم دلارام علی در ژوئن 2006، به دلیل شرکت در گردهمایی که در تهران برگزار شده بود به همراه 70 نفر دیگر دستگیر شد. هدف این گردهمایی اعتراض بر ضد قوانین تبعیض آمیز بوده. از ژوئن 2006 تاکنون، زنان دیگری نیز دستگیر و به شرکت در این کمپین محکوم شده اند (به اطلاعات اولیه مراجعه کنید). او روز 2 ژوئیه 2007 به دو سال و 10 ماه حبس و 20 ضربه شلاق محکوم شد و در این رابطه درخواست تجدید نظر کرد.
برنامه نظارت مراتب نگرانی عمیق خود را نسبت به افزایش روزافزون این گونه سرکوب ها از سوی دولتمردان جمهوری اسلامی بر ضد مدافعان حقوق بشر، به ویژه دانشجویان اصلاح طلب، اندیشمندان و فعالان حقوق زن اعلام می دارد. از طرف دیگر، برنامه نظارت اعمال خشونت مسؤولان جمهوری اسلامی را که طی ماه های گذشته در قبال گردهمایی های مسالمت آمیز و مدافعان حقوق بشر و حقوق زن انجام شده، شدیدا محکوم می کند.
برنامه نظارت همچنین استفاده مکرر از شکنجه، رفتارهای جنایتکارانه و مجازات های ضدانسانی بر ضد مدافعان حقوق بشر را محکوم می کند و یادآوری می نماید که انجام این گونه اقدامات نقض کامل ماده هفتم میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی (تصویب شده در سال 1966) است که ایران نیز آن را به امضاء رسانده و ازطرف دیگر همچنین در مغایرت کامل با قطعنامه شورای عمومی سازمان ملل متحد می باشد که طی آن "رهایی یافتن از چنین رفتارهایی حق مسلم هر انسانی است و باید تحت هر شرایطی رعایت شود."
برنامه نظارت همچنین مایل است یادآوری کند که ایران با ارائه نامزدی خود در انتخابات شورای حقوق بشر سال 2006 متعهد شده "بالاترین سطح استانداردها را در ارتقاء و حمایت از مقوله حقوق بشر رعایت و حفظ کند"[2]. قابل ذکر است که ایران مصرانه روی این نکته تأکید نمود که "تلاش هایی را به طور مستمر در زمینه حفظ شئونات انسانی و ارتقاء و حمایت از مقوله حقوق بشر و آزادی های اصلی انجام خواهد داد"[3]. برنامه نظارت به منظور اطمینان بخشیدن به واقعیت ادامه این تلاش ها، از جمهوری اسلامی ایران می خواهد تا براساس عهدنامه های بین المللی حقوق بشر عمل کند.
اطلاعات اولیه
در تاریخ 12 ژوئن 2006، گردهمایی مسالمت آمیزی از سوی نمایندگان سازمان های غیردولتی که برای حقوق دانشجویی و حقوق زنان مبارزه می کنند برگزار گردید تا بدین طریق نسبت به وضعیت تبعیض آمیز زنان ایرانی به اعتراض بپردازند. کسانی که در این اجتماع شرکت کرده بودند (اکثرا زنان و دانشجویان) به شکلی بسیار خشونت بار از سوی نیروهای پلیس مورد حمله و سرکوب قرار گرفتند. چند ده نفر از این فعالان دستگیر و به زندان اوین منتقل، ولی متعاقبا آزاد شدند.
روز 4 مارس 2007، تعداد 33 نفر از فعالان حقوق زن به دنبال یک گردهمایی مسالمت آمیز و آرام در مقابل دادگاه انقلاب تهران که به منظور یادآوری روز بین المللی زن (8 مارس) انجام شده بود، دستگیر و بازداشت شدند. انگیزه این گردهمایی اعتراض به محاکمه شش مدافع حقوق زن بود که به گردهمایی مسالمت آمیز ژوئن 2006 و "کمپین یک میلیون امضاء" مربوط می شد (به درخواست فوری شماره IRN 002 / 0307 / OBS 023 مراجعه کنید).
121 نفر از این فعالان حقوق زن دستگیر شده، مورد بازجویی قرار گرفتند و طی دو سال گذشته به زندان محکوم شده اند. دولت با زندانی کردن و سپس آزاد کردن این اشخاص به قید وثیقه های سنگین، توانسته است بیش از یک میلیون یورو دریافت کند.
اقدامات مورد درخواست:
از شما خواهشمندیم که هر چه سریعتر دولتمردان جمهوری اسلامی را از درخواست های زیر باخبر سازید:
1. تحت هر شرایطی، سلامت روحی و جسمانی خانم دلارام علی و دیگر فعالان "کمپین یک میلیون امضاء" را تضمین کنند.
2. اجرای حکم خانم دلارام علی را، حداقل تا زمانی که تصمیمی از سوی دیوان کشور اتخاذ نشده، معلق نگاه دارند.
3. اطمینان دهند که در زمان دادگاه تجدید نظر خانم دلارام علی، محاکمه او به صورت عادلانه و کاملا بی طرف انجام شود تا بدین ترتیب از وی رفع اتهام گردد، زیرا حکم وی کاملا به طور خودسرانه صادر شده است.
4. سریعاً به هرگونه اتهام خودسرانه در قبال تمامی فعالان حقوق زن که در "کمپین یک میلیون امضاء" نیز مشارکت کرده اند پایان دهند.
5. سریعا به هرگونه اقدام تهدیدآمیز و آزاردهنده در قبال تمامی مدافعان حقوق بشر در ایران پایان دهند.
6. به مواد اعلامیه مدافعان حقوق بشر، تصویب شده توسط مجمع عمومی سازمان ملل در 9 دسامبر 1998، احترام گذاشته و آن را رعایت کنند. به ویژه ماده 5(a) که می گوید: "هر شخصی به صورت فردی یا گروهی و به هدف حمایت و ارتقای حقوق بشر و آزادی های اصلی، این حق را دارد که در سطوح ملی و یا بین المللی اقدام به گردهمایی مسالمت آمیز نماید" و همچنین ماده 8.2 که می گوید: "هر شخصی به صورت فردی یا گروهی این حق را دارد که در راستای عملکرد بهتر و ترقی سازمان ها و ارگان های دولتی کشورش و همچنین حمایت از حقوق بشر و تحقق بخشیدن به آزادی های اصلی، پیشنهاد یا انتقادهایی را مطرح نماید".
7. به طور کلی، تحت هر شرایطی اطمینان دهند که مفاد حقوق بشر و آزادی های اصلی در ایران مطابق با اعلامیه جهانی حقوق بشر و دیگر عهدنامه های بین المللی و منطقه ای که ایران نیز آنها را به رسمیت شناخته رعایت خواهند شد.
رونوشت:
- رهبر انقلاب اسلامی، جناب آیت الله سیدعلی خامنه ای.
- ریاست جمهوری، جناب آقای محمود احمدی نژاد.
- ریاست قوه قضاییه، جناب آقای محمود هاشمی شاهرودی.
- وزیر امور خارجه، جناب آقای منوچهر متکی.
- نماینده دائم جمهوری اسلامی ایران در سوئیس.
- سفیر ایران در فرانسه، جناب آقای علی آهنی.
لطفا رونوشت این نامه را به دیگر نمایندگان دیپلماتیک جمهوری اسلامی در دیگر کشورها نیز ارسال نمایید.
پاریس – ژنو، 6 نوامبر 2007
لطفا در پاسخ خود ما را از هرگونه اقدام انجام شده درخصوص این درخواست ها مطلع نمایید.
برنامه نظارت، برنامه مشترکی است از "فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر" (FIDH) و "سازمان جهانی مبارزه با شکنجه" (OMCT) که به حمایت از مدافعان حقوق بشر اختصاص داشته و هدف اصلی آن، پشتیبانی همه جانبه از این افراد در زمان نیاز می باشد.
برنامه نظارت، همچنین برنده جایزه حقوق بشر در سال 1998 از کشور فرانسه است.
Dienstag, 6. November 2007
Montag, 5. November 2007
طرحي ديگر و فرصتي ديگر براي برون رفت از بن بست سياسي اپوزيسيون، اما چگونه ؟ - دکتر حسن کیان زاد
طرحي ديگر و فرصتي ديگر براي برون رفت از بن بست سياسي اپوزيسيون، اما چگونه ؟
روند رويدادهاي اجتماعي و سياسي در ايران و جهان و سرنوشت اسارتبار مردم ايران در بيست و هشت سال گذشته به همراه مبارزات تاكنون نافرجام مانده اپوزيسيون جمهوري اسلامي، حقيقتي است كه ديگر نمي توان آن را كتمان كرد.
در اين راستا، نوشتار آقاي داريوش همايون زير عنوان «نخست ببينيم هدف ما چيست؟» (كيهان 26 سپتامبر 2007) مي تواند آغازي باشد براي يك گفتمان ملي روشنگرانه، كه فرايندش برخلاف نظر ايشان، مبارزان را در درون و بيرون از ايران نه به گونه رشته اي «ناپيدا» بلكه «پيدا» چون نور درخشنده به يكديگر پيوند دهد.
آقاي همايون مي فرمايند: «به خوبي مي توان ادعا كرد كه اگر پس از نزديك سي سال هنوز اين همه آشفتگي و پراكندگي در جماعت كاهنده ديده مي شود، از آن استكه نخست درباره تكليفي كه بي درنگ پس از رهايي از رژيم برخودگرفتند، انديشه نكردند. مبارزه لازم بود ولي براي آنكه به جايي برسد، هدف هاي روشن و استراتژي متناسب با آن مي خواست»
- به راستي امروز ديگر نميتوان در خيل گروهها و سازمانهاي سياسي گوناگون همانديش و يا دگرانديش، شخص واقع گرايي را نيافت كه به آن آشفتگي و پراكندگي نيروهاي تبعيدي ضدرژيم باور نداشته باشد. اما اينكه آن «جماعت پناهنده» بر تكليف و يا مسئوليتي كه پس از رهايي از رژيم برخود گرفتند، انديشه نكردند و يا هدف هاي روشن خود را با استراتژي متناسب با آن همراه نكردند، بايد نقد گردد. تا بتوان به فرايندي كار ساز رسيد.
1- نخست اينكه پيشينه تاريخي بخشي بزرگ از نيروهايي كه امروز خود را دموكرات مي دانند، تا پيش از دگرگشتهاي بنيادين سياسي در جهان، از جمله فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و نظام هاي ايدئولوژيك وابسته به آن در اروپاي شرقي، تكليف خود را نه در انديشهوري به خاطر رهايي از رژيم، بلكه سالياني چند در دفاع از آن و كشتارهاي مردمان به اصطلاح «ضدانقلاب» و تخريب نهادهاي اداري، حقوقي، فرهنگي به ويژه ارتش ملي ايران، دانستند. تنها هنگامي كه تيغ خونين حكومت بر گردن آنان هم قرار گرفت و ديوارهاي آهنين دگمگرايي و ايدئولوژيك كه هنوز هم برخي به گونه «آرمان هاي چپ» از آن نام به ميان مي آورند، فروپاشيد، پس از سالها كشمكش در ميان خود، سرانجام پذيرفتند كه با دگرانديشاني كه روزگاري دشمن خود مي پنداشتند بر سر يك ميز بنشينند و به گفتمان مشترك بر سر مسايل ايران بپردازند، تا بتوانند احياناً بر سر يك مخرج مشترك به همرايي سياسي برسند.
اما شوربختانه تا به امروز همه كوشش هاي هزارباره دو دهه گذشته مبارزين راستين راه دمكراسي و حقوق بشر در طيف چپ و راست و ميانه، نتوانست با همه «جاذبه» خود به سبب همان «ملاحظات گروهي» و چهار چوب هاي انديشهورزي دگم و هم آن «خرده گفتمان هايي مانند پادشاهي و جمهوري و فدراليسم زباني» (داريوش همايون)، به فرايندي هدفمند برسد. و درقلب «گفتمان ملي» بر جاي سزاوار خود استوار گردد. شكست نشست هاي برلين، بروكسل و لندن و پاريس و جنبش رفراندوم، كه گفتمان هاي بي شمار پيش و پس از پالتاكها و فراخوان هاي خرد و بزرگي از ما بهتران را به دنبال داشت، مشتي است از خروار آواري از ناكاميها و نامراديها كه بر سرمان فروريخته و شكلگيري يك جنبش فراگير ملي را، حتي از «بيشترين و بهترين» كساني كه در «ميدان» ماندهاند، ناممكن ساخته است. هنگامي كه بركشيدگان گروهها و سازمان هاي همگون هنوز خود بر سر گزينش رويكردها، تاكتيك و استراتژي مبارزه در برابر رژيم ستمگر پس از سالها كارسياسي، سازماني، حرفه اي و رسانهاي با يكديگر اختلاف و مشكل دارند (اتحاد جمهوري خواهان و جبهه ملي) و بسياري از آنها در صفوف چپ و راست مذهبي و ملي گراي مصدقي دل به اصلاح نظام جبار مافيايي جمهوري اسلامي بسته اند و هنوز هم «كينه پهلوي ها» را به دل دارند، چگونه مي توان از آنان انتظار تكليف و وظيفهاي در قبال خواست هاي دگرانديشاني داشت كه آزادي ملت ايران را تنها، بر كناري رژيم ستمگر حاكم و رهبران نابخرد آن از اريكه قدرت مي دانند.
2- از سوي ديگر، تجربه دو دهه گذشته نشان داده است، گفتمان مشتركي كه تنها بر پايه خواستهاي تعريف شده و «بديهي» از جمله «دمكراسي و حقوق بشر» استوار گرديده، آن هم لنگان لنگان، با توجه به اشاراتي كه در فراز آورديم چون جهت گيري روشني نسبت به رويدادها و سياست هاي جهاني در رابطه با مسايل و مناسبات منطقهاي، از جمله در عراق، افغانستان، لبنان و فلسطين و سوريه و همچنين برنامه اتمي رژيم ندارد، نمي تواند محملي براي رسيدن به همرايي گردد. جنبش آزاديخواهي و نجات مردم ايران هنگامي مي تواند پرتوان و اثرگذار شود كه از پشتيباني كشورهاي آزاد جهان، نهادهاي حقوق بشري، به ويژه اتحاديه اروپا و آمريكا و افكار عمومي در اين دو قاره برخوردار گردد.
در اين راستا، همه آنهايي كه حضور نيروهاي نظامي اتحاديه اروپا و آمريكا را در عراق و افغانستان به مانند احمدي نژاد، «اشغال» به شمار مي آورند، يا برداشت درستي از رژيم هاي ستمگر صدام حسين جنايتكار در عراق و طالبان در افغانستان نداشته و ندارند، و يااينكه هنوز هم در گير و دار رسوبات ايدئولوژيك گذشته گرفتارند. هنگامي كه مسئول هيات سياسي- اجرايي سازمان فداييان خلق ايران (اكثريت) در پاسخ به نوشتاري از بانو الهه بقراط زير عنوان «سقوط كاملاً آزاد» (كيهان شماره 1171) با اشاره به اسناد كنگره دهم آن سازمان، كه از جمله با جنگ و حمله نظامي دولت بوش مخالف اند، از خانم بقراط مي خواهند كه با صراحت جاي خود را روشن كنند، كه آيا در كنار جنگطلبان دولت بوش قرار دارند؟ و سپس اضافه مي كنند، كه شما «سابقه چپ داريد و زماني براي «آرمانهاي چپ» مبارزه مي كرديد اما سالها است كه از آن جايگاه فاصله گرفتهايد و به صف مشروطه طلبان پيوسته و به مدافع سرسخت رضا پهلوي تبديل شده ايد.» خود نمونه اي است از رويكردهاي ناسازگار پينه بسته گذشته و برخورد با دگرانديشاني كه ديگر در صف «خوديها» يعني انها قرار ندارند.
حال مقصود از مبارزه براي «آرمانهاي چپ» درگذشته چه بوده است، آقاي بهروز خليق مسئول هيات سياسي – اجرايي سازمان توضيحي نميدهند كه آيا مقصود، رسيدن به ان آرمانهاي چپ تعريف گشتهي تئوريك در قالب ايدئولوژي ديكتاتوري پرولتاريا است ، كه كساني تا پيش از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي مي خواستند بر ملت ايران تحميل كنند و كشورمان را به زير سلطه ابرقدرت همسايه برند؟ كه ديرزماني است خيل بزرگي از باورمنداناش از آن فاصله گرفته و آن خرقه تنگ انديشه وري بسته و نا آزاد را از تن به دركرده اند. اما نميتوان در حيرت فرونرفت كه آقاي بهروز خليق بدنبال پرسش خود از خانم بقراط بگونهاي سرزنش وار اضافه ميكنند كه شما پس از فاصله گيري از آن «جايگاه» - كه مقصود مبارزه در راه آرمانهاي چپ است- به صف مشروطه خواهان پيوسته و به مدافع سرسخت رضا پهلوي تبديل شده ايد، يعني اينكه ديگر در صف «خوديها» نيستيد و نسبت به آن «آرمانها» بيگانه گشته ايد. اين شيوه رفتاري غيردموكراتيك براي از ميدان به در كردن دگرانديش به زبان نكوهش و گاه بدتر از آن يعني «اتهام»، هنوز هم براي بخشي از رهبران و متوليان بيشمار گروهها و سازمانهاي ديرين سياسي و بويژه كينه به دل گرفتهگان «پهلويها» كهنه نگشته و وجود دارد.
3- گفتمان مشتركي كه مرزهاي تنگ و محدودش اين چنين شعار گونه و اراده گرايانه باور دگرانديش را بازجويانه زير پرسش برده و امري پاسخ بخواهد كه « «روشن بگوييد، شما در كنار جنگ طلبان دولت بوش قرار خواهيد گرفت»، نميتوان به پايندان اش حتا براي يك روز هم باور داشت. نخست اينكه كدام ايراني آزاديخواه و ميهنپرستي ميتواند از تجاوز به خاك و سرزميناش پشتيباني كند و يا خواستار آن باشد؟، چرا هم آوردان سياسي از گفتن حقايق در رابطه با مسببان اصلي احتمال يك حمله نظامي،كه همانا مسئولين نابخرد جمهوري اسلامي ميباشند، اٍبا دارند؟ نميتوان بي اعتنا به كنشهاي تنش و بحران آفرين يك رژيم مافيايي و تروريست پروردر منطقه و جهان بود، اسرائيل را تهديد به نابودي كرد، هولوكاست يعني اين جنايت هولناك ضدبشري را، كه بيش از شش ميليون يهودي را زنده بگور كرد، منكر شد، از گروههاي تروريستي اسلاميستي چونان حزبالله، حماس و الصدر، مالي و نظامي حمايت كرد، در ثبات سياسي عراق و افغانستان اخلال بوجود آورد، كشور سوريه و حكومت ديكتاتور آن را با باجهاي ميلياردي از كيسه مردم زيرستم و محروم ايران برپا نگهداشت، تا گماشتگاناش رهبران ملي لبنان را ترور كنند و سرانجام با برنامه اتمي، كه خواستي جز دستيابي به تسليحات اتمي در پي ندارد، دست روي دست گذارد و خاموش ماند و از نهادهاي بين المللي چون شوراي امنيت سازمان ملل متحد، آژانس جهاني انرژي اتمي در وين ونهادهاي حقوق بشر، اتحاد اروپا، آمريكا و اسراييل انتظار نداشت، كه از خود در برابر يك رژيم مافيايي بيدادگر و توطئه گر، واكنشي نشان ندهند. تاكنون عربدهكشان حكومت بي اعتنا به دو قطعنامه شوراي امنيت در ادامه تشديد تحريمها كه فشاراش بيشتر بر گُرده ميليونها ايراني محروم قرار گرفته و بر تورم و بيكاري و پريشيدگي اوضاع اقتصادي كشورمان افزوده است، بي خيال دركاخ هاي مصادره شده نشسته، به راهي پا گذاردهاند، كه سرانجاماش آغاز جنگي ديگر خواهد بود.
صدام حسين هم تا لحظاتي بيش از آغاز جنگ در سال 2002 دست از رجزخواني و گزافه گويي برنداشت و خطر را جدي نگرفت. بنظر مي آيد كه رهبران رژيم همانگونه كه جنگ هشت ساله را با تخريب ارتش ايران و سلاخي اميران اش بر ملت ايران تحميل كردند و فرصت يورش نظامي عراق را بر ميهنمان فراهم آوردند، اين بار هم براي حفظ رژيم مافيايي خود، كه اكثريت مردم ايران از آن نفرت دارند، يك حمله نظامي محدود را به تأسيسات اتمي كشور براي تحريك احساسات و عرق ملي ايرانيان، كه بار ديگر موجب حمايت از آنان بشود، از چشم بدور ندارند. اما از منظر سياست خارجي، كه اصل بنياديناش دفاع از «منافع و مصالح ملي» است، اين كافي نيست كه ما بيتوجه به سياستهاي تخريبي و ضدملي رژيم در ايران، تنها «تكليف» خود را به اين بسنده كنيم كه بگوييم در صورت حمله نظامي دركنار جمهوري اسلامي و يا دولت بوش قرار خواهيم گرفت و يا نخواهيم گرفت. درست است كه احتمالات را درعرصه كنشهاي سياست جهاني نبايد از چشم بدور داشت، اما هنر سياستمداران در ارايه راه حلها نميتواند به جاي پيشبيني و پيشگيري و شناخت دشمن اصلي و مبارزه جدي با آن، تنها در اين خلاصه شود كه مسئول يك جريان سياسي از هم ميهن دگرانديش خود بپرسد كه شما در صورت حمله نظامي دركنار جنگطلبان دولت بوش قرار خواهيد گرفت و يا اينكه در توجيه امر «جايگزيني» و بهايي كه ملت ايران آماده است براي سرنگوني جمهوري اسلامي بپردازد، بگوييم: «به ويژه اكنون كه كساني از ايراني و بيگانه گزينه حمله ويرانگر نظامي را در برابر مردم ايران مي نهند»(داريوش همايون) ناخواسته با شايعات و تبليغات جدايي آور رژيم همراه شويم.
آقاي احمدينژاد درنيويورك سخن از اشغال نظامي عراق و افغانستان از سوي آمريكا به ميان مي آورد. اينجا بايد كه اپوزيسيون ايران در طيف گستردهاش، اگر قراربر اين باشدكه سرانجام بر سر آماج دمكراسي و حقوق بشر به يك همرايي ملي برسند- كه كمتريناش تا بركناري رژيم ملايان دوام داشته باشد- بايد كه در تحليل مهمترين مسايل سياسي روز و رويدادهاي جهاني در ارتباط با كشورمان، ميان شان يك هم سويي و هم خواني فكري برقرار باشد.
اگر بخواهيم اين سخن بيربط و شعاري احمدي نژاد را در رابطه با اشغال عراق و افغانستان از سوي آمريكا بپذيريم، پس بايد كه بر بودن رژيم صدام حسين با همه جنايات و ستم سي سالهاي كه بر اكثريت مردم عراق، يعني شيعيان، كردها و ديگر اقليت هاي قومي و مذهبي رفته است و همچنين جنگ هشت ساله و تحقير ايرانيان و جنايت شلمچه صحه بگذاريم و يا رژيم طالبان را در افغانستان برتري دهيم برحكومتي كه اكنون برسركار است و فراموش كنيم، ستمي را كه رژيم طالبان بر نيمي از مردم افغانستان يعني زنان و دختران روا داشته, آنان را از كمترين حقوق شهروندي خود يعني آموزش محروم كرده، و در خانه ها به اسارت مردان درآورده بودند, همين كه در اين سالهاي پس طالبان، تنها بيش از پنج ميليون نوباوگان دختر و پسر به مدرسه ميروند، می تواند برای باورمندان راستين به حقوق بشر کافی باشدکه بد را از خوب و سياهی را از سپيدی تميز دهند و از دخالت های ناروا در سرنوشت مردمان اين سرزمين ها, دست بردارند.
افزايش فشار از سوي جامعه آزاد جهاني بر حكومتگران فاسد در ايران، خوشبختانه ديگر، تنها مسأله آمريكا و جرج بوش نيست كه هرروز دُگم گرايانه بر آن بتازيم. در اين ميان اتحاد اروپا و در خط نخستيناش صدر اعظم آلمان بانو انگلا مركل در دوسال گذشته و هم در اين روزها در جلسات مجمع عمومي سازمان ملل متحد در نيويورك، جدي مسائل ايران از جمله برنامه اتمي جمهوري اسلامي را دنبال كرده و از هيچ فرصتي كوتاهي نمي كند، كه صريح و روشن بگويد، ما از دستيابي حكومت ايران به تسليحات اتمي كه به بحران در منطقه و گسترش آن بيش از پيش دامن خواهد زد به هر وسيلهاي جلوگيري مي كنيم و اين وظيفه دولت ايران است، كه با نهادهاي جهاني در اين باره همكاري كند.
همگامي رئيس جمهور جديد فرانسه نيكلا زاركوزي و وزير خارجه اش آقاي كوشنر با اين رويكرد و سياست دولت آلمان، نشانه اي است از دگرگشت سياست هاي سازش كارانه شيراك و شرودر و فيشر در دوران رياست جمهوري رفسنجاني و خاتمي در رويارويي با شگردهاي مسئولين سازمان انرژي اتمي ايران كه با پنهان كاري به مدت پانزده سال، ابزار و وسايل و امكانات فني غني سازي اورانيوم را گسترده فراهم آوردند و به قول خود هم نمايندگان آژانس بينالمللي انرژي اتمي در وين و هم فرستادگان اتحاد اروپا و ديگر نهادهاي جهاني را سالياني دراز، به بازي گرفتند.
از سوي ديگر ما ايرانيان و همه آنهايي كه سياست هاي غرب و بويژه آمريكا را مورد انتقاد و سرزنش و كساني هم، «كينهجويانه» قرار ميدهيم، بايد توجه داشته باشيم كه با تمام مشكلاتمان، دراين جهان پرآشوب «تنها» زندگي نميكنيم. بسياري از ملتهاي زير ستم، اقليتهاي نژادي، بومي و مذهبي از جمله مردم دارفر در سودان، زيمباوه، لبنان، فلسطين، تَبَت و بيرمايي كه در اين روزها شاهدخيزش مردماش برضد سُلطه نظامياني كه در سي سال گذشته با حمايت چين كمونيست بر آنها با سركوب حكومت كرده اند، مي باشيم، بيشترين پشتيباني از خود را، مرهون كمك هاي اتحاديه اروپا و بويژه آمريكا مي دانند.
مبارزه مردم ايران، گروهها و سازمانهاي سياسي اپوزيسيون و رهبرانشان، اگر همراه با شناخت درست از دوست و دشمن نگردد و سره را از ناسره تميز ندهد وا ز همراهي و پشتيباني دولتها و نهادهاي آزاديخواه جهاني برخوردار نشود، به مانند دو دهه گذشته از حركت به سوي هدف وامانده و نيروهاي پشتيبان خود را نا اميد و پراكنده، خواهند نمود.
آ. اون سان سوچي بانوي مبارز بيرما و دريافت كننده جايزه صلح نوبل كه از سوي نظاميان سركوبگر بيرما در بازداشت هميشگي در خانه خود به سر مي برد، دالايي لاما رهبر مذهبي مردم تبت، كه براي آزادي كشوراش از بند اسارت چين، ساليان درازي است كه در تبعيد مي كوشد و از احترام گسترده جامعه جهاني نيز برخوردار است، آزاديخواهان دارفر، زيمباوه و لبنان شناختي واقعگرايانه از پشتيبانان واقعي خود دارند و روشنفكران و رهبران شان توانستهاند به دور از غرب و آمريكا ستيزي شعاري، با درايت وخردورزي و پشتكار، جهان آزاد و آن كشورها را وادار به دفاع از خواست هاي خود كنند.
4- با اين بررسي، اگر بخواهيم به بخش پاياني نوشتار آقاي داريوش همايون توجه كنيم كه مي گويند: «همچنين مي توان از فرصتي كه يكبار ديگر در اين صد ساله براي انساني كردن جامعه و حكومت ايران پيدا شده است، بهره گرفت و طرحي ديگر در انداخت كه براي بسياري از ما مي بايد از خودمان و رويكردهامان آغاز شود. زمان بزرگترين دشمن و خدمتگزار ماست، بسته به اينكه با خودمان چه كنيم» چارهاي جز اين نداريم كه استوار بر اين گفتار خردمندانه به گفتمانهاي مشترك تكراري هزارباره و كوششهاي نافرجام چپ و ميانه و راست «همه با هم» نزديك به بيست و پنج سال گذشته براي رسيدن به «همرايي» كه كساني هم در اين ميان از جبهههاي گونهگون چپ و مليگرا به دور آن و خود، سيم خاردار كشيدهاند، «يعني اينكه يك قرنطينه سياسي بوجود آورده اند، پايان داده همگام و همراه با كساني شويم كه:
الف- به بركناري رژيم حاكم و گزينه جانشيني آن كه دو روي يك سكه اند باور راستين داشته باشند.
ب- در پهنه سياست خارجي كه اصل بر دفاع از منافع و مصالح ملي كشور استوار است،حكومتگران جمهوري اسلامي با اتكاء بر رويكردهاي ضدملي، حادثهآفريني در منطقه، پشتيباني از گروههاي تروريستي اسلاميست و همچنين كوشش در راستاي دستيبابي به تسليحات اتمي، ميهن ما را آسيب پذير ساخته و احتمال آغاز يك يورش نظامي ديگر را فراهم آورده است. ما تشديد فشار از سوي نهادهاي جامعه جهاني، از جمله شوراي امنيت سازمان ملل متحد، اتحاديه اروپا و آمريكا را بر حكومتگران جابر ايران تاييد ميكنيم و خواستار پشتيباني نهادهاي حقوق بشري از جنبش آزاديخواهانهي مردم ايران مي باشيم.
پ- طرحي نو بايد براي «انساني كردن جامعه ايران» با انگيزه مهر و عشق به ايران و مردماناش همراه گشته تا بتواند با برخورداري از اعتماد به يكديگر، كنش هاي گسسته از يكديگر را به هم اتصال داده و موجب افزايش توان مبارزاتي در راستاي جنبش آزاديخواهي مردم ميهنمان گردد.
ت- شكي نيست كه اين جنبش براي نجات مردم ايران، بدون يك رهبري سياسي خردمندانه و كاردان نميتواند به خود شكل گيرد و سامان بيابد. در اين راستا، نبايد همه آن كساني را كه با دانش و خرد و تجربه سياسي خود، آماده براي قبول تكليف و وظيفه و مسئوليت و كار وكوشش هستند، به بهانه نام و نشان. مستثني كرد. آقاي شاهين فاطمي به درستي در نوشتار خود زير عنوان: «جمهوري اسلامي در عراق چه ميكند» (كيهان 26 سپتامبر) مي نويسند:
«اين حق مسلم يكايك شهروندان ايران است كه در برابر سياستهاي خانمان بربادده نظام، اين سكوت مرگبار را بشكنند و از همه امكانات براي ابراز اعتراض و انزجار خود استفاده كنند. غيرقابل تصور است كه يك ملت اين چنين به سرنوشت خود و نسلهاي آينده بي اعتنا باقي بماند.» - بر اين گفتاورد راستين چيزي نتوان افزود، جز اينكه يادآور شويم كه اين حق مسلم راهم، شاهزاده رضا پهلوي همچنان كه همواره خود بيان كرده اند، به عنوان يك شهروند دلسوز و مبارز ايران با قبول مسئوليتي كه بارها به آن اشاره نموده اند، دارا بوده و بايد كه در صف نخستين مبارزه و رهبري آن در كنار همه عاشقان راه آزادي ايران قرار گرفته و براي ملت دربندمان، افتخار بيافرينند.
Sonntag, 4. November 2007
اين خشم و اعتراض
چرخی ها را می خواهند در محله ها، در يک نقطه جمع کنند. آنها ميوه و تربار می فروشند. اين طرح نيز مانند هر طرح ديگری با تبعيض و رشوه و کلاهبرداری از يکسو و اعتراضات متقابل روبرو شده است. اما، جدا از خوبی يا بدی طرح، تبعيض آميز بودن يا نبودن آن، آنچه که دست فروش ها و صاحبان اين چرخی ها می گويند مهم است. آنچنان مهم که همان چند کلامی که دراين فيلم کوتاه می بينيد و می شنويد، باندازه هر تحليل و تفسير علمی و مفصلی پيرامون اوضاع ايران امروز و روحيه مردم گوياست. آنها که قربانی جنگ ديروز بوده اند، امروز برای آنهائی سخن می گويند که قرار است گوشت دم توپ سياست جنگی- اتمی فردا شوند،