Freitag, 11. April 2008

چه كسي را صدا كنيم؟




چه كسي را صدا كنيم؟


يكي از كارگران شركت فولاد برتر ساوه بدليل سقوط تير آهن، پايش شكست,بلافاصله توسط همكاران به بيمارستان مدرس انتقالش داديم. بيمارستان و پزشكان براي عمل جراحي مورد نياز 50000تومان پول خواستند اما اين كارگر هيچ پولي نداشت , چون كارگر قراردادي بود، بيمه هم نبود . درنتيجه بدون اينكه مداوا شود دربيمارستان مانده است . همه بهم نگاه ميكرديم ، هيچكس چنين امكاني را نداشت كه مشكل پول را حل كند. پزشك وپرستارها هم ناراحت بودند ولي آنها هم بدون پول كاري نميتوانستند بكنند! صحنه دردناك بود ، دلم ميخواست يقه تك تك آدمها را بگيرم ، يا روي پايشان بيافتم ، كه يكي كمك كند ، ولي حتي چهره اي رانمي يافتم كه چنين امكاني داشته باشد. از صاحبان شركت ، آنهايي كه جيبشان از كار ِما پر ميشود هم خبري نبود. انسانيت آنهايي هم كه ميتوانستند كاري كنند درگرو ”پول” بي مايه شده بود. اشكم درآمده بود وبه بقيه همكاران گفتم آخه بايد چه كسي را صدا كنيم؟ چه كسي بايد به داد ما برسد ؟ باز بهم نگاه كرديم .ما حرف همديگر را ميفهميديم .هيچكس همينطوري به خواسته هاي ما جواب نميدهد، اين ماهستيم كه بايد خواسته هايمان را بگيريم. اين ماهستيم كه ديگر ميدانيم بايد چه كسي را صدا بزنيم…؟ ديگر نبايد بگذاريم اين صحنه ها تكرار شود. ما به حمايت همگان نيازمنديم.

Keine Kommentare: