به مناسبت سالگرد شهادت دکتر حسین فاطمی
ما در این روز، راد مردی را که پنجاه و سه سال پیش در راه آزادی و مردم سالاری شهید شد، بزرگ میداریم. نه اینکه اوبه بزرگداشت ما نیازداشته باشد، بلکه این ماهستیم که نیازمند وابستگی به اوهستیم، به آنچه او بود و آنچه اومیخواست ما باشیم. او از گونه شهیدانی است که راه تاریک ما را روشن نگه میدارند، شهیدانی که به ما راستی و آزادگی می آموزند. او سیاوش زمان ما بود.
ما در طول تاریخ میهنمان کم شهید نداشته ایم. ما صدها هزار از پسرانمان و برادرانمان را برای دفاع از مرزهایمان و ازاستقلالمان از دست داده ایم. همه تاریخ ما آکنده از فداکاریها و شهادتها در رویارویی با دشمن درونی و برون مرزی بوده است. همه آنان برای سربلندی کشورما شهید شدند و همه آنان همیشه عزیز خواهند بود.
ولی، گاه در طول تاریخ مردانی ظهور میکنند که در راه دفاع از آزادی ملتشان، و در راه رهایی مردم از ستمگری، از دیکتاتوری و از فساد شهید می شوند. آنان را دیکتاتورها نامردانه به قتل میرسانند تا خاموش شوند، تا مردم صدای حقشان را نشنوند، وتا نتوانند مردم را بسوی آزادی و گرفتن حقوق شهروندی خود از حاکمان ستمگر وحق کش رهبری کنند. اینها شهیدان ملی هستند. آنچه ما ملت ایران را در طی هزاران سال پابرجا و سربلند و آزاده نگه داشته، شهیدان ملی ما هستند. از مرگ سیاوش که نخستین شهید ملی ما بود وما هنوز درمرگ او سوگوار هستیم، تا مردانی چون کاوه و بابک و ابومسلم و فراهانی وامیرکبیر، همه از جمله شهیدان ملی ماهستند که برای استقلال سیاسی کشور وآزادی مردم مبارزه کردند، علیه ستم، خودکامگی وفساد مبارزه کردند، برای اینکه من و شما امروز اینگونه سربلندانه از تاریخ و فرهنگمان یاد کنیم مبارزه کردند، و برای اینکه ایران پس از هزاران سال هنوز ایران بماند، مبارزه کردند. آنها این ملت را زنده نگه داشته اند و جاویدان کرده اند، وما هرگز آنان را فراموش نخواهیم کرد... و در تاریخ معاصر ما حسین فاطمی و داریوش و پروانه فروهر را داریم.
فاطمی، که خود جوانترین وزیر خارجه و معاون نخست وزیر و سخنگوی دولت ایران بود، برای پاکسازی میهن ازستم، از خودکامگی وازفساد و فقر، امید خود را به جوانان دوخته بود و باور داشت که مشعل آزادی را جوانان می توانند به مقصد برسانند. او پس از نخستین ترور نافرجامش گفت:
" کشته شدن در راه نجات یک ملت بزرگترین افتخار است... تنها آتش مقدسی که باید در کانون سینه هر جوان ایرانی همیشه زبانه بکشد، این آرزوی ایده آل بزرگ و پاک است که جان خود را در راه رهایی جامعه و نجات ملت خود از چنگال فقر و بدبختی و ظلم و جور بگذارد."
و او جان خود را در این راه گذاشت.
و باز گفت:
"ما زنده انقلاب دنیا هستیم. ما از میان دریای خون رسته ایم. دیگر دنیا بطرف بربریت و بسوی امتیازات قرون وسطائی نمی رود..."
اینکه پیشنهاد ملی کردن صنعت نفت ایران و رهایی از سلطه استعماری بیگانگان از دکتر فاطمی بود، و اینکه او مبتکر اندیشه اقتصاد بدون نفت برای ایران بود، و اینکه پیشنهاد برقراری نظام جمهوری هم از او بود، فقط نشانه های کوچکی از نبوغ سیاسی فاطمی به شمار می رود. شاید اگر به او گوش می دادیم، نیازی به انقلاب کردن هم نمی شد، شاید ما تاکنون شایسته سالاری را نهادینه کرده بودیم و این همه سالها گرفتار نالایق سالاری و خشونت سالاری نمی شدیم، شاید هم که تا کنون دوش به دوش ژاپن و آلمان با یک اقتصاد قدرتمند در جرگه کشورهای توسعه یافته در آمده بودیم.
ما هنوز پس از گذشت شش دهه که از آغاز زندگی سیاسی حسین فاطمی می گذرد، او را نشناخته ایم. شخصیت دکترمحمد مصدق، ابرمرد تاریخ ایران، چنان برکنکاشها و نوشتار و تحلیلهای تاریخ معاصر ایران سایه افکنده و توجه پژوهشگران و نویسندگان را بخود اختصاص داده که حتی مردان بزرگی مانند دکتر حسین فاطمی تحت تحلیل دقیق قرار نگرفته اند و به درجه شناسایی که سزاوارش هستند نرسیده اند. ستاره درخشان وجود فاطمی در حضور خورشید وجود مصدق کمرنگ بنظر رسیده است.
پدیده فاطمی بایستی بیشتر مطالعه شود. باید بفهمیم که چرا مصدق، مردی به عظمت تاریخ ایران، اینهمه به فاطمی جوان احترام می گذاشت، به او تکیه می کرد و به او اعتماد داشت؟ چطوربود که در میان اینهمه مردان فرهیخته و خوشنام و باتجربه، مصدق جوانی سی وچهار ساله را به وزارت خارجه و معاونت پارلمانی و مشاور و سخنگوی دولت خود بر گزید؟ چرا شاه و درباریان پهلوی اینهمه از او می ترسیدند و با او دشمن بودند؟ چرا سفارتخانه های انگلستان و شوروی و امریکا همه او را مرکز ثقل جنبش ملی ایران میدانستند؟
چرا؟ چون به باور من، فاطمی یک اندیشمند استثنایی، یک تاکتیسین تیزهوش و یک نابغه سیاسی بود. فاطمی نه تنها هوش فوق العاده ای داشت ودرمسایل سیاسی تیزبین بود، بلکه از شهامت فوق العاده ای نیز برخوردار بود. او میدانست چه میخواهد وبه کجا می رود. او مصمم بود که توان وهوش و زندگی خود را وقف مبارزه علیه فساد وخیانت و دیکتاتوری کند، و آماده پرداخت هزینه آن نیز بود... و این هزینه را در فجیع ترین شرایط پرداخت کرد.
کورش زعیم
19 آبان 1386
ما در طول تاریخ میهنمان کم شهید نداشته ایم. ما صدها هزار از پسرانمان و برادرانمان را برای دفاع از مرزهایمان و ازاستقلالمان از دست داده ایم. همه تاریخ ما آکنده از فداکاریها و شهادتها در رویارویی با دشمن درونی و برون مرزی بوده است. همه آنان برای سربلندی کشورما شهید شدند و همه آنان همیشه عزیز خواهند بود.
ولی، گاه در طول تاریخ مردانی ظهور میکنند که در راه دفاع از آزادی ملتشان، و در راه رهایی مردم از ستمگری، از دیکتاتوری و از فساد شهید می شوند. آنان را دیکتاتورها نامردانه به قتل میرسانند تا خاموش شوند، تا مردم صدای حقشان را نشنوند، وتا نتوانند مردم را بسوی آزادی و گرفتن حقوق شهروندی خود از حاکمان ستمگر وحق کش رهبری کنند. اینها شهیدان ملی هستند. آنچه ما ملت ایران را در طی هزاران سال پابرجا و سربلند و آزاده نگه داشته، شهیدان ملی ما هستند. از مرگ سیاوش که نخستین شهید ملی ما بود وما هنوز درمرگ او سوگوار هستیم، تا مردانی چون کاوه و بابک و ابومسلم و فراهانی وامیرکبیر، همه از جمله شهیدان ملی ماهستند که برای استقلال سیاسی کشور وآزادی مردم مبارزه کردند، علیه ستم، خودکامگی وفساد مبارزه کردند، برای اینکه من و شما امروز اینگونه سربلندانه از تاریخ و فرهنگمان یاد کنیم مبارزه کردند، و برای اینکه ایران پس از هزاران سال هنوز ایران بماند، مبارزه کردند. آنها این ملت را زنده نگه داشته اند و جاویدان کرده اند، وما هرگز آنان را فراموش نخواهیم کرد... و در تاریخ معاصر ما حسین فاطمی و داریوش و پروانه فروهر را داریم.
فاطمی، که خود جوانترین وزیر خارجه و معاون نخست وزیر و سخنگوی دولت ایران بود، برای پاکسازی میهن ازستم، از خودکامگی وازفساد و فقر، امید خود را به جوانان دوخته بود و باور داشت که مشعل آزادی را جوانان می توانند به مقصد برسانند. او پس از نخستین ترور نافرجامش گفت:
" کشته شدن در راه نجات یک ملت بزرگترین افتخار است... تنها آتش مقدسی که باید در کانون سینه هر جوان ایرانی همیشه زبانه بکشد، این آرزوی ایده آل بزرگ و پاک است که جان خود را در راه رهایی جامعه و نجات ملت خود از چنگال فقر و بدبختی و ظلم و جور بگذارد."
و او جان خود را در این راه گذاشت.
و باز گفت:
"ما زنده انقلاب دنیا هستیم. ما از میان دریای خون رسته ایم. دیگر دنیا بطرف بربریت و بسوی امتیازات قرون وسطائی نمی رود..."
اینکه پیشنهاد ملی کردن صنعت نفت ایران و رهایی از سلطه استعماری بیگانگان از دکتر فاطمی بود، و اینکه او مبتکر اندیشه اقتصاد بدون نفت برای ایران بود، و اینکه پیشنهاد برقراری نظام جمهوری هم از او بود، فقط نشانه های کوچکی از نبوغ سیاسی فاطمی به شمار می رود. شاید اگر به او گوش می دادیم، نیازی به انقلاب کردن هم نمی شد، شاید ما تاکنون شایسته سالاری را نهادینه کرده بودیم و این همه سالها گرفتار نالایق سالاری و خشونت سالاری نمی شدیم، شاید هم که تا کنون دوش به دوش ژاپن و آلمان با یک اقتصاد قدرتمند در جرگه کشورهای توسعه یافته در آمده بودیم.
ما هنوز پس از گذشت شش دهه که از آغاز زندگی سیاسی حسین فاطمی می گذرد، او را نشناخته ایم. شخصیت دکترمحمد مصدق، ابرمرد تاریخ ایران، چنان برکنکاشها و نوشتار و تحلیلهای تاریخ معاصر ایران سایه افکنده و توجه پژوهشگران و نویسندگان را بخود اختصاص داده که حتی مردان بزرگی مانند دکتر حسین فاطمی تحت تحلیل دقیق قرار نگرفته اند و به درجه شناسایی که سزاوارش هستند نرسیده اند. ستاره درخشان وجود فاطمی در حضور خورشید وجود مصدق کمرنگ بنظر رسیده است.
پدیده فاطمی بایستی بیشتر مطالعه شود. باید بفهمیم که چرا مصدق، مردی به عظمت تاریخ ایران، اینهمه به فاطمی جوان احترام می گذاشت، به او تکیه می کرد و به او اعتماد داشت؟ چطوربود که در میان اینهمه مردان فرهیخته و خوشنام و باتجربه، مصدق جوانی سی وچهار ساله را به وزارت خارجه و معاونت پارلمانی و مشاور و سخنگوی دولت خود بر گزید؟ چرا شاه و درباریان پهلوی اینهمه از او می ترسیدند و با او دشمن بودند؟ چرا سفارتخانه های انگلستان و شوروی و امریکا همه او را مرکز ثقل جنبش ملی ایران میدانستند؟
چرا؟ چون به باور من، فاطمی یک اندیشمند استثنایی، یک تاکتیسین تیزهوش و یک نابغه سیاسی بود. فاطمی نه تنها هوش فوق العاده ای داشت ودرمسایل سیاسی تیزبین بود، بلکه از شهامت فوق العاده ای نیز برخوردار بود. او میدانست چه میخواهد وبه کجا می رود. او مصمم بود که توان وهوش و زندگی خود را وقف مبارزه علیه فساد وخیانت و دیکتاتوری کند، و آماده پرداخت هزینه آن نیز بود... و این هزینه را در فجیع ترین شرایط پرداخت کرد.
کورش زعیم
19 آبان 1386
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen