آوازخوان سبز گیلان درگذشت
خاموشی احمد عاشورپور ؛ آوازخوان مردم
سهیل آصفی
خبر آمد که احمد عاشورپور ، مشهور به "پدر موسیقی فولکلور گیلان" در نود سالگی و پس از گذراندن دوره ای از بیماری متعاقب سکته مغزی که در بیمارستان جم تهران بستری بود ، روز شنبه (۲۲ دی ماه)خاموش شد.عاشورپور متولد بهمنماه 1296 در غازيان بندر انزلي بود.
به گزارش خبرنگار بخش موسيقي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين هنرمند بهدليل عوارض ناشي از کهولت سن و عفونت ريه در بخش عمومي بيمارستان بستري شده بود كه امروز در اين بيمارستان درگذشت.
اين خواننده، آهنگساز و ترانهسراي گيلاني، تحصيلات دانشگاهي خود را در رشتهي مهندسي کشاورزي به اتمام رساند. سال 1322 در راديو به ابوالحسن صبا معرفي شده و بعد از آن شروع به خواندن کرده، که اين همکاري تا اواسط سال1325 ادامه پيدا کرد. ارکستر وي متشکل از نوازندگاني چون مرتضي محجوبي و حسين تهراني بود. بعد از آن، با تأسيس انجمن ملي موسيقي بهدعوت روحالله خالقي، همکارياش را با اين انجمن ادامه داد.
آخر بار سر مزار به آذین بود که دیدمش. سخت شکسته و در هم فرو رفته اما صلابت صدایش همان که در هشتاد و شش سالگی وقتی در تالار اندیشه کنسرت می داد اشک در چشمان رهبر جوان ارکستر حلقه زد و به استاد اشاره کرد سالن بپاخاسته و دقایقی را پشت سر هم برای او کف زدند. امتداد نگاه عاشورپور حالا پا به پای خسرو روزبه و مرتضی کیوان تا سحرگاه تیرباران افسران سازمان نظامی می رود و تا آن واپسین نگاه نجیب رحمان که دل سنگ را را نیز آشوب می کند، آماس .
گذر ایام و کبر سن نبود که چنین در هم شکسته بودتش.آن طرف تر که به آذین را به خاک می سپردیم "سایه" که گوشه ای خلوت کرده بود و سکوت او از تمامت "فاجعه" می گفت. و آواز خوان گیلانی در یکمین سالگرد خاموشی رفیقش کوتاه خواند رفته های پشت سر را و همچنان رو به فردا داشت.
استاد مهندس احمد عاشورپور ،آوازخوان گیلانی در 18 بهمن 1296 در غازيان ، بندرانزلی به جهان آمد. عاشورپور فارغ التحصیل مهندسی کشاورزی از دانشکده کشاورزی کرج دانشگاه تهران است. وی خواندن را از زمان تحصیل در انزلی به صورت غیرحرفه ای آغاز کرد.
حالا راديو در ايران تازه تأسيس شده است و شوری از پوست انداختن بپاست.در سال 1322 عاشورپور به ابوالحسن صبا معرفی می شود و صبا او را به راديو معرفی می کند.نخست بار در سال 1322 است که صدايش از راديو پخش می شود و این درست زمانی است که شور دیگر کردن جهان عاشور پور را نیز می انبارد و به عضویت حزب توده ایران در می آید.وی بین سالهای 1325 تا 1327 و 1336 تا سال 1338 به همکاری با رادیو پرداخت.عاشورپور بدلیل فعالیت های مبارزاتی خود سالهایی را در زندان و مهاجرت به سر برد.منابع موسیقایی کشور ،عاشور پور را از خوانندگان کلاسیک و فولکلور به حساب آورده اندکه گرچه به زبان گیلکی می خواند ولی به آموزش و تحصیل علمی موسیقی نیز پرداخته است.
اشعار و ترانه هایی که از عاشورپور به یادگار مانده است برگرفته از فرهنگ گیلان و بازتاب زندگی ، شادی ها ، غم ها ، آمال و آرزوهای خلق گیلان است."مهتاب بند انزلی" را روی آهنگ روسی می سازد و اجرا می کند. از مشهورترین آثار عاشور پور می توان به "ساز و نقاره جمعه بازار" که والسی لهستانی است و "جمعه بازار" اشاره کرد.شعرهای جهانگیر سرتیپ پور با ملودی های گیلکی و صدای احمد عاشورپور در خاطره جمعی ایرانیان ثبت است.
هموست که شور پیروزی بهمن را همچنان در سینه دارد و در واپسین گفتگوهای خود بسان سالهایی که حالا دور رفته اند همچنان از "امید" و "جهانی دیگر" سخن می گوید.
وی در بخش هایی از گفتگویی که با نشریه "گیلان امروز" داشت می گوید «روزنامه همشهری بود كه فكر میكنم گزارشی از آن كنسرت منتشر كرده بود و نوشته بود در شبكنسرت عدهای عصازنان عدهای در حالی كه نوههايشان زيربالشان را گرفته بودند هم آمده بودند به اين كنسرت.
و راضی بودند از اين كار من و يك عده هم به قول خودشان درشان ”عاشور پور” نمیديدند كه مطربی بكند به رسم آقای مهندس بازرگان، استاد دانشگاه و نخست وزير مملكت كه در كلاس درسش از من اين گونه ياد كرد اما من اهميتی نمیدادم و فقط میخنديدم.
يادم هست آن روز كه آن شاگرد ايشان كه از دوستان من بود وحتی به من خبر داد كه آقای بازرگان پشت سر من چه گفت، گفتم اين حرف فقط يك خنده نياز داشت كه ما داريم میخنديم. يك چنين مشكلاتی من داشتم اما وقتی ديدمعدهای خوششان میآيد به خاطر دل آنها من ادامه دادم....
عاشور پور در مورد مشکلات متعددی که برای برگزاری کنسرت در شهر رشت پیش پای او قرار دادند نیز می گوید«نمیدانيد زمان برگزاری كنسرت من در رشت چقدر ازما پول گرفتند. ما به برخی از نهادها هم باج داديم؛ هر شب ۵۰۰ بليت سه هزار تومانی از ما گرفتند و تعداد زيادی از بليتها همبه كوری چشم امثال بنده در بازار آزاد فروخته شد.
ما تبليغات آنچنانی نداشتيم برای اينكه پوسترهای ما را جمعكردند چون تشخيص دادند عكس من در پوستر كراوات دارد،گفتند نمیشود كه پوستر به اين شكل منتشر شود. گفتم آقا! اين درست همان عكسی است كه ما برای پوستر كنسرت تهرانهم كار كرديم، من درست با همان قيافه در تهران روی ”سن” رفتم. گفتند نه خير، بايد عكس عوض شود و اين يعنی اينكهتصميم بر اين بوده ما متضرر شويم. تمام غصهام اين است كه در ديار ميرزاكوچك جنگلی آن آزادیخواه و آزادمرد وطن ما، من را به دلايلسليقه ی سياسی آزار دادند. من نمیخواهمبيشتر از اين گلايه كنم. فقط به خاطر مردمی كه عشق منهستند.
در گيلان با من بد كردند نه فقط اين بار، بلكه سالها پيش و آن زمانی كه من در راس شركت دامپروری سپيدرود گيلان گذاشته شدم، از من خواسته بودند كه عدهای از كارگران را به خاطر تفكر سياسی كه داشتند بيرون كنم.
بالادستیها معتقد بودند كه آنها دارند تبليغات منفی سياسی میكنند من گفتم كه اين عده كار خلافی نمیكنند. حالا بماند اين طرفقضيه كه آن عدهای كه خواسته بودند اخراج كنم با ما مخالف بودند و من نمیخواستم به خاطر سياست يازده خانواده را از نان خوردن بيندازم.»
«آفتاب خيزان، دريا توفان» عنوان کتابي است که از زندگي و آثار استاد احمد عاشورپور استاد موسيقي فولکلوريک گيلاني توسط نشر چشمه منتشر شده است.
بخش مهمي از گنجينه موسيقي سرزمين شمال به ترانه هاي احمد عاشورپور اختصاص دارد. به گفته اهالی فن وی جزو معدود خوانندگاني است که از محدوده تنگ اقليم خود فراتر رفته و آوازهايش در خاطره همه ايرانيان باقي مانده است.
سالهای دهه شصت خورشیدی برای احمد عاشور پور نیز چون قبیله بزرگ یارانش سالهایی است فراموش ناشدنی.در اوج توانمندی اجرا خانه نشین می شود و تا همین اواخر بزرگداشتی نیز آنچنانی بر پا نیست. آوازخوان مردم حالا نامه ای شده است و خواب می بیند نامه مردم را دست در دست، گرد میهن، که آواز می شود...
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen