نوروزِ : بدونِ حاجی فيروز! بدونِ عمو نوروز
وبلاگ نوشته های ستار لقایی
نوروز از راه مي رسد. با صداي سبز روييدن و زايش زمين. با شکفتنِ شکوفه هاي بادام. با خروشِ بوي خوش و رنگ زيباي سنبل. با چهچه ي قمريان. با نواي ِ بلبلان. با سرودِ مرغان عشق.
نوروز از راه مي رسد، با لبان بي لبخندِ مردم ایران، با چهره هاي زردشان، با هفت سين هاي بي سين شان، با سفره هاي خالي شان، با لباس هاي پار و شايد پيرار و شايد هم دو دهه ي پيشترشان، با چشم هاي گريانِ خانواده ي هانا عبدی، با چشم هاي سرخ ايرانياني که عزيزان شان به جرم انسان دوستي و آزادگي، غل و زنجير ضد مردم را تحمل مي کنند و با اندوه تبعيدياني که آرزو شان، ديدار مادر سالخورده شان است...
نوروز از راه مي رسد، با صدها هزار زني که به بهاي شيشه يي شير، براي کودک گرسنه شان، بر سر بازار به هر رجاله يي، تن مي فروشند. با هزاران کودک خياباني که شبِ تاريک و درازِ عيدشان را مثل ديگر شب هاشان، در قبرستان ها به صبح مي رسانند و روزها در کوچه پس کوچه هاي شهر، هويت شان را گدايي مي کنند و بزرگ ترين خواسته شان، دست نوازش مادري گم شده است و نيز يک وعده غذاي گرم. با مردمي که واژه ي جديدي به نام «کارتون خواب» را به فرهنگ نامه هاي فارسي افزوده اند.
نوروز از راه مي رسد، با اضطرابي تلخ. با سفره هايی نه تنها بدون ماهي و سبزي پلو، بلکه عاري از تکهيي نان خشک.
نوروز از راه مي رسد، بدون عمو نوروزاش. بدون حاجي فيروزاش. که قهر کرده اند، شايد. و يا دل و دماغ خبر رساني ندارند.
نوروز از راه مي رسد، با هداياي بي شماري که دولت «مهرورزي» براي ملت ايران، در کوله بارش، ارمغان دارد. همه ي سفره ها و در همه ي خانه ها، با تصاوير و اخبار بمب هاي ايران برباد ده، و ويرانگر، رنگين است. بين تمام مردم، جز عده يي معدود از وابستگان اليگارشي آخوندي، سخاوتمندانه!! و بدون تبعيض!! «فقر» و «گرسنگي» و «شکنجه» و «اعدام» و «شربتِ گواراي شهادت»!! تقسيم شده است.
نوروز از راه مي رسد، و امسال بر خلاف گذشته ها، عيدي هاي استثنايي و کلان!! به مردم ايران، به ويژه زحمتکشان، هديه شده است: گزمه های فقیه سفیه و پاسدار احمدی نژاد!! که شليک صدها تير خلاص را درکارنامه ي درخشان!! خود دارد، چند هفته مانده به نوروز، فقط در یک سحرگاه، 48 ایرانی را با «مهرورزي»!! اعدام کردند.
نوروز از راه مي رسد، و همه ي کارگران ايران در شمول «مهرورزي»!! پاسدار احمدي نژاد قرار گرفته اند. و بيشترشان، ماه ها حقوق و مزاياي شغلي اشان، در صندوق کارفرمايان به عنوان ذخيره ي بلاعوض، مصادره شده است!! تا کارفرما بويژه اگر از اعضاي اليگارشي آخوندي باشد، نزد رييس بانک اش، در خارج از کشور، سرفراز باشد، و به خود ببالد که هر روز بر ميزان سپرده هاي ثابت و غير ثابت و نيز حجم معاملات اش در بورس هاي لندن و نيويورک و... و... افزوده مي شود، تا مردم ايران افتخار داشتن بيشترين ميلياردرها را در سطح جهان نصيب کشور خود کنند. و در مقابل گروه زيادي از کارگرانی که حقوق حقه شان را مطالبه کرده اند، در زندان هاي حکومت عدل!! فقيهِ!! مغول وار، وسيله ي انواع شکنجه هاي صميمانه، با مهر و محبت!!، پذيرايي!! مي شوند.
نوروز از راه می رسد، در حالی که ده ها روزنامه نگار به نشانه ي «مهرورز»ي در سجن هاي سياه فقيه، مسجون اند و صدها روزنامه نگار، بيکار و تعداد زيادي روزنامه و سايت هاي اينترنتي به محاقِ تعطيل افتاده اند تا در روزهاي عيد نوروز، نويسندگان، فرصت کافي براي مطالعه و استراحت!! داشته باشند.
نوروز از راه مي رسد، و حکومت «مهرورزي»، در در بلوچستان و سیستان، در کردستان و بسیاری از نقاط کشور، به عنوان غذاي شب عيد، به مردم گلوله هاي داغ تقديم!! می دارد و حق طلبان را به خاک می افکند و سطح زمين را با خون رنگ می زند!! و بدين وسيله مقدم نوروز را گرامي می دارد و جلوي پاش فرش قرمز می گستراند!!
نوروز از راه مي رسد، با نگاه هاي صدها زنداني سياسي که در پشت ديوارهاي سيماني، در انتظار لحظه ي اعدام خويش اند.
نوروز از راه مي رسد با صداي ضجه هاي زناني که سنگسار مي شوند.گوش کنيد!
صداي برخورد سنگ ها و سرها را بشنويد!
نوروز از راه مي رسد، با صداي رگبار مسلسل هايي که سينه هاي مردم دوستان ايران را مي شکافد.
اگر اندکي شنوايي برايتان به جاي مانده است، گوش کنيد و صداي رگبار مسلسل ها و تيرهاي خلاصي را که ياران پاسدار احمدي نژاد شليک مي کنند، بشنويد!
نوروز از راه مي رسد، گوش کنيد! صداي فرو افتادنِ برادران، خواهران، فرزندان، و والدين مان را، در آستانه ي نوروز، بشنويد.
اين نوروز فقاهتي است!باشد که به کوشش همه ي ايرانيان، سالِ پاياني اش باشد.
نوروز از راه مي رسد. با صداي سبز روييدن و زايش زمين. با شکفتنِ شکوفه هاي بادام. با خروشِ بوي خوش و رنگ زيباي سنبل. با چهچه ي قمريان. با نواي ِ بلبلان. با سرودِ مرغان عشق.
نوروز از راه مي رسد، با لبان بي لبخندِ مردم ایران، با چهره هاي زردشان، با هفت سين هاي بي سين شان، با سفره هاي خالي شان، با لباس هاي پار و شايد پيرار و شايد هم دو دهه ي پيشترشان، با چشم هاي گريانِ خانواده ي هانا عبدی، با چشم هاي سرخ ايرانياني که عزيزان شان به جرم انسان دوستي و آزادگي، غل و زنجير ضد مردم را تحمل مي کنند و با اندوه تبعيدياني که آرزو شان، ديدار مادر سالخورده شان است...
نوروز از راه مي رسد، با صدها هزار زني که به بهاي شيشه يي شير، براي کودک گرسنه شان، بر سر بازار به هر رجاله يي، تن مي فروشند. با هزاران کودک خياباني که شبِ تاريک و درازِ عيدشان را مثل ديگر شب هاشان، در قبرستان ها به صبح مي رسانند و روزها در کوچه پس کوچه هاي شهر، هويت شان را گدايي مي کنند و بزرگ ترين خواسته شان، دست نوازش مادري گم شده است و نيز يک وعده غذاي گرم. با مردمي که واژه ي جديدي به نام «کارتون خواب» را به فرهنگ نامه هاي فارسي افزوده اند.
نوروز از راه مي رسد، با اضطرابي تلخ. با سفره هايی نه تنها بدون ماهي و سبزي پلو، بلکه عاري از تکهيي نان خشک.
نوروز از راه مي رسد، بدون عمو نوروزاش. بدون حاجي فيروزاش. که قهر کرده اند، شايد. و يا دل و دماغ خبر رساني ندارند.
نوروز از راه مي رسد، با هداياي بي شماري که دولت «مهرورزي» براي ملت ايران، در کوله بارش، ارمغان دارد. همه ي سفره ها و در همه ي خانه ها، با تصاوير و اخبار بمب هاي ايران برباد ده، و ويرانگر، رنگين است. بين تمام مردم، جز عده يي معدود از وابستگان اليگارشي آخوندي، سخاوتمندانه!! و بدون تبعيض!! «فقر» و «گرسنگي» و «شکنجه» و «اعدام» و «شربتِ گواراي شهادت»!! تقسيم شده است.
نوروز از راه مي رسد، و امسال بر خلاف گذشته ها، عيدي هاي استثنايي و کلان!! به مردم ايران، به ويژه زحمتکشان، هديه شده است: گزمه های فقیه سفیه و پاسدار احمدی نژاد!! که شليک صدها تير خلاص را درکارنامه ي درخشان!! خود دارد، چند هفته مانده به نوروز، فقط در یک سحرگاه، 48 ایرانی را با «مهرورزي»!! اعدام کردند.
نوروز از راه مي رسد، و همه ي کارگران ايران در شمول «مهرورزي»!! پاسدار احمدي نژاد قرار گرفته اند. و بيشترشان، ماه ها حقوق و مزاياي شغلي اشان، در صندوق کارفرمايان به عنوان ذخيره ي بلاعوض، مصادره شده است!! تا کارفرما بويژه اگر از اعضاي اليگارشي آخوندي باشد، نزد رييس بانک اش، در خارج از کشور، سرفراز باشد، و به خود ببالد که هر روز بر ميزان سپرده هاي ثابت و غير ثابت و نيز حجم معاملات اش در بورس هاي لندن و نيويورک و... و... افزوده مي شود، تا مردم ايران افتخار داشتن بيشترين ميلياردرها را در سطح جهان نصيب کشور خود کنند. و در مقابل گروه زيادي از کارگرانی که حقوق حقه شان را مطالبه کرده اند، در زندان هاي حکومت عدل!! فقيهِ!! مغول وار، وسيله ي انواع شکنجه هاي صميمانه، با مهر و محبت!!، پذيرايي!! مي شوند.
نوروز از راه می رسد، در حالی که ده ها روزنامه نگار به نشانه ي «مهرورز»ي در سجن هاي سياه فقيه، مسجون اند و صدها روزنامه نگار، بيکار و تعداد زيادي روزنامه و سايت هاي اينترنتي به محاقِ تعطيل افتاده اند تا در روزهاي عيد نوروز، نويسندگان، فرصت کافي براي مطالعه و استراحت!! داشته باشند.
نوروز از راه مي رسد، و حکومت «مهرورزي»، در در بلوچستان و سیستان، در کردستان و بسیاری از نقاط کشور، به عنوان غذاي شب عيد، به مردم گلوله هاي داغ تقديم!! می دارد و حق طلبان را به خاک می افکند و سطح زمين را با خون رنگ می زند!! و بدين وسيله مقدم نوروز را گرامي می دارد و جلوي پاش فرش قرمز می گستراند!!
نوروز از راه مي رسد، با نگاه هاي صدها زنداني سياسي که در پشت ديوارهاي سيماني، در انتظار لحظه ي اعدام خويش اند.
نوروز از راه مي رسد با صداي ضجه هاي زناني که سنگسار مي شوند.گوش کنيد!
صداي برخورد سنگ ها و سرها را بشنويد!
نوروز از راه مي رسد، با صداي رگبار مسلسل هايي که سينه هاي مردم دوستان ايران را مي شکافد.
اگر اندکي شنوايي برايتان به جاي مانده است، گوش کنيد و صداي رگبار مسلسل ها و تيرهاي خلاصي را که ياران پاسدار احمدي نژاد شليک مي کنند، بشنويد!
نوروز از راه مي رسد، گوش کنيد! صداي فرو افتادنِ برادران، خواهران، فرزندان، و والدين مان را، در آستانه ي نوروز، بشنويد.
اين نوروز فقاهتي است!باشد که به کوشش همه ي ايرانيان، سالِ پاياني اش باشد.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen