Sonntag, 21. Oktober 2007

بن بست نظام و نابسامانی اپوزیسیون - هیأت اجرائی جبهه ملی خارج از کشور - هوشنگ کردستانی

هوشنگ کردستانی
هیأت اجرائی جبهه ملی ایران - خارج از کشور
بن بست نظام و نابسامانی اپوزیسیون

بن بست ها و تنگناهایی که سردمداران جمهوری اسلامی در امور داخلی و سیاست خارجی برای میهن ما پدید آورده اند، دارای آنچنان ابعاد گُسترده و خطرآفرینی است که می توانند موجودیت و تمامیت ارضی کشور را مورد تهدید قرار دهند.
میزان فشار و زورگویی بر مردم تا حدی است که از «غیرخودی ها» به «خودی ها» گسترش یافته است. اکنون دیگر این غیرخودیها نیستند که دشمن نظام و در پیِ سرنگونی آن هستند، بلکه بخشی از خودیها نیز دشمن نظام به حساب می آیند.
سردمداران جمهوری اسلامی اکنون پیش از گذشته در درون و برون از کشور دچار بن بست های ناگشودنی هستند. از سویی با مردمی روبرو هستند که از جور و ستم بی حد عوامل رژیم جانشان به لب آمده و در اثر بیکاری، فقر و گرانی ادامه زندگی برای شان سخت و دشوار شده، خانواده هایشان از هم پاشیده و یا در حال متلاشی شدن اند. مردمی که از هر فرصت و روزنه ای برای ضربه زدن به رژیم و سرنگونی آن و نجات خود از جهنم ولایت فقیه استفاده کرده و می کنند. از سویی دیگر، در سیاست خارجی با ندانم کاریها و دادن شعارهای نابخردانه و بدور از عُرف سیاسی، دولت های منطقه و قدرتهای جهانی را به مقابله با خود فرا خوانده اند.
شرایط خطرناک پدیدآمده باعث تضاد منافع و دیدگاه هایی در میان جناح های قدرت در حاکمیت اسلامی گردیده تا جایی که عملاً رو در روی یکدیگر ایستاده اند.
پیرامون سیاست خارجی جمهوری اسلامی به ویژه پرونده اتمی در درون حاکمیت دو تفکر و دیدگاه وجود دارد:
یک تفکر که خواهان برخورد نظامی و جنگ است و هواداران آن می کوشند که در رویارویی با قدرتهای بزرگ تا مرز یک برخورد نظامی پیش روند.
تفکر دوم که خواهان سازش است و هواداران آن می گویند بجای پافشاری بر روی غنی سازی اورانیوم و گسترش چرخه های گریز از مرکز، بهتر آنست که با گرفتن تضمین هایی در راستای بقای نظام، شرایط آمریکا و اروپا را بپذیریم.
دارندگان تفکرِ نخست، تصور می کنند که با آغاز جنگ و یا حتی حملة هوایی به ایران، مردم همانند دوران جنگ با عراق، در کنار نظام حاکم قرار گرفته و باعث بقای آن خواهند شد.
شوربختانه مصاحبه های رادیو - تلویزیونی و نوشتارها و بیانیه های برخی از شخصیت ها و سازمانهای سیاسی در خارج از کشور آنچنانکه به زعم گروهی از این «اپوزیسیون»: «چنانچه ایران مورد حمله یا خطر تجزیه گیرد، ما پشت سر نظام قرار خواهیم گرفت» نیز، به تفکّر و توهم دامن می زنند.
دارندگان تفکر دوم اما، می پندارند که جمهوری اسلامی را توان مقابله با یک برخورد نظامی آنهم با غرب نیست و معتقدند در شرایطی که اکثریت مردم از جمهوری اسلامی متنفّر و بیزار هستند و خطر تجزیه برخی از استانهای مرزی را مورد تهدید قرار داده، گشودن جبهة دیگری به سود بقای نظام نیست و باید از آن اجتناب کرد.
سیاست پنج قدرت دارنده حق وِتو در شورای امنیت سازمان ملل و آلمان نیز در برخورد با پرونده اتمی ایران شفاف و یکسان نمی باشد و به خاطر منافع اقتصادی و سیاسی، میان آنها تضادهایی عمیق وجود دارد.
آمریکا و اخیراً فرانسه خواهان برخورد شدید – در صورت ادامه غنی سازی اورانیوم – با جمهوری اسلامی هستند، تا آن حد که رئیس جمهور فرانسه می گوید، یا ایران به بمب اتم دست می یابد یا بمباران می شود و وزیر خارجه آن، دنیا را فرا می خواند تا برای مقابله با جنگی دیگر که توسط جمهوری اسلامی دنیا را تهدید می کند،آماده شود.
آلمان و انگلستان طرفدار فشار آوردن بیشتر از راه تحریم های اقتصادی شورای امنیت سازمان ملل می باشند. آمریکا برای جلوگیری از ایجاد تضاد احتمالی میان سیاست دولت های غربی استفاده از گزینه های نظامی و بمباران های هوایی را منوط به عدم کاربُری فشارهایی که از راه تحریم های سازمان ملل اِعمال خواهد شد کرده است.
روسیه و چین نیز هر کدام به خاطر منافع مالی و مصالح تجاری خود، مخالف فشار آوردن بیشتر به جمهوری اسلامی از راه گُسترش تحریم های سازمان ملل هستند و به صراحت با هرگونه حمله نظامی یا بمباران هوایی به ایران مخالفت می ورزند.
رئیس جمهور روسیه در دیدار با همتای فرانسوی خود اعلام کرد: «دلایل قانع کننده ای در دست نیست که ثابت کند جمهوری اسلامی در پی دست یابی به جنگ افزار هسته ای است».
روسیه در ایران منافع اقتصادی زیادی دارد که نمی خواهد از دست بدهد و با توجه به این که در پی تکرار و کسب نفوذ سیاسی و نظامی از دست رفته خود در کشورهای آسیای مرکزیست و آمریکا را در این منطقه از جهان رقیب خود می داند، بقای جمهوری اسلامی را مانع و سدّی در راستای کاهش نفوذ سیاسی و نظامی آمریکا در منطقه ای می داند که همواره تیول آن بوده است و نگران است که با از میان رفتن جمهوری اسلامی رژیمی هوادار غرب در ایران استقرار یابد که سکوی پرش نفوذ سیاسی و اقتصادی بیشتر آمریکا در منطقه آسیای مرکزی گردد،چیزی که روسیه، خواهان آن نیست.
چین هم که به نفت و گاز و همچنین به بازارهای ایران برای فروش فرآورده های خود نیاز دارد، پیرامون جلوگیری و کاهش نفوذ نظامی و سیاسی آمریکا در آسیای مرکزی با سیاست روسیه همراه و همگام است به ویژه آنکه چینِ قدرتمندِ آینده بیش از پیش نیازمند نفت و گاز کشورهای آسیای مرکزی است از این رو، در تلاش برای بقای جمهوری اسلامی با روسیه هم رأی و هم اندیش می باشد.
می دانیم که وجود و بقای استبداد مذهبی، نبودِ آزادی و حاکمیت مردم است که کشور را در خطر تجزیه و یورش خارجی قرار داده است، آنانکه نگران حملة خارجی و یا تجزیه ایران هستند باید پیش از انجام دادن هر حرکتی به مبارزه و مقابله با نظام خودکامة حاکم بر کشور برخاسته و به عمر آن پایان دهند.
درتاریخ معاصر دنیا نمونه ای که می توان به آن اشاره کرد، کشور چین در آغاز جنگ دوم جهانی است. هنگامی که ژاپن به خاک چین حمله کرد، شماری از ایالات چین در اختیار حزب کمونیست بود. مائو رهبر کمونیست ها به چانکایچک رئیس جمهور پیشنهاد کرد، چنانچه تا پایان جنگ میان نیروهای دولت و ما آتش بس برقرار گردد، حاضریم برای دفاع از خاک میهن در ایالت های تحت کنترل خود با قوای ژاپن بجنگیم.
روشن نیست پیشنهادکنندگان، در صورت وقوع یک جنگ احتمالی در کدام نقطه از ایران و با چه قدرتی می خواهند پشت سر و یا کنار نظام اسلامی قرار گیرند و با دشمن بجنگند.
از روز استقرار جمهوری اسلامی تا کنون، هیچ گاه وضعیت داخلی و شرایط جهانی تا این اندازه به سود رهایی مردم ایران نبوده است، اگر نتوانسته یا نمی توانیم از این همه امکانات و شرایط مساعد به سود رهایی ایران و آزادی مردم سود بریم - منهای دلایل متعدد - یکی هم عدم باور ما به نیروی زوال ناپذیر ملی است.
به یاد داشته باشیم تنها با اتکاء به نیروی ملی است که از موضع قدرت می توان با سردمداران اسلامی و حتی قدرتهای جهانی وارد گفت و گو یا داد و ستد سیاسی شد.
آن هایی هم که برای جلوگیری از وقوع جنگ تلاش می کنند و آن کسانی که به امید حمله از خارج و سرنگونی نظام نشسته اند باید بدانند که این دولت های بزرگ هستند که با توجه به منافع ملی و اقتصادی کشورهای شان تصمیم می گیرند که به سرزمینی حمله کنند یا نکنند. فراموش نکنیم که اپوزیسیون جمهوری اسلامی از آنچنان قدرتی برخوردار نیست که بتواند آنها را تشویق به حمله کرده و یا مانع آن گردد.
جالب تر از همه موضع تنی چند از مخالفان جمهوری اسلامی است که از سرگردانی هایی که سردمداران نظام به آن دچار شده اند استفاده کرد و می خواهند با آنها وارد معامله سیاسی شوند و به خیال خود آنها را وادار به برگزاری یک همه پرسی نمایند!
اینان غافلند که تمام گرفتاریها، بن بست ها و درگیری هایی که سردمداران جمهوری اسلامی پدید آورده اند به این خاطر بوده و هست که می خواهند مدتی باز هم بیشتر بر سریر قدرت باقی مانده و به غارت و چپاول منابع ملی و دارایی های مردم ادامه دهند. با افرادی که دارای چنین انگیزه هایی هستند دم زدن از معامله سیاسی و پیشنهاد برگزاری همه پرسی بیشتر به یک شوخی نزدیک است تا حرکتی سیاسی.
به گمان من آن کسانی که به نیرو و قدرت ناشی از همبستگی مردم باور ندارند بیشتر در دام بازیهای سیاسی می افتند تا در مسیر درست یک مبارزه رهایی و آزادی بخش ملی.
برای رهایی ایران و نجات مردم از جهنم ولایت فقیه و جمهوری اسلامی تنها یک راه معقول، منطقی و مطمئن وجود دارد، آنهم ایجا یک همبستگی ملی بر پایة دو شعار تحقق آزادی و استقرار مردم سالاری که مورد قبول اکثریت ملت است، امکان پذیر می باشد.
تا زمانی نیروی بالقوه مردم ایران در یک همبستگی بزرگ ملی به نیروی بالفعل تبدیل نگردد امکان بهره گیری از تضادهای موجود میان جمهوری اسلامی و قدرت های بزرگ بسود آرمانهای ملی امکان پذیر نیست.
تنها یک جنبش، نهضت یا جبهة گستردة ملی است که می تواند از رویدادهای تاریخی به سود منافع و تحقق آرمانهای ملی بهره گیرد

نیروی مردم را باورکنیم و در جهت همبستگی ملی بکوشیم.

Keine Kommentare: