دکتر حسن کيانزاد
«تحريم خيمه شب بازی انتخابات راهگشای جنبش مردم سالاری ايرانيان است»
درآستانه بيست و نهمين سالگرد انقلاب فاجعه آفرين اسلامي ٢٢بهمن ١٣٥٧گفت و شنود پيرامون انتخابات مجلس هشتم در درون و برون مرز آغاز گشته و در اين ميان بمانند دوره های پيشين، همچنان بخشي از رهبران و كارورزان گروههای اپوزيسيون، بويژه بيرونيان پشتيبان «اصلاح گرايان» در طيف گسترده چپ و ملی مذهبی ها و ديگر حاميان بانفوذ انقلاب اسلامی، كه ازنهادهای قدرت كنار گذاشته شده اند، در ارايه نظر و تصميم درباره شركت و يا عدم شركت در «انتخابات فرمايشي» با مشكل و سردرگمی، روبر گشته اند. درحاليكه نهضت آزادی با انتشار يك بيانيه، بگونه يك مانور سياسی، امكان انجام يك «انتخابات آزاد»، آنهم - در شرايط حاكم استبداد مطلق -، خواستار نظارت بين المللی برجريان انجام آن ميگردد و بگونه ای مشوقانه به حكومتگران اطمينان می دهد، كه يك چنين نظارتی به خواست دولت ها، نه تنها در راستای تضعيف حاكميت ملی و اقتدار مشروع سياسی آنان قرار نگرفته، بلكه به تثبيت نظام و دولتهای حاكم می انجامد و منافع گسترده ای را هم در وجوه سياسی و اقتصادی برايشان بهمراه دارد، گيرندگان آن بيانيه، يعنی حكومتگزاران از جمله «رهبر معظم» علی خامنه ای را بر آن داشت كه زبان به سرخی و درشتگويی بگشايد و يك چنين خواستي را از دشمنان «بی شرمی» و جسارت به ملت ايران، بشمار آورد. ناگفته نگذاريم كه اين نخستين بار نيست كه رهبران نهضت آزادي اينگونه مورد توهين و زخم و حقارت زبان ملايان قرار می گيرند و لب به دفاع نمی گشايند. خمينی بنيانگذار جمهوری ظلم و ستم اسلامی، آٌقای مهدی بازرگان را در رابطه با مجلس آخوندی خبرنگان در همان ماههای نخستين پس از انقلاب، كه از رهبرش درخواست انحلال آنرا كرده بود، بهمراه وزيرانش از خانه بيرون كرده و به نخست وزير دولت موقت «خود برگزيده اش» ميگويد، «من توی دهانتان می زنم اگر يك چنين حرفي را يكبار ديگر تكرار كنيد». به نظر می آيد كه هنوز بخش بزرگی از دست اندركاران انقلاب ٥٧، هرگونه درشت گويی، حقارت و بی حرمتی از سوی حكومتگران را بجان می پذيرند، تا شايد درب رحمت ولايت امر به روی آنان گشوده گردد, و آنان بارديگر به حق و حقوق بربادرفته خود از انقلاب و استبدادی كه با كمك خود بر ملت ايران تحميل كردند، برسند. نگاهی به شيوه برخورد بخش ديگری از روشنفكران و سردمداران اپوزيسيون، بويژه جريان های فعال در انقلاب اسلامی، يعنی چپ انقلابی ماركسيست لنينيستی ديروزين و دموکراتيزه شده امروزين، دو ديگر نظريه پردازان اسلامی خط امام، که ديرزمانی است تنی چند از آنان نااميد ازهم كيشان خود و حكومتيان از ترس جان به غرب پناه آورده اند و سه ديگر جريان ملی مذهبی برخوردار از اعتدال انديشه وری (پشتيبان آيت الله شريعتمداری)، در يك پال تاك پيرامون «انتخابات آزاد»، نشانگر موضعی است انفعالی، عاجزانه و تسليم و رضا در برابر حكومتگرانی كه تمام ابزار و امكانات اعمال قدرت، چه اجرايی، رسانه ای و مالي را بدست گرفته و هرگونه راه نفوذ و رخنه بدرون ساختار سيستم انتخاباتی تحميلی موجود را بر دگرانديشانی كه از هم اكنون، خائن و مزدور و دست نشاندۀ دشمن نام گرفته اند، بسته اند. در اين پال تاک سه سخنران به مدتی بيش از دو ساعت تحليل هاي سياسي خود را پيرامون شركت در انتخابات، «تحريم شركت در آن» يا «كمی شركت و كمی تحريم» ارايه دادند كه آگاهی به آورده هائی از آن گفت و شنود، ميتواند در گزينش رويكردهای ما و همچنين دامنه خواست های ملی ما از اليت و برگزيدگان «اپوزيسيون فعلا موجود» راهگشا باشد.
ديدگاه نخستين: نظام جمهوری اسلامی، برابر قانون اساسی اش، استبدادی است، بمانند استبداد ٢٥٠٠ ساله كه غليظ تر هم شده است اما لباس قانون برتن كرده است. اين نظام تنها فقاهتی نيست، فاشيستی و ناسيوناليستی است. داستان اتمی می شود پناهنگاه ملی و نماد پشتيبانی مردم. آنچه خامنه ای بگويد شرع است و قانون. هشتاد درصد قدرت دردست يكنفر است. بهنگام انتخابات، مسئوولين نسبت به مردم مهربانتر ميشوند، قربان صدقه مردم ميروند. شرايط كنونی گروه بنديها: در جبهه اصولگرايان سه پايه اصلی مؤتلفه، ايثارگران و طرفداران احمدی نژاد (رايحه خوش خدمت) كميسيون ٥+٦ را بوجود آورده اند تا يك ليست مشترك را برای انتخابات ارايه دهند. شرط طرفداران احمدی نژاد اينستكه، دو جناح ديگر از هم اكنون پشتيبانی خود را از دوره دوم رياست جمهوری احمدی نژاد اعلام بدارند كه هنوز اين خواست آنان بجائی نرسيده است. كروبی در يك ديدار با خامنه ای با گرفتن سهم خود، پذيرفته است كه از جناح اصلاحگرايان حمايت نكند. دوم خرداديها ميخواهند كه خاتمی بميدان بيايد كه نخواهد آمد، احتمال انتخاب اش نيست. عملگراها دنبال يك سری آدمهای اجرائی هستند كه جلوی چشم مردم بگذارند، ملی مذهبی ها هيچوقت شانسی نداشته اند. انتخابات نياز به يك «آدم بده» (آدم قربانی) دارد، اين بار ميتواند اين آدم بده احمدی نژاد باشد. بايد ديد كه خامنه ای در كجا قرار دارد. سپس سخنران سه پرسش مطرح می كند و خود هم اقرار می كند، كه پاسخی برايشان ندارد.
الف:
شركت نكردن در انتخابات يك امر تاكتيكی برای مخالفين است. مردم جلو بروند؟، نروند؟ در اين فضا كانديد شدن اصلاحگرايان منتفی است. آيا به صلاح است كه بمردم بگوييم بياييد رأی بدهيد كه دولت احمدی نژاد را ساقط كنند؟ (مقصود تغيير آرايش نمايندگان در مجلس هشتم است) اين پرسش تاكتيكی است.
ب:
اگر پاسخ مثبت باشد آيا مثل دوره جنبش اصلاحات، كه ٧ درصد مردم راي دادند، با توجه به شكست آن جنبش، آيا مردم خواهند آمد؟، آيا سنگ روی يخ نخواهيم شد؟
پ: به فرض كه پاسخ آن دو پرسش مثبت باشد، آيا جامعه جهانی را ميشود بسيج كرد، كه در انتخابات رياست جمهوری به سمت يك شخص از خارج از نظام رفت؟ ميدانيم كه جمهوری اسلامی زير فشار مردم نمی رود. در رابطه با غنی سازی هم زير فشار خارج نمی رود. اگر اصلاحگران به مجلس بروند، آيا بازهم تجربه هشت ساله دوران خاتمی تكرار نخواهد شد؟
ديدگاه دوم:
گذار از استبداد به دموكراسی از طريق انتخابات آزاد نه بعنوان شعار محوری، بلكه استراتژيك مطرح است. انتخابات در جمهوری اسلامی غيردموكراتيك بوده، ولی بين نهادهای گوناگون عملكرد داشته است. يعنی جابجايی ميان نهادها از كانال انتخابات گذشته. مثلاً امكانات محدود برای اصلاحگران وجود داشته است. چند دوره است كه روحانيت نقش خود را در ساختار قدرت از دست داده و سپاه قدرت را در دست گرفته است. ليست سپاه توانست در انتخابات گذشته پيروز شود. پنجاه تن از افراد سپاه بيرون آمده اند، كانديد ميشوند و به مجلس خواهند رفت. اين انتخابات بمراتب در فضايی سخت تر برگزار شده و سركوب ها بيشتر خواهد شد. غيردموكراتيك تر از پيش خواهد بود؟! پيشبرد مواضع اصلاحگران ضعيف شده، گرايش محافظه كارانه آنان تقويت شده، بنوعی همان مواضع اعتماد ملی و كروبی است. خامنه ای به كروبی امتياز ميدهد كه او با اصلاحگران متحد نشود. با توجه به وضعی كه وجود دارد، فرصت چندانی به انتخابات باقی نمانده. تورم و بحران اقتصادی وضعيت را چنان دگرگون نميكند كه صحنه فعلی دگرگون شود. اگر جبهه اصولگرايان ليست خود را منتشر كند، آن ليست برنده خواهد شد. خامنه ای و سپاه، ديگر به سادگی اجازه نمی دهند كه اصلاحگرايان پا به مجلس باز كنند، جلوی آنها را ميگيرند.
اما سياست ما، ما در اين دور بايد بتوانيم فعالانه شركت كنيم، نه شركت در انتخابات، بلكه در فضای انتخابات به عنوان خواست همگان كه به مطالبات مشخص تبديل شود بگونه يك شعار گسترده. حضور و نقش مردم روندی است كه بايد بتدريج شكل بگيرد. طرح آن پرسش ها زود است. يكی از تغييرات در رابطه با احمدی نژاد، جريان حاكميت و ساختار حاكميت است كه دارد تضعيف می شود. بعيد بنظر ميرسد كه در فاصله اين سه ماه آن نيروی مردم به صحنه بيايد. تجربه اصلاحات به ذهنيت مردم صدمه زده است. مردم به اين سادگی اعتماد نخواهند كرد.
ديدگاه سوم:
گروهی شركت در انتخابات را بدلايل قانون اساسی و حكومت و از نظر عملی و نظری درست نميدانند. زيراكه شركت در آن مشروعيت برايش بوجود می آورد. گروهی ديگر براين باور است كه شركت در انتخابات، فضای سياسی را در داخل كشور باز ميكند. هيچيك از اين دو، كار اپوزيسيون فعال نيست. اپوزيسيون حقوق خودش را فراموش كرده، ناكارآمد گشته است، «دوستان ما تبديل به مفسرين مبرز حكومت شده اند؟!» . انتخابات آزاد بگونه ابزار استراتژيك برای تغيير وضع موجود كارآمد است. بدون توسل به نيروی مردم، به نهادهای بين المللی، سازمان ملل متحد، شكايت بدادگاه های بين المللی، كاری از پيش نمي بريم. حكومت در ايران همه كنوانسيون های جهانی را امضاء كرده و برسميت شناخته است. اتكای ما بايد به اين قوانين گردد. نقش ما نبايد تنها به ناظر و تحليل گر خلاصه شود. انتخابات بايد بگونه يك شعار محوری مطالبات اجتماعی، سنديكايی، كارگری و دانشجويی مطرح گردد. ما از كسانی حمايت می كنيم كه از جنبش مطالباتی مردم ايران حمايت كنند، «حال چه در دايره قدرت حكومت و يا در بيرون آن قرار گرفته باشند»؟! تحريم صحيح نيست. زيرا، «بصورت ايدئولوژيك حق خود را سلب می كنيم»؟! ما شركت نميكنيم و رأی نمی دهيم، اين صحيح است. آن پرسش های فرازين چون واضح نيستند، جوابی هم ندارند.
با توجه به مجموعه تحليل های نظری فرازين از سوی سه شخصيت شناخته و سه جريان گونه گون سياسی اپوزيسيون كه ميتوان از آن بمثابه «مشت نمونه خروار» است، سخن بميان آورد، دريافت كه چرا نيروهای مخالف رژيم دركليت اش هنوز هم در آستانه بيست و نهمين سالگرد جمهوری اسلامی در برابر سلطه و مانورهای اقتدارگرايانه استبداد حاكم، بگونه اهرمی ناكارآمد و انفعالی درآمده كه به درستی برآينده ترين استعداد و دانش و هنرشان، به نظاره گری رويدادها و تحليل و تفسير كنش های حكومتگران و اختلافات درون جناحی نهادهای قدرت بدست، بسنده گرديده و نه در راستای هماهنگی و همرايی بر سر اصولی كه در پهنه انديشه وری دموكراتيك، بديهی، عرفی و متداول اند.
استوار بريك چنين پايه سست و لرزان تفكر به خود مشغول و خودشيفتگی برتری خواهانه است كه، تنی چند از نخبگان سياسی اپوزيسيون در برابر جمعی از ايرانيان شيفته و دلسوز به مسائل ايران به سخن می نشينند، چونان دو دهه گذشته «كارشناسانه» و «مبرزانه» به تحليل های نظری و تئوريك تكراری دست می يازند، اما شوربختانه در گستره عمل، كمترين دستمايه ای را كه بتواند مشگل گشا، كارآمد و اميد آفرين باشد، ارايه نميدهند. در اين مرحله از مبارزه كه مافيای جمهوری اسلامی كشور ما را در حصار انزوای مطلق سياسی و اقتصادی جهانی درآورده است، وظيفه گروههای سياسی و همه ايران دوستان آزاده در اينستكه، بدور از مرزبنديهای جبری و جدائی و اسارت آور چپ و راست، كه سياست بازان حرفهای بر ما تحميل كرده اند، خودآگاهانه سمت و سوی مبارزه و كنش های همسوی خود را متوجه عاملان اصلي شوربختی و تيره روزی مردم ايران، يعنی بی خردان و ياوه سرايان ستمگر حاكم كرده و موضع صريح و روشن خود را در آستانه انجام هشتمين دوره «انتصابات فرمايشی و فقاهتی» مجلس اسلامی كه زنده ياد داريوش فروهر با جرات و صراحت آنرا «خيمه شب بازی انتخابات» ناميد و تحريم اش را متهورانه اعلام نمود، بيان بدارند كه ما از آن بگونه زيرسخن به ميان می آوريم:
1- حاكميت جمهوری اسلامی، استبدادی، ارتجاعی، قرون وسطايی و ضدملی است. بنابراين بر پايه قوانين و اصول فقاهتی مندرج در قانون اساسی آن، بويژه عملكرد نهادهای قضايی و اجرايی اش چونان بيست ونه سال گذشته، نميتوان انجام هرگونه گزينش آزاد و مردمی را از سوی حكومتگزاران آن، انتظار داشت. در اين راستا، ارايه هرگونه راهكار اپورتونيستی و تعريف و تحليل های تنها بخود مشغول روشنفكرانه كه در فراز از آن سخن به ميان آورديم، راه گشا و مشگل گشا نبوده و به خواست های بنيادين مردم ايران، كه بركناری حاكميت فقاهتی، از اريكه قدرت می باشد، جامه عمل نمی پوشاند. چشم اميد به لايه هائی از درون ساختار حاكميت كه بنادرستي و كاذبانه «اصلاح گران» نام گرفته اند، جز دور افتادن از جنبش مردمسالاری و فرسايش نيرو و زمان، فرآيندی ديگر، بهمراه نخواهد داشت. كارنامه هشت ساله دولت خاتمی آزمونی است كه ديگر نيازی به آزمودن دوباره آن نمی باشد.
٢- نمی توان از يكسو شركت در انتخابات فقاهتی را به سبب برخوردهای حذفی شورای نگهبان و بسته بودن راههای رقابت، رد كرد (نهضت آزادی) و انصراف خود را ا ز ورود به مبارزه بيان داشت، اما از سوی ديگر، موعظه گرانه به حكومتيان هشداد داد كه درصورت ادامه روشهای نادرست گذشته, شكاف ها حتی در درون نظام عميق تر ميشود و در آن صورت تمايلات و گرايشات ساختارشكن بيرون از نظام شكل ميگيرند و رشد می كنند كه حاصل آن معلوم نيست به نفع مصالح ملی كشورمان تمام شود. بنابراين رهبران نهضت آزادی، نگران فروپاشی ساختار نظامی هستند كه در بيست و نه سال گذشته برای ملت ايران در درون، محنت و محروميت و حقارت و بندگی و تنگدستی ببار آورده و در پهنۀ سياست خارجی منافع و مصالح ملی كشور مارا در طبق اخلاص پيش روی تروريست های اسلامی حزب الله لبنان و عراق و سوريه نهاده و اين چنين ميهن مان را به انزوای مطلق سياسی و اقتصادی دچار ساخته است.
٣ – در آغاز اين نوشتار با اشاره به فرآيند پال تاكی كه، سه تن از فعالان و نخبگان سياسي اپوزيسيون برون مرزی پيرامون «انتخابات فقاهتی» سخن راندند و در پايان هم راه حل مشكل گشا و كارآمدی را ارايه ندادند، بروشنی می توان همسويی و همخوانی های نظری و تحليلی مشابهی ميان آنان با نهضت آزادی، مجاهدين انقلاب اسلامی و «اصلاح گران» در درون جامعه ايران مشاهده کرد. از جمله، همه از يكسو ميگويند, در انتخابات شركت نمی كنيم, ولی از سوئی ديگر ميخواهند از كانديداهائی كه از فيلتر شورای نگهبان و نهادهای اطلاعاتی رژيم گذشته اند، در صورتيكه از جنبش مطالباتي مردم ايران حمايت كنند، حال «چه در دايره قدرت حكومت و يا در بيرون از آن» قرار گرفته باشند، پشتيبانی كنند. اما اين نظريهپردازان و فعالان سياسی برون و درون مرزی، خودبخوبي از سرنوشت همه آن هزاران هزار مدافعين جنبش های مطالباتی مردم ايران در درون زندانها و شكنجهگاههای رژيم و يا ربوده شدگانی که اجسادشان را در بيابانها رها کردند, آگاهی دارند. قتل های زنجيره ای از جمله نمونه های زنده ای از درندگی و خون آشامی گماشتگان و دستپروردگان انقلابی رژيمی هستند، كه هنوز هم بسياری از سياست بازان كهنه كار ديرين، چشم اميد به اصلاح و استحاله اش بسته اند.
٤- ميگويند «تحريم انتخابات» صحيح نيست، زيرا «بصورت ايدئولوژيك حق خود را سلب می كنيم»؟! می پرسيم كدام حقی را؟! از كه و از چه؟! مگر ايرانيان در يك جامعه باز و آزاد زندگی می كنند كه از حق و حقوق و آزاديهای متعارف درجهان آزاد، برخوردار باشند كه خود اكنون با «تحريم» بخواهند آنرا از خود سلب كنند؟ شركت و يا اختيار سكوت در رابطه با برگزاری يك چنين مضحكه و خيمه شب بازی فقاهتی به نام انتخابات، معنايی جز قبول عبوديت، تسليم و رضا و خواری و سلطه پذيری از سوی مستبدين و ستمگران حاكم، به همراه ندارد. بنابراين در اين هنگام كه حكومتگذاران جمهوری اسلامی با دردست داشتن تمامين ابزار قدرت و سركوب و اختناق، راه را بر هرگونه جنبش آزاديخواهی، حقوق بشری و مطالباتی مردم ايران بسته اند، مي تواند تحريم انتخابات، به مثابه يك «شعار محوری» از سوی اپوزيسيون دموكرات ايران بگونه راهبردی، بيانگر مقاومت يكپارچه و اعتراضی ملی ما در برابر رژيم گردد و سرانجام، شكل گيرِی و سامان گيری جنبش همبستگی و همرائی ما ايرانيان را، بشارت دهد.
«تحريم خيمه شب بازی انتخابات راهگشای جنبش مردم سالاری ايرانيان است»
درآستانه بيست و نهمين سالگرد انقلاب فاجعه آفرين اسلامي ٢٢بهمن ١٣٥٧گفت و شنود پيرامون انتخابات مجلس هشتم در درون و برون مرز آغاز گشته و در اين ميان بمانند دوره های پيشين، همچنان بخشي از رهبران و كارورزان گروههای اپوزيسيون، بويژه بيرونيان پشتيبان «اصلاح گرايان» در طيف گسترده چپ و ملی مذهبی ها و ديگر حاميان بانفوذ انقلاب اسلامی، كه ازنهادهای قدرت كنار گذاشته شده اند، در ارايه نظر و تصميم درباره شركت و يا عدم شركت در «انتخابات فرمايشي» با مشكل و سردرگمی، روبر گشته اند. درحاليكه نهضت آزادی با انتشار يك بيانيه، بگونه يك مانور سياسی، امكان انجام يك «انتخابات آزاد»، آنهم - در شرايط حاكم استبداد مطلق -، خواستار نظارت بين المللی برجريان انجام آن ميگردد و بگونه ای مشوقانه به حكومتگران اطمينان می دهد، كه يك چنين نظارتی به خواست دولت ها، نه تنها در راستای تضعيف حاكميت ملی و اقتدار مشروع سياسی آنان قرار نگرفته، بلكه به تثبيت نظام و دولتهای حاكم می انجامد و منافع گسترده ای را هم در وجوه سياسی و اقتصادی برايشان بهمراه دارد، گيرندگان آن بيانيه، يعنی حكومتگزاران از جمله «رهبر معظم» علی خامنه ای را بر آن داشت كه زبان به سرخی و درشتگويی بگشايد و يك چنين خواستي را از دشمنان «بی شرمی» و جسارت به ملت ايران، بشمار آورد. ناگفته نگذاريم كه اين نخستين بار نيست كه رهبران نهضت آزادي اينگونه مورد توهين و زخم و حقارت زبان ملايان قرار می گيرند و لب به دفاع نمی گشايند. خمينی بنيانگذار جمهوری ظلم و ستم اسلامی، آٌقای مهدی بازرگان را در رابطه با مجلس آخوندی خبرنگان در همان ماههای نخستين پس از انقلاب، كه از رهبرش درخواست انحلال آنرا كرده بود، بهمراه وزيرانش از خانه بيرون كرده و به نخست وزير دولت موقت «خود برگزيده اش» ميگويد، «من توی دهانتان می زنم اگر يك چنين حرفي را يكبار ديگر تكرار كنيد». به نظر می آيد كه هنوز بخش بزرگی از دست اندركاران انقلاب ٥٧، هرگونه درشت گويی، حقارت و بی حرمتی از سوی حكومتگران را بجان می پذيرند، تا شايد درب رحمت ولايت امر به روی آنان گشوده گردد, و آنان بارديگر به حق و حقوق بربادرفته خود از انقلاب و استبدادی كه با كمك خود بر ملت ايران تحميل كردند، برسند. نگاهی به شيوه برخورد بخش ديگری از روشنفكران و سردمداران اپوزيسيون، بويژه جريان های فعال در انقلاب اسلامی، يعنی چپ انقلابی ماركسيست لنينيستی ديروزين و دموکراتيزه شده امروزين، دو ديگر نظريه پردازان اسلامی خط امام، که ديرزمانی است تنی چند از آنان نااميد ازهم كيشان خود و حكومتيان از ترس جان به غرب پناه آورده اند و سه ديگر جريان ملی مذهبی برخوردار از اعتدال انديشه وری (پشتيبان آيت الله شريعتمداری)، در يك پال تاك پيرامون «انتخابات آزاد»، نشانگر موضعی است انفعالی، عاجزانه و تسليم و رضا در برابر حكومتگرانی كه تمام ابزار و امكانات اعمال قدرت، چه اجرايی، رسانه ای و مالي را بدست گرفته و هرگونه راه نفوذ و رخنه بدرون ساختار سيستم انتخاباتی تحميلی موجود را بر دگرانديشانی كه از هم اكنون، خائن و مزدور و دست نشاندۀ دشمن نام گرفته اند، بسته اند. در اين پال تاک سه سخنران به مدتی بيش از دو ساعت تحليل هاي سياسي خود را پيرامون شركت در انتخابات، «تحريم شركت در آن» يا «كمی شركت و كمی تحريم» ارايه دادند كه آگاهی به آورده هائی از آن گفت و شنود، ميتواند در گزينش رويكردهای ما و همچنين دامنه خواست های ملی ما از اليت و برگزيدگان «اپوزيسيون فعلا موجود» راهگشا باشد.
ديدگاه نخستين: نظام جمهوری اسلامی، برابر قانون اساسی اش، استبدادی است، بمانند استبداد ٢٥٠٠ ساله كه غليظ تر هم شده است اما لباس قانون برتن كرده است. اين نظام تنها فقاهتی نيست، فاشيستی و ناسيوناليستی است. داستان اتمی می شود پناهنگاه ملی و نماد پشتيبانی مردم. آنچه خامنه ای بگويد شرع است و قانون. هشتاد درصد قدرت دردست يكنفر است. بهنگام انتخابات، مسئوولين نسبت به مردم مهربانتر ميشوند، قربان صدقه مردم ميروند. شرايط كنونی گروه بنديها: در جبهه اصولگرايان سه پايه اصلی مؤتلفه، ايثارگران و طرفداران احمدی نژاد (رايحه خوش خدمت) كميسيون ٥+٦ را بوجود آورده اند تا يك ليست مشترك را برای انتخابات ارايه دهند. شرط طرفداران احمدی نژاد اينستكه، دو جناح ديگر از هم اكنون پشتيبانی خود را از دوره دوم رياست جمهوری احمدی نژاد اعلام بدارند كه هنوز اين خواست آنان بجائی نرسيده است. كروبی در يك ديدار با خامنه ای با گرفتن سهم خود، پذيرفته است كه از جناح اصلاحگرايان حمايت نكند. دوم خرداديها ميخواهند كه خاتمی بميدان بيايد كه نخواهد آمد، احتمال انتخاب اش نيست. عملگراها دنبال يك سری آدمهای اجرائی هستند كه جلوی چشم مردم بگذارند، ملی مذهبی ها هيچوقت شانسی نداشته اند. انتخابات نياز به يك «آدم بده» (آدم قربانی) دارد، اين بار ميتواند اين آدم بده احمدی نژاد باشد. بايد ديد كه خامنه ای در كجا قرار دارد. سپس سخنران سه پرسش مطرح می كند و خود هم اقرار می كند، كه پاسخی برايشان ندارد.
الف:
شركت نكردن در انتخابات يك امر تاكتيكی برای مخالفين است. مردم جلو بروند؟، نروند؟ در اين فضا كانديد شدن اصلاحگرايان منتفی است. آيا به صلاح است كه بمردم بگوييم بياييد رأی بدهيد كه دولت احمدی نژاد را ساقط كنند؟ (مقصود تغيير آرايش نمايندگان در مجلس هشتم است) اين پرسش تاكتيكی است.
ب:
اگر پاسخ مثبت باشد آيا مثل دوره جنبش اصلاحات، كه ٧ درصد مردم راي دادند، با توجه به شكست آن جنبش، آيا مردم خواهند آمد؟، آيا سنگ روی يخ نخواهيم شد؟
پ: به فرض كه پاسخ آن دو پرسش مثبت باشد، آيا جامعه جهانی را ميشود بسيج كرد، كه در انتخابات رياست جمهوری به سمت يك شخص از خارج از نظام رفت؟ ميدانيم كه جمهوری اسلامی زير فشار مردم نمی رود. در رابطه با غنی سازی هم زير فشار خارج نمی رود. اگر اصلاحگران به مجلس بروند، آيا بازهم تجربه هشت ساله دوران خاتمی تكرار نخواهد شد؟
ديدگاه دوم:
گذار از استبداد به دموكراسی از طريق انتخابات آزاد نه بعنوان شعار محوری، بلكه استراتژيك مطرح است. انتخابات در جمهوری اسلامی غيردموكراتيك بوده، ولی بين نهادهای گوناگون عملكرد داشته است. يعنی جابجايی ميان نهادها از كانال انتخابات گذشته. مثلاً امكانات محدود برای اصلاحگران وجود داشته است. چند دوره است كه روحانيت نقش خود را در ساختار قدرت از دست داده و سپاه قدرت را در دست گرفته است. ليست سپاه توانست در انتخابات گذشته پيروز شود. پنجاه تن از افراد سپاه بيرون آمده اند، كانديد ميشوند و به مجلس خواهند رفت. اين انتخابات بمراتب در فضايی سخت تر برگزار شده و سركوب ها بيشتر خواهد شد. غيردموكراتيك تر از پيش خواهد بود؟! پيشبرد مواضع اصلاحگران ضعيف شده، گرايش محافظه كارانه آنان تقويت شده، بنوعی همان مواضع اعتماد ملی و كروبی است. خامنه ای به كروبی امتياز ميدهد كه او با اصلاحگران متحد نشود. با توجه به وضعی كه وجود دارد، فرصت چندانی به انتخابات باقی نمانده. تورم و بحران اقتصادی وضعيت را چنان دگرگون نميكند كه صحنه فعلی دگرگون شود. اگر جبهه اصولگرايان ليست خود را منتشر كند، آن ليست برنده خواهد شد. خامنه ای و سپاه، ديگر به سادگی اجازه نمی دهند كه اصلاحگرايان پا به مجلس باز كنند، جلوی آنها را ميگيرند.
اما سياست ما، ما در اين دور بايد بتوانيم فعالانه شركت كنيم، نه شركت در انتخابات، بلكه در فضای انتخابات به عنوان خواست همگان كه به مطالبات مشخص تبديل شود بگونه يك شعار گسترده. حضور و نقش مردم روندی است كه بايد بتدريج شكل بگيرد. طرح آن پرسش ها زود است. يكی از تغييرات در رابطه با احمدی نژاد، جريان حاكميت و ساختار حاكميت است كه دارد تضعيف می شود. بعيد بنظر ميرسد كه در فاصله اين سه ماه آن نيروی مردم به صحنه بيايد. تجربه اصلاحات به ذهنيت مردم صدمه زده است. مردم به اين سادگی اعتماد نخواهند كرد.
ديدگاه سوم:
گروهی شركت در انتخابات را بدلايل قانون اساسی و حكومت و از نظر عملی و نظری درست نميدانند. زيراكه شركت در آن مشروعيت برايش بوجود می آورد. گروهی ديگر براين باور است كه شركت در انتخابات، فضای سياسی را در داخل كشور باز ميكند. هيچيك از اين دو، كار اپوزيسيون فعال نيست. اپوزيسيون حقوق خودش را فراموش كرده، ناكارآمد گشته است، «دوستان ما تبديل به مفسرين مبرز حكومت شده اند؟!» . انتخابات آزاد بگونه ابزار استراتژيك برای تغيير وضع موجود كارآمد است. بدون توسل به نيروی مردم، به نهادهای بين المللی، سازمان ملل متحد، شكايت بدادگاه های بين المللی، كاری از پيش نمي بريم. حكومت در ايران همه كنوانسيون های جهانی را امضاء كرده و برسميت شناخته است. اتكای ما بايد به اين قوانين گردد. نقش ما نبايد تنها به ناظر و تحليل گر خلاصه شود. انتخابات بايد بگونه يك شعار محوری مطالبات اجتماعی، سنديكايی، كارگری و دانشجويی مطرح گردد. ما از كسانی حمايت می كنيم كه از جنبش مطالباتی مردم ايران حمايت كنند، «حال چه در دايره قدرت حكومت و يا در بيرون آن قرار گرفته باشند»؟! تحريم صحيح نيست. زيرا، «بصورت ايدئولوژيك حق خود را سلب می كنيم»؟! ما شركت نميكنيم و رأی نمی دهيم، اين صحيح است. آن پرسش های فرازين چون واضح نيستند، جوابی هم ندارند.
با توجه به مجموعه تحليل های نظری فرازين از سوی سه شخصيت شناخته و سه جريان گونه گون سياسی اپوزيسيون كه ميتوان از آن بمثابه «مشت نمونه خروار» است، سخن بميان آورد، دريافت كه چرا نيروهای مخالف رژيم دركليت اش هنوز هم در آستانه بيست و نهمين سالگرد جمهوری اسلامی در برابر سلطه و مانورهای اقتدارگرايانه استبداد حاكم، بگونه اهرمی ناكارآمد و انفعالی درآمده كه به درستی برآينده ترين استعداد و دانش و هنرشان، به نظاره گری رويدادها و تحليل و تفسير كنش های حكومتگران و اختلافات درون جناحی نهادهای قدرت بدست، بسنده گرديده و نه در راستای هماهنگی و همرايی بر سر اصولی كه در پهنه انديشه وری دموكراتيك، بديهی، عرفی و متداول اند.
استوار بريك چنين پايه سست و لرزان تفكر به خود مشغول و خودشيفتگی برتری خواهانه است كه، تنی چند از نخبگان سياسی اپوزيسيون در برابر جمعی از ايرانيان شيفته و دلسوز به مسائل ايران به سخن می نشينند، چونان دو دهه گذشته «كارشناسانه» و «مبرزانه» به تحليل های نظری و تئوريك تكراری دست می يازند، اما شوربختانه در گستره عمل، كمترين دستمايه ای را كه بتواند مشگل گشا، كارآمد و اميد آفرين باشد، ارايه نميدهند. در اين مرحله از مبارزه كه مافيای جمهوری اسلامی كشور ما را در حصار انزوای مطلق سياسی و اقتصادی جهانی درآورده است، وظيفه گروههای سياسی و همه ايران دوستان آزاده در اينستكه، بدور از مرزبنديهای جبری و جدائی و اسارت آور چپ و راست، كه سياست بازان حرفهای بر ما تحميل كرده اند، خودآگاهانه سمت و سوی مبارزه و كنش های همسوی خود را متوجه عاملان اصلي شوربختی و تيره روزی مردم ايران، يعنی بی خردان و ياوه سرايان ستمگر حاكم كرده و موضع صريح و روشن خود را در آستانه انجام هشتمين دوره «انتصابات فرمايشی و فقاهتی» مجلس اسلامی كه زنده ياد داريوش فروهر با جرات و صراحت آنرا «خيمه شب بازی انتخابات» ناميد و تحريم اش را متهورانه اعلام نمود، بيان بدارند كه ما از آن بگونه زيرسخن به ميان می آوريم:
1- حاكميت جمهوری اسلامی، استبدادی، ارتجاعی، قرون وسطايی و ضدملی است. بنابراين بر پايه قوانين و اصول فقاهتی مندرج در قانون اساسی آن، بويژه عملكرد نهادهای قضايی و اجرايی اش چونان بيست ونه سال گذشته، نميتوان انجام هرگونه گزينش آزاد و مردمی را از سوی حكومتگزاران آن، انتظار داشت. در اين راستا، ارايه هرگونه راهكار اپورتونيستی و تعريف و تحليل های تنها بخود مشغول روشنفكرانه كه در فراز از آن سخن به ميان آورديم، راه گشا و مشگل گشا نبوده و به خواست های بنيادين مردم ايران، كه بركناری حاكميت فقاهتی، از اريكه قدرت می باشد، جامه عمل نمی پوشاند. چشم اميد به لايه هائی از درون ساختار حاكميت كه بنادرستي و كاذبانه «اصلاح گران» نام گرفته اند، جز دور افتادن از جنبش مردمسالاری و فرسايش نيرو و زمان، فرآيندی ديگر، بهمراه نخواهد داشت. كارنامه هشت ساله دولت خاتمی آزمونی است كه ديگر نيازی به آزمودن دوباره آن نمی باشد.
٢- نمی توان از يكسو شركت در انتخابات فقاهتی را به سبب برخوردهای حذفی شورای نگهبان و بسته بودن راههای رقابت، رد كرد (نهضت آزادی) و انصراف خود را ا ز ورود به مبارزه بيان داشت، اما از سوی ديگر، موعظه گرانه به حكومتيان هشداد داد كه درصورت ادامه روشهای نادرست گذشته, شكاف ها حتی در درون نظام عميق تر ميشود و در آن صورت تمايلات و گرايشات ساختارشكن بيرون از نظام شكل ميگيرند و رشد می كنند كه حاصل آن معلوم نيست به نفع مصالح ملی كشورمان تمام شود. بنابراين رهبران نهضت آزادی، نگران فروپاشی ساختار نظامی هستند كه در بيست و نه سال گذشته برای ملت ايران در درون، محنت و محروميت و حقارت و بندگی و تنگدستی ببار آورده و در پهنۀ سياست خارجی منافع و مصالح ملی كشور مارا در طبق اخلاص پيش روی تروريست های اسلامی حزب الله لبنان و عراق و سوريه نهاده و اين چنين ميهن مان را به انزوای مطلق سياسی و اقتصادی دچار ساخته است.
٣ – در آغاز اين نوشتار با اشاره به فرآيند پال تاكی كه، سه تن از فعالان و نخبگان سياسي اپوزيسيون برون مرزی پيرامون «انتخابات فقاهتی» سخن راندند و در پايان هم راه حل مشكل گشا و كارآمدی را ارايه ندادند، بروشنی می توان همسويی و همخوانی های نظری و تحليلی مشابهی ميان آنان با نهضت آزادی، مجاهدين انقلاب اسلامی و «اصلاح گران» در درون جامعه ايران مشاهده کرد. از جمله، همه از يكسو ميگويند, در انتخابات شركت نمی كنيم, ولی از سوئی ديگر ميخواهند از كانديداهائی كه از فيلتر شورای نگهبان و نهادهای اطلاعاتی رژيم گذشته اند، در صورتيكه از جنبش مطالباتي مردم ايران حمايت كنند، حال «چه در دايره قدرت حكومت و يا در بيرون از آن» قرار گرفته باشند، پشتيبانی كنند. اما اين نظريهپردازان و فعالان سياسی برون و درون مرزی، خودبخوبي از سرنوشت همه آن هزاران هزار مدافعين جنبش های مطالباتی مردم ايران در درون زندانها و شكنجهگاههای رژيم و يا ربوده شدگانی که اجسادشان را در بيابانها رها کردند, آگاهی دارند. قتل های زنجيره ای از جمله نمونه های زنده ای از درندگی و خون آشامی گماشتگان و دستپروردگان انقلابی رژيمی هستند، كه هنوز هم بسياری از سياست بازان كهنه كار ديرين، چشم اميد به اصلاح و استحاله اش بسته اند.
٤- ميگويند «تحريم انتخابات» صحيح نيست، زيرا «بصورت ايدئولوژيك حق خود را سلب می كنيم»؟! می پرسيم كدام حقی را؟! از كه و از چه؟! مگر ايرانيان در يك جامعه باز و آزاد زندگی می كنند كه از حق و حقوق و آزاديهای متعارف درجهان آزاد، برخوردار باشند كه خود اكنون با «تحريم» بخواهند آنرا از خود سلب كنند؟ شركت و يا اختيار سكوت در رابطه با برگزاری يك چنين مضحكه و خيمه شب بازی فقاهتی به نام انتخابات، معنايی جز قبول عبوديت، تسليم و رضا و خواری و سلطه پذيری از سوی مستبدين و ستمگران حاكم، به همراه ندارد. بنابراين در اين هنگام كه حكومتگذاران جمهوری اسلامی با دردست داشتن تمامين ابزار قدرت و سركوب و اختناق، راه را بر هرگونه جنبش آزاديخواهی، حقوق بشری و مطالباتی مردم ايران بسته اند، مي تواند تحريم انتخابات، به مثابه يك «شعار محوری» از سوی اپوزيسيون دموكرات ايران بگونه راهبردی، بيانگر مقاومت يكپارچه و اعتراضی ملی ما در برابر رژيم گردد و سرانجام، شكل گيرِی و سامان گيری جنبش همبستگی و همرائی ما ايرانيان را، بشارت دهد.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen