مرگ وبلاگ نویس ایرانی به روایت هم اتاقی اش
کميته گزارشگران حقوق بشر
مرگ امیدرضا میرصیافی به روایت عباس خرسندی( هم اتاقی اش)
عباس خرسندی، به اتهام " تشکیل گروه غیرقانونی"محکوم به تحمل 8 سال زندان است، وی در شهریورماه سال 86 در منزلش در فیروزکوه بازداشت و همچنان در زندان به سر می برد.
خرسندی که خود از بیماری قلبی رنج می برد با وجود گذشت بیش از یکسال از زمان بازداشتش، تاکنون حق استفاده از مرخصی را نداشته است. و در روزهای اخیر با مرخصی نوروزی وی نیز مخالفت شد.
او که به همراه امیدرضا میرصیافی در یک اتاق زندگی می کرد، در گفتگویی، نکات زیر را در مورد مرگ این وبلاگ نویس زندانی بیان نموده که جهت انجام تحقیقات از سوی مجامع بین المللی و روشن شدن ذهن افکار عمومی میتواند مورد استفاده قرارگیرد.
عباس خرسندی می گوید:" امیدرضا از ابتدا تحت فشار شدید بازجویی بوده است، حتی در دو سه سال گذشته، وی بارها احضار و مورد بازجویی قرار گرفت. اما در سه ماه اخیر این فشارها به اوج خود رسید. وی از سوی دادگاه انقلاب در دی ماه احضار شد. اما به دلیل اینکه احتمال میداد، بازداشت شود، به دادگاه مراجعه نکرد. با این حال در بهمن ماه، زمانی که جهت حل و فصل موضوع، خود را به دادگاه معرفی کرد، در همانجا بازداشت و به زندان اوین منتقل شد."
خرسندی می گوید:" وی ابتدا به بند 240 انتقال یافت و 40 روز در انفرادی نگهداری شد، پس از آن او را به اندرزگاه 7 منتقل کردند. در این مدت و پس از بازداشت وی، نیروهای امنیتی با مراجعه به منزلش، اقدام به تفتیش و ضبط کلیه اموال او نمودند."
خرسندی ادامه می دهد:" در این مدت، با توجه به اینکه اصرار داشت که او اساس جرمی را مرتکب نشده است، بارها با نوشتن نامه هایی خطاب به قاضی حداد و معاونانش ، قاضی صلواتی، ریاست قوه قضائیه و .. تلاش کرد تا آنان را متقاعد نماید که حکم صادره علیه او، ناعادلانه است. اما در نهایت دادگاه انقلاب کلیه درخواست های وی را بی جواب باقی گذاشت."
عباس خرسندی در مورد تلاش امیدرضا میرصیافی برای گرفتن مرخصی نوروزی می گوید:" امیدرضا خیلی تلاش کرد تا بتواند شب عید به منزل برود، روز قبل از این اتفاق هم تمام تلاشهایش را انجام داد تا بتواند آزاد شود، اما نتیجه ای نگرفت."
خرسندی همچنین در مورد روزی که میرصیافی درگذشت می گوید:" ساعت 11 صبح بود که آمد در کتابخانه، گفت حالم خوب نیست، من سریع بردمش به بهداری، دکتر فیروزی هم در آنجا بود و به پزشکان بهداری، دستورهای پزشکی داد، اما آنها توجه نکردند و از اتاق بیرونش کردند. حدود 1 ساعت در بهداری بند بود، سپس آمبولانس آمد تا منتقلش کند به بهداری مرکزی زندان اوین، اما دیگر اجازه ندادند که ما همراهیش کنیم. ما هم تا ساعت 5 از وضعیتش بی خبر بودیم، تا اینکه حفاظت زندان ما را احضار کرد و گفت که حال امیدرضا خوب است، فقط به ما بگویید چه اتفاقی افتاده؟"
خرسندی می گوید:" در آنجا من به مسئولان حفاظت گفتم که او اصلا تحمل حبس را ندارد و شما بیخود زندانیش کرده اید و وی اساسا نباید در زندان باشد. او درهیچ دوره ای در زندگیش فعالیت سیاسی نداشته و بیشتر فعال فرهنگی بوده است.
عباس خرسندی می گوید:" نکته ای که برای ما مشکوک است و باعث تردید شده ، این است که ، زمانی که قصد داشتند امیدرضا را به بهداری مرکزی زندان منتقل کنند، وی کاملا هوشیار بود، و با پاهای خودش داخل آمبولانس رفت. اما معلوم نیست در این چند ساعت چه اتفاقی برای او افتاده است."
عباس خرسندی در حالی که به شدت از وضعیت پیش آمده شوکه و متأثر است، می گوید:" امیدرضا به راحتی می توانست اکنون زنده باشد، اگر همان لحظه اول او را به بیمارستان انتقال می دادند.، اما اینجا برای افرادی که رخت پزشکی بر تن کرده اند، جان زندانیان هیچ ارزش و مفهومی ندارد."
بر طبق اسناد بین المللی "هنگامی که یک دولت افراد را از آزادیشان محدوم می کند، مسئولیت مراقبت از سلامتی آنان را چه در خصوص شرایط نگهداری و چه درمان فردی آن ها که ممکن است در نتیجه شرایط نگه داری شان لازم باشد، عهده دار می شود."
این بدان معنی است، که " مسئولیت جان زندانی، مادامی که در زندان است، بر عهده سیستم قضایی است."
مرگ امیدرضا میرصیافی به روایت عباس خرسندی( هم اتاقی اش)
عباس خرسندی، به اتهام " تشکیل گروه غیرقانونی"محکوم به تحمل 8 سال زندان است، وی در شهریورماه سال 86 در منزلش در فیروزکوه بازداشت و همچنان در زندان به سر می برد.
خرسندی که خود از بیماری قلبی رنج می برد با وجود گذشت بیش از یکسال از زمان بازداشتش، تاکنون حق استفاده از مرخصی را نداشته است. و در روزهای اخیر با مرخصی نوروزی وی نیز مخالفت شد.
او که به همراه امیدرضا میرصیافی در یک اتاق زندگی می کرد، در گفتگویی، نکات زیر را در مورد مرگ این وبلاگ نویس زندانی بیان نموده که جهت انجام تحقیقات از سوی مجامع بین المللی و روشن شدن ذهن افکار عمومی میتواند مورد استفاده قرارگیرد.
عباس خرسندی می گوید:" امیدرضا از ابتدا تحت فشار شدید بازجویی بوده است، حتی در دو سه سال گذشته، وی بارها احضار و مورد بازجویی قرار گرفت. اما در سه ماه اخیر این فشارها به اوج خود رسید. وی از سوی دادگاه انقلاب در دی ماه احضار شد. اما به دلیل اینکه احتمال میداد، بازداشت شود، به دادگاه مراجعه نکرد. با این حال در بهمن ماه، زمانی که جهت حل و فصل موضوع، خود را به دادگاه معرفی کرد، در همانجا بازداشت و به زندان اوین منتقل شد."
خرسندی می گوید:" وی ابتدا به بند 240 انتقال یافت و 40 روز در انفرادی نگهداری شد، پس از آن او را به اندرزگاه 7 منتقل کردند. در این مدت و پس از بازداشت وی، نیروهای امنیتی با مراجعه به منزلش، اقدام به تفتیش و ضبط کلیه اموال او نمودند."
خرسندی ادامه می دهد:" در این مدت، با توجه به اینکه اصرار داشت که او اساس جرمی را مرتکب نشده است، بارها با نوشتن نامه هایی خطاب به قاضی حداد و معاونانش ، قاضی صلواتی، ریاست قوه قضائیه و .. تلاش کرد تا آنان را متقاعد نماید که حکم صادره علیه او، ناعادلانه است. اما در نهایت دادگاه انقلاب کلیه درخواست های وی را بی جواب باقی گذاشت."
عباس خرسندی در مورد تلاش امیدرضا میرصیافی برای گرفتن مرخصی نوروزی می گوید:" امیدرضا خیلی تلاش کرد تا بتواند شب عید به منزل برود، روز قبل از این اتفاق هم تمام تلاشهایش را انجام داد تا بتواند آزاد شود، اما نتیجه ای نگرفت."
خرسندی همچنین در مورد روزی که میرصیافی درگذشت می گوید:" ساعت 11 صبح بود که آمد در کتابخانه، گفت حالم خوب نیست، من سریع بردمش به بهداری، دکتر فیروزی هم در آنجا بود و به پزشکان بهداری، دستورهای پزشکی داد، اما آنها توجه نکردند و از اتاق بیرونش کردند. حدود 1 ساعت در بهداری بند بود، سپس آمبولانس آمد تا منتقلش کند به بهداری مرکزی زندان اوین، اما دیگر اجازه ندادند که ما همراهیش کنیم. ما هم تا ساعت 5 از وضعیتش بی خبر بودیم، تا اینکه حفاظت زندان ما را احضار کرد و گفت که حال امیدرضا خوب است، فقط به ما بگویید چه اتفاقی افتاده؟"
خرسندی می گوید:" در آنجا من به مسئولان حفاظت گفتم که او اصلا تحمل حبس را ندارد و شما بیخود زندانیش کرده اید و وی اساسا نباید در زندان باشد. او درهیچ دوره ای در زندگیش فعالیت سیاسی نداشته و بیشتر فعال فرهنگی بوده است.
عباس خرسندی می گوید:" نکته ای که برای ما مشکوک است و باعث تردید شده ، این است که ، زمانی که قصد داشتند امیدرضا را به بهداری مرکزی زندان منتقل کنند، وی کاملا هوشیار بود، و با پاهای خودش داخل آمبولانس رفت. اما معلوم نیست در این چند ساعت چه اتفاقی برای او افتاده است."
عباس خرسندی در حالی که به شدت از وضعیت پیش آمده شوکه و متأثر است، می گوید:" امیدرضا به راحتی می توانست اکنون زنده باشد، اگر همان لحظه اول او را به بیمارستان انتقال می دادند.، اما اینجا برای افرادی که رخت پزشکی بر تن کرده اند، جان زندانیان هیچ ارزش و مفهومی ندارد."
بر طبق اسناد بین المللی "هنگامی که یک دولت افراد را از آزادیشان محدوم می کند، مسئولیت مراقبت از سلامتی آنان را چه در خصوص شرایط نگهداری و چه درمان فردی آن ها که ممکن است در نتیجه شرایط نگه داری شان لازم باشد، عهده دار می شود."
این بدان معنی است، که " مسئولیت جان زندانی، مادامی که در زندان است، بر عهده سیستم قضایی است."
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen