لزوم نو اندیشی ونو گرایی در جبهه ملی
جبهه ملی همچون هر سازمان پویای سیاسی دیگرنیاز به بازنگری و نو اندیشی در کارکرد و برنامه سیاسی خود دارد تا بتواند همگام با نیروهای تعیین کننده ،اثر گذار و پویای جامعه گام بردارد.
پیرامون جذب علاقه مندان و بویژه جوانان با گرایشهای ملی در جبهه ملی بسیار گفته و نوشته ایم.
در میدان عمل اما، نه سازمان مادر در ایران، و نه سازمانهای گوناگون جبهه در خارج از کشور که در ارتباط نزدیک با احزاب و گروههای سیاسی کشورهای اروپایی و آمریکا،که باید از ایشان بسیاری آموخته باشند، قادرند خارج از حیطه نفوذ و تا ثیرخود که سالهاست ثابت مانده و بیشتر از آن کم میشود تا اضافه، به جذب نیرو بپردازند.
پرسشی که میبابد از خود بکنیم این است که، چرا جبهه ملی که در قیام ملی 30 تیرمردم را به خیابان ها کشاند و نفوذ اندیشه ی رهبرانش مرزهای ایران را در نوردید و الگویی برای جنبش های آزادی خواهی در خاور میانه گردید به کلوپ باز نشستگان و یا بنگاه خانوادگی تبدیل گردیده که حتا از جذب هم میهنان علا قه مند و پر شوردر مانده، چه برسد به تا ثیر گذاری در خارج از مرزهای ایران .
کجا هستند هواداران جبهه در میان دانشگاهیان و بازاریان و اصناف؟
آیا هدف بنیان گذاران جبهه ملی دگر گشت آن به محفلی در بسته از منفردان بود؟
آیا جبهه ملی راهکاری برای جذب نیروهای جوان و پر شورملی گرا دارد یا اینکه آنها را سراسر در سر بزنگاه چون دوران آغازین شورش 57 به افراطیونی از گونه ای دیگر خواهد باخت؟ جبهه ملی می بایست به زبان عمیق فردوسی «هنگام» را بشناسد. آیا نیروهای ملی همچون درس نا آموختگان دیگرباردر برابر شور جوانان با سنگینی و تامل پیرانه و محتا طانه برخورد خواهند کرد؟
ناگفته پیداست که هر سازمان سیاسی که میخواهد در کشوری با 70% نیروی جوان بطور تاثیر گذار درامور سیاسی نقشی ایفا کند باید که برنامه ای مدون برای جذب این نیروی پویا داشته باشد. شوربختانه عملکرد جبهه ملی بویژه در داخل و خارج از کشورکنار از یک یا دو مورد استثنا این ذهنیت را ایجاد میکند که پیش کسوتان جبهه ملی گذشته از موارد امنیتی و دشواریهایی که رژیم پیش پای جبهه می اندازد، تطابق و هم گونی فکری و سیاسی کامل با اصول و عقاید مورد قبولشان را پیش شرطی تعیین کننده تر ازگرایشات و آرمان های ملی برای پذیرش جوانان میدانند. در خارج از کشور هم که اختلافات و در گیری های دیرینه راه را بسوی هم فکری و هم کاری بسته است. این همه کماکان بدون توجه به تو ده های جوانی که بی خبر از این عوالم به اکنون و آینده خود می اندیشند.
اختلافات دوستانی که گاهی با ابعاد مذهبی شباهت به جنگهای صلیبی میان پادشاهی و جمهوری پیدا میکند ، گذر از نگرش چهار دیواری و گسترش فضای عمومی را هم چنان سخت تر و دور تر می کند. 70% جوانان ایران از عوالم گذشته دوستان و اختلافات دیرینه بی خبر هستند و حساسیت بیمار گونه ی نمایندگان این نسل را نسبت به نام ها و رویداد ها ندارند. این نسل برای همراه شدن ، نیازی به کوبیدن گذشته بر سر و روی خود نمی بیند.
با نخبه گرایی که برخی از سازمان های ملی سر لوحه کار خود قرار داده اند، پاک کردن حساب زیر نام انتقاد و جدل به جای بحث سیاسی هیچ گاه نمی توان از این چشمه های کوچک و تک تک رود خانه ای خروشان و پویا پدید آورد.
این جبهه ملی است که با ید در پی تدوین سیاست های ملی دراز مدت به نیروی جوان روکند ودر حین ایفای نقش خود به عنوان سازمانی اندیشه ساز،با ژرفنگری و ایده آفرینیهای مایه دار با صمیمیّت و دلیری و پشتکار بازتاب دهنده آمال وخواسته های جوانان نیز باشد، نه اینکه با غیر قابل دسترسی ساختن خود وگذاشتن پیش شرطهای آزمون گونه به دلسردی آنان بپردازد.
برای ارتقاِ ء فرهنگ سیاسی جبهه ملی باید پرچمدار مبارزه با فرهنگ خودی و ناخودی حاكمیت و در هم شکننده فرهنگ خودی و ناخودی سیاسی در میان اپوزیسیون باشد. هیچ نیروی ایرانی با گرایشهای ملی و ایراندوستانه نباید ناخودی تلقی شود و كنار گذاشته شود.آمال جبهه ملی باید ایجاد جامعه آرمانی در بر گیرنده ای باشد که در آن هیچ کس غیر خودی نیست.
جبهه ملی به یک تجدید نظر صریح نیاز دارد.
تاریخ می بایست از گرانیگاه گفتگوی سیاسی بیرون برده شود. جبهه که خود را به حق وارث مشروطه میداند می تواند با توجه به این میراث گران بها با حفظ ادب سیاسی و نهادینه کردن آن به تعدیل فضای سیاسی در درون وخارج از ایران بپردازد. بستگی ها و تعصبات قبیله ای در آینده کشورمان که تشنه پرورش دمکراسی و چند گرایی است محکوم به شکست می باشند. در کنار آن جبهه باید به نقد گذشته خود بپردازد که خالی از اشتباه نبوده است تا غرض ورزان میدان داراین مهم نشوند. تعهد نسبت به آرمان مشروطه ایجاب میکند که جبهه با پرهیز از نیم زبانی حرف زدن و رعایت حساسیت این و آن در این برحه ی زمانی دست کم در خارج از کشور به نقد رویدادها یی بنشیند که موجب پیروزی نهضت مذهبی ـ اسلامی بر جنبش ملی شدند. به جای حساسیت و وفاداری تخریب کننده به کسانی که در گذشته هر فرصتی را برای اشتباه کردن غنیمت شمردند و این اشتباهات را همچون نشان افتخار بر سینه خود آویختند جبهه ملی میبایست در یک بازنگری فکری به تعریف خود ازطریق آرمانهای سیاسیش بپردازد که همان آرمانهای مشروطه میباشند.
من به عنوان نگارنده ،این سطور را از سر دلسوزی و علاقه خود به جبهه ملی به نگارش کشیدم تا در این روزهای متلاطم که کشورمان در آستانه یک دگر گونی بزرگ ایستاده است جبهه ملی ایران را که خانه سیاسی خود میدانم در تلاش بزرگ ایرانیان برای تنفس هوای تازه در کنار کارگران ، آموزگاران، زنان و دانشجویان نه تنها در گفتار، بلکه در کردارنیز بیابیم.
جبهه ملی بویژه در درون کشور نیاز به تابش گرمابخش خورشید نو اندیشی بر پوست خود دارد که جز با میدان دادن و به میدان کشاندن نیروهای جوان و پر توان و پر شور میسر نخواهد بود تا روحی تازه به کالبد نیمه خواب رفته ی جبهه دمیده شود.
رضا عزیزی نژاد
جبهه ملی همچون هر سازمان پویای سیاسی دیگرنیاز به بازنگری و نو اندیشی در کارکرد و برنامه سیاسی خود دارد تا بتواند همگام با نیروهای تعیین کننده ،اثر گذار و پویای جامعه گام بردارد.
پیرامون جذب علاقه مندان و بویژه جوانان با گرایشهای ملی در جبهه ملی بسیار گفته و نوشته ایم.
در میدان عمل اما، نه سازمان مادر در ایران، و نه سازمانهای گوناگون جبهه در خارج از کشور که در ارتباط نزدیک با احزاب و گروههای سیاسی کشورهای اروپایی و آمریکا،که باید از ایشان بسیاری آموخته باشند، قادرند خارج از حیطه نفوذ و تا ثیرخود که سالهاست ثابت مانده و بیشتر از آن کم میشود تا اضافه، به جذب نیرو بپردازند.
پرسشی که میبابد از خود بکنیم این است که، چرا جبهه ملی که در قیام ملی 30 تیرمردم را به خیابان ها کشاند و نفوذ اندیشه ی رهبرانش مرزهای ایران را در نوردید و الگویی برای جنبش های آزادی خواهی در خاور میانه گردید به کلوپ باز نشستگان و یا بنگاه خانوادگی تبدیل گردیده که حتا از جذب هم میهنان علا قه مند و پر شوردر مانده، چه برسد به تا ثیر گذاری در خارج از مرزهای ایران .
کجا هستند هواداران جبهه در میان دانشگاهیان و بازاریان و اصناف؟
آیا هدف بنیان گذاران جبهه ملی دگر گشت آن به محفلی در بسته از منفردان بود؟
آیا جبهه ملی راهکاری برای جذب نیروهای جوان و پر شورملی گرا دارد یا اینکه آنها را سراسر در سر بزنگاه چون دوران آغازین شورش 57 به افراطیونی از گونه ای دیگر خواهد باخت؟ جبهه ملی می بایست به زبان عمیق فردوسی «هنگام» را بشناسد. آیا نیروهای ملی همچون درس نا آموختگان دیگرباردر برابر شور جوانان با سنگینی و تامل پیرانه و محتا طانه برخورد خواهند کرد؟
ناگفته پیداست که هر سازمان سیاسی که میخواهد در کشوری با 70% نیروی جوان بطور تاثیر گذار درامور سیاسی نقشی ایفا کند باید که برنامه ای مدون برای جذب این نیروی پویا داشته باشد. شوربختانه عملکرد جبهه ملی بویژه در داخل و خارج از کشورکنار از یک یا دو مورد استثنا این ذهنیت را ایجاد میکند که پیش کسوتان جبهه ملی گذشته از موارد امنیتی و دشواریهایی که رژیم پیش پای جبهه می اندازد، تطابق و هم گونی فکری و سیاسی کامل با اصول و عقاید مورد قبولشان را پیش شرطی تعیین کننده تر ازگرایشات و آرمان های ملی برای پذیرش جوانان میدانند. در خارج از کشور هم که اختلافات و در گیری های دیرینه راه را بسوی هم فکری و هم کاری بسته است. این همه کماکان بدون توجه به تو ده های جوانی که بی خبر از این عوالم به اکنون و آینده خود می اندیشند.
اختلافات دوستانی که گاهی با ابعاد مذهبی شباهت به جنگهای صلیبی میان پادشاهی و جمهوری پیدا میکند ، گذر از نگرش چهار دیواری و گسترش فضای عمومی را هم چنان سخت تر و دور تر می کند. 70% جوانان ایران از عوالم گذشته دوستان و اختلافات دیرینه بی خبر هستند و حساسیت بیمار گونه ی نمایندگان این نسل را نسبت به نام ها و رویداد ها ندارند. این نسل برای همراه شدن ، نیازی به کوبیدن گذشته بر سر و روی خود نمی بیند.
با نخبه گرایی که برخی از سازمان های ملی سر لوحه کار خود قرار داده اند، پاک کردن حساب زیر نام انتقاد و جدل به جای بحث سیاسی هیچ گاه نمی توان از این چشمه های کوچک و تک تک رود خانه ای خروشان و پویا پدید آورد.
این جبهه ملی است که با ید در پی تدوین سیاست های ملی دراز مدت به نیروی جوان روکند ودر حین ایفای نقش خود به عنوان سازمانی اندیشه ساز،با ژرفنگری و ایده آفرینیهای مایه دار با صمیمیّت و دلیری و پشتکار بازتاب دهنده آمال وخواسته های جوانان نیز باشد، نه اینکه با غیر قابل دسترسی ساختن خود وگذاشتن پیش شرطهای آزمون گونه به دلسردی آنان بپردازد.
برای ارتقاِ ء فرهنگ سیاسی جبهه ملی باید پرچمدار مبارزه با فرهنگ خودی و ناخودی حاكمیت و در هم شکننده فرهنگ خودی و ناخودی سیاسی در میان اپوزیسیون باشد. هیچ نیروی ایرانی با گرایشهای ملی و ایراندوستانه نباید ناخودی تلقی شود و كنار گذاشته شود.آمال جبهه ملی باید ایجاد جامعه آرمانی در بر گیرنده ای باشد که در آن هیچ کس غیر خودی نیست.
جبهه ملی به یک تجدید نظر صریح نیاز دارد.
تاریخ می بایست از گرانیگاه گفتگوی سیاسی بیرون برده شود. جبهه که خود را به حق وارث مشروطه میداند می تواند با توجه به این میراث گران بها با حفظ ادب سیاسی و نهادینه کردن آن به تعدیل فضای سیاسی در درون وخارج از ایران بپردازد. بستگی ها و تعصبات قبیله ای در آینده کشورمان که تشنه پرورش دمکراسی و چند گرایی است محکوم به شکست می باشند. در کنار آن جبهه باید به نقد گذشته خود بپردازد که خالی از اشتباه نبوده است تا غرض ورزان میدان داراین مهم نشوند. تعهد نسبت به آرمان مشروطه ایجاب میکند که جبهه با پرهیز از نیم زبانی حرف زدن و رعایت حساسیت این و آن در این برحه ی زمانی دست کم در خارج از کشور به نقد رویدادها یی بنشیند که موجب پیروزی نهضت مذهبی ـ اسلامی بر جنبش ملی شدند. به جای حساسیت و وفاداری تخریب کننده به کسانی که در گذشته هر فرصتی را برای اشتباه کردن غنیمت شمردند و این اشتباهات را همچون نشان افتخار بر سینه خود آویختند جبهه ملی میبایست در یک بازنگری فکری به تعریف خود ازطریق آرمانهای سیاسیش بپردازد که همان آرمانهای مشروطه میباشند.
من به عنوان نگارنده ،این سطور را از سر دلسوزی و علاقه خود به جبهه ملی به نگارش کشیدم تا در این روزهای متلاطم که کشورمان در آستانه یک دگر گونی بزرگ ایستاده است جبهه ملی ایران را که خانه سیاسی خود میدانم در تلاش بزرگ ایرانیان برای تنفس هوای تازه در کنار کارگران ، آموزگاران، زنان و دانشجویان نه تنها در گفتار، بلکه در کردارنیز بیابیم.
جبهه ملی بویژه در درون کشور نیاز به تابش گرمابخش خورشید نو اندیشی بر پوست خود دارد که جز با میدان دادن و به میدان کشاندن نیروهای جوان و پر توان و پر شور میسر نخواهد بود تا روحی تازه به کالبد نیمه خواب رفته ی جبهه دمیده شود.
رضا عزیزی نژاد
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen