مقاومت مداوم، سرکوب مداوم را به چالش می کشد، پروين اردلان، ادوار نيوز
سحرگاه ۱۸ تير ماه ۱۳۸۶، بار ديگر خلاقيت شورشی، تکانه ای ذهنی بر کالبدهای جامعه منفعلمان می دمد. خبر بازداشت اعضای مرکزی دفتر تحکيم وحدت، بهاره هدايت، محمد هاشمی، علی نيکو نسبتی، مهدی عربشاهی، حنيف يزدانی و علی وفقی به سرعت پخش می شود. آنها پلاکارد به دست نشسته اند روی زمين و درقاب تصوير با ما حرف می زنند. تحصن و تصوير تحصن آن ۶ تن در ساعت ۶ صبح دربرابر دانشگاه امير کبير بازآفرينی خلاقانه واقعيت کوی دانشگاه ۱۳۷۸ در برابر ديدگان فراموشکار است. اين بار آنان هستند که به عکس نيروهای فشار بر ذهن ما يورش می برند و از ما می خواهند در برابر انفعال مسری دوران، خلاقانه مقاومت کنيم. ما را وامی دارند که ۱۸ تير کوی دانشگاه را فراموش نکنيم، ما را وا می دارند تلاش برای آزادی ۸ دانشجوی دربند اميرکبير را از ياد نبريم. آنها بی آنکه تحصن شان را اعلام عمومی کنند، حضور خود را عمومی می کنند تا ترس ها و مصلحت انديشی ها را به مقابله بخوانند و بيهوده نيست که هزينه اين حضور، نه تنها به بازداشت خودشان که به بازداشت ۱۰ عضو ديگر و پلمب دفترادوار تحکيم منجر می شود. در فضايی که اقتصاد دلالی و زيستن بر مبنای هزينه و فايده، در همه جوانب زندگی ريشه می دواند و در ژستی روشنفکرانه، منش سياسی دوران می شود و هرگونه هزينه پردازی را - نه به دليل فشار و سرکوب که به دليل حفظ منافع اقتصادی، سياسی و موقعيتی - غيرعقلانی توصيف می کند، و راه بر هر گونه تغيير را به تعويق می اندازد، حرکت آگاهانه آنان نشانه انتخاب آگاهانه شان عليه تقديرگرايی ساری و جاری است. آنان نه به خاطر قهرمان سازی از خود و نه به خاطر افراطی گری که به خاطر شورش بر انفعال و منفعت طلبی دوران، ذهن ما را می آشوبند. عمومی کردن حضور آنان در قاب تصوير، حتی بيش از شنيدن خبر تحصن آنان قدرت تاثير گذاری دارد، شايد به اين خاطر که آنان در اين تصوير بر تصاوير متعارف دوران خود يورش می برند و ذهن ها را به حرکت وا می دارند. هيچ کس نمی تواند ۱۸ تير ۷۸ را بدون تصويری از پيراهن خونين در دست احمد باطبی به خاطر بياورد. چه کسی می تواند تصوير کشيده شدن دلارام علی را روی زمين، ژيلا بی يعقوب دست بند به دست و ضرب و شتم مظلومانه زنان در ۲۲ خرداد را از ياد ببرد؟ کدام روايت می تواند جايگزين تصوير چهره خونين دختری شود که به خاطر نوع پوشش اش مورد تهاجم پليس قرار گرفته است؟ کدام روايت می تواند فراتر از تصوير خود به دار آويخته کارگری که اعتراض صنفی اش پاسخ نگرفته روايت گر درد و رنج و و استيصال و اعتراض باشد؟
کدام روايت می تواند خشونت خونين دولتی را فراتر از تصوير مردان آفتابه به گردن تصوير کند؟ کدام روايت می تواند جز تصوير نيمه ی بدن زنی يا مردی در خاک، ذهن را از خشونت سنگسار مشمئز کند؟ جايی که رسانه های رسمی از افتتاح و استقبال می گويند و اعتراض ها را پنهان می دارند، و يا در شکل عوام فريبانه ، اخبار مخملين! «هشت و سی» ۸.۳۰ توليد می کنند تا تحريف و واژگون نمايی را خبرسازی جلوه دهند، اين تصاوير سمج و ماندگار که روز به روز بر تعدادشان افزوده می شود چون «کلاه کلمنتيس» چشم ها را می آزارد و لابد خواب ها را هم پريشان می کند. تصاوير دلارام ها و احمد باطبی ها ايجاد ترس می کنند، زيرا هرگز درپس پاسخ های زيرکانه سياستمداران پنهان و تلطيف نمی شوند، اين تصاوير برش هايی از حقيقتی هستند که همواره سعی در مخفی کردن آن می شود، تصاويری که هيچ لبخند توجيه گر رسانه ای و جملات طلايی ورويايی نمی تواند خشونت آشکار موجود در آن ها را پنهان بدارد، تصاويری از واقعيت که ذهن ها را هوشيار می طلبد..
سحرگاه ۱۸ تير ماه ۱۳۸۶، بار ديگر خلاقيت شورشی، تکانه ای ذهنی بر کالبدهای جامعه منفعلمان می دمد. خبر بازداشت اعضای مرکزی دفتر تحکيم وحدت، بهاره هدايت، محمد هاشمی، علی نيکو نسبتی، مهدی عربشاهی، حنيف يزدانی و علی وفقی به سرعت پخش می شود. آنها پلاکارد به دست نشسته اند روی زمين و درقاب تصوير با ما حرف می زنند. تحصن و تصوير تحصن آن ۶ تن در ساعت ۶ صبح دربرابر دانشگاه امير کبير بازآفرينی خلاقانه واقعيت کوی دانشگاه ۱۳۷۸ در برابر ديدگان فراموشکار است. اين بار آنان هستند که به عکس نيروهای فشار بر ذهن ما يورش می برند و از ما می خواهند در برابر انفعال مسری دوران، خلاقانه مقاومت کنيم. ما را وامی دارند که ۱۸ تير کوی دانشگاه را فراموش نکنيم، ما را وا می دارند تلاش برای آزادی ۸ دانشجوی دربند اميرکبير را از ياد نبريم. آنها بی آنکه تحصن شان را اعلام عمومی کنند، حضور خود را عمومی می کنند تا ترس ها و مصلحت انديشی ها را به مقابله بخوانند و بيهوده نيست که هزينه اين حضور، نه تنها به بازداشت خودشان که به بازداشت ۱۰ عضو ديگر و پلمب دفترادوار تحکيم منجر می شود. در فضايی که اقتصاد دلالی و زيستن بر مبنای هزينه و فايده، در همه جوانب زندگی ريشه می دواند و در ژستی روشنفکرانه، منش سياسی دوران می شود و هرگونه هزينه پردازی را - نه به دليل فشار و سرکوب که به دليل حفظ منافع اقتصادی، سياسی و موقعيتی - غيرعقلانی توصيف می کند، و راه بر هر گونه تغيير را به تعويق می اندازد، حرکت آگاهانه آنان نشانه انتخاب آگاهانه شان عليه تقديرگرايی ساری و جاری است. آنان نه به خاطر قهرمان سازی از خود و نه به خاطر افراطی گری که به خاطر شورش بر انفعال و منفعت طلبی دوران، ذهن ما را می آشوبند. عمومی کردن حضور آنان در قاب تصوير، حتی بيش از شنيدن خبر تحصن آنان قدرت تاثير گذاری دارد، شايد به اين خاطر که آنان در اين تصوير بر تصاوير متعارف دوران خود يورش می برند و ذهن ها را به حرکت وا می دارند. هيچ کس نمی تواند ۱۸ تير ۷۸ را بدون تصويری از پيراهن خونين در دست احمد باطبی به خاطر بياورد. چه کسی می تواند تصوير کشيده شدن دلارام علی را روی زمين، ژيلا بی يعقوب دست بند به دست و ضرب و شتم مظلومانه زنان در ۲۲ خرداد را از ياد ببرد؟ کدام روايت می تواند جايگزين تصوير چهره خونين دختری شود که به خاطر نوع پوشش اش مورد تهاجم پليس قرار گرفته است؟ کدام روايت می تواند فراتر از تصوير خود به دار آويخته کارگری که اعتراض صنفی اش پاسخ نگرفته روايت گر درد و رنج و و استيصال و اعتراض باشد؟
کدام روايت می تواند خشونت خونين دولتی را فراتر از تصوير مردان آفتابه به گردن تصوير کند؟ کدام روايت می تواند جز تصوير نيمه ی بدن زنی يا مردی در خاک، ذهن را از خشونت سنگسار مشمئز کند؟ جايی که رسانه های رسمی از افتتاح و استقبال می گويند و اعتراض ها را پنهان می دارند، و يا در شکل عوام فريبانه ، اخبار مخملين! «هشت و سی» ۸.۳۰ توليد می کنند تا تحريف و واژگون نمايی را خبرسازی جلوه دهند، اين تصاوير سمج و ماندگار که روز به روز بر تعدادشان افزوده می شود چون «کلاه کلمنتيس» چشم ها را می آزارد و لابد خواب ها را هم پريشان می کند. تصاوير دلارام ها و احمد باطبی ها ايجاد ترس می کنند، زيرا هرگز درپس پاسخ های زيرکانه سياستمداران پنهان و تلطيف نمی شوند، اين تصاوير برش هايی از حقيقتی هستند که همواره سعی در مخفی کردن آن می شود، تصاويری که هيچ لبخند توجيه گر رسانه ای و جملات طلايی ورويايی نمی تواند خشونت آشکار موجود در آن ها را پنهان بدارد، تصاويری از واقعيت که ذهن ها را هوشيار می طلبد..
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen